جالب است که تاکنون فکر می کردم هدف از آموزش و پرورش یعنی تبدیل استعدادهای بالفعل بچه ها به بالقوه و تربیت دانش آموزان برای داشتن شخصیت و زندگی سالم ؛ اما دو سه سالی کار در اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تمامی ساختار و شالوده های ذهنی مرا ویران کرد .
کم کم دارم فکر می کنم « کار در این اداره » یعنی :
تمهید مقدمات ساخت و ساز های عمرانی در کرج و شمال و فشار به مدیران برای تهیه پول این ساخت و سازها و تخریب شخصیت مدیران و توهین به آن ها و تنبیه مدیران با جابه جا کردن آنها ( نه بر کناری آن ها ) و دادن شعارهای رنگینی از این دست در جلسات که زیاد به فکر رتبه ، تقدیر و...نباشید .
همچنین ارسال مکرر و خسته کننده ی بخشنامه ها حتی با عناوین قرآنی و تطمیع و تهدید مدیران به جایزه ، تقدیر نامه و کسر امتیاز ارزشیابی و توبیخ از سوی دیگر .
بنده تا کنون به اشتباه می اندیشیدم که وظیفه یک مدیر مصرف سرانه در مدرسه و برای بچه هاست نه جمع آوری پول برای ترتیب دادن سفرهای فاخر برای معلمان .
البته حقیر کژ اندیشی های دیگری از قبیل این داشته ام که مدرسه محل آموزش ادب، بردباری ،حیا ، پاکدامنی و صیانت نفس است و مدیر و معاونین طلایه داران این رسالتند اما دیدم معاون مدرسه در این منطقه می تواند مزاحم ناموس شاگردی خردسال شود و معلمی یکی دیگر را به بدترین نحوی تنبیه بدنی و او را راهی بیمارستان کند و آب از آب تکان نخورد ؟!
تاکنون می اندیشیده ام که وظیفه معاونین راهبرد هدف ها و سیاست های آموزشی و هم فکری و معاضدت در اجرای بهینه دستور العمل ها آن هم با شجاعت و درایت است ، تا اینکه فهمیدم وظیفه معاون اطاعت محض و تایید همه جانبه رییس اداره و پنهان شدن پشت این و آن از سر بزدلی و ترس است .
همچنین می اندیشیده ام که وظیفه کارشناس مسوول مقطع هم چیزی شبیه وظیفه معاون است در یاری به معاونین منطقه و خدمت به مردم ،اما فهمیدم وظیفه آنها هم به نوعی تائید فرادستان و تعریف و تمجید از عملکرد و اقدامات است ...
البته بماند که تازه فهمیدم کارشناس مسوول ....لازم نیست کار بلد باشد و اصولا قرارنیست کار کسی را را ه بیندازد ،او همین که مودب باشد ، قلنبه و سلمبه حرف زده و دایم ارادت تحویلت بدهد کافی است .
باور می کنید که بنده تا امروز به اشتباه فکر می کردم که باید کار کنی و ابلاغ داشته باشی تا حقوق بگیری و در غیر این صورت توبیخ و تنبیه می شوی ؛ ولی امروز فهمیدم می شود دوسال درخفا بود و سر کار نیامد و حقوق هم گرفت ...
باور کنید من نمی دانستم مدیر یک مدرسه غیر دولتی حق دارد پنج ،شش تا دانش آموز را دهم مهر اخراج کند و مسئولانی در اداره از او حمایت کنند و چند خانواده را یک هفته در اداره سرگردان و سنگ قلاب کنند و خلاف قانون و بدون درنظر داشتن سن بچه ها به آن هاپیشنهاد ثبت نام در مدرسه شبانه رابدهند .
جناب دکتر ربوشه !
از شما ممنونم که با عملکرد داهیانه تان افق جدیدی بر اندیشه های من گشودید و حقیر را از چند دهه بی خبری رهانیدید .
به خصوص برای این درس آخر تان متشکرم :
امروز فهمیدم آزمون مدارس غیر دولتی همه ظاهر سازی است و مدیر یک مدرسه نمونه دولتی در منطقه شما جرات دارد بیست دانش آموز را بدون آزمون ثبت نام کند و وقتی صدایش در می آید ، بیستم مهر این دانش آموزان را با معدل 19 و 20 اخراج کند ، آنها هم بلاتکلیف بمانند و به اداره مشکل گشای شما پناه بیاورند .
البته تجربه شخصی حقیر از کرامات دیده شده از مدیر دیگر نمونه دولتی پسرانه تان تا حدودی دلم را قرص می کند که هیچ معجزه ای رخ نخواهد داد و هیچ کس عزل یا تنبیه نخواهد شد .
جناب دکتر ربوشه !
بنده از شما درس های زیادی گرفته ام .
خدا حفظتان کند ولی فعلا به اینها بسنده می کنم .
خداوند به عزت عمرتان و توانایی زاید الوصفتان بیفزاید .
آمین
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید