وقتی به کنگره ی عظیم حج می نگریم و اجتماع متحدالشکل و از کثرت به وحدت گام یافته ی خلائق مومن و شیفته حق را در میقات و احرام و عرفات و مشعر و منی و سعی بین صفا و مروه مشاهده می کنیم با یک نگاه منسجمانه و پویا و ارگانیک و سلسله وار به یاد ابراهیم بت شکن و آن همت و اراده و جهاد و ایثار و هجرت تاریخی و داستان شورانگیز و حماسی و عرفانی اسماعیل ذبیح در عوالم معنی و حب و معرفت می افتیم و پس از آن میقات موسی کلیم الله را به یاد می سپاریم، همان پیامبر مرسل و اولوالعزمی که رسالت عظمای نجات بنی اسراییل مظلوم و محروم و بردگان به زنجیر کشیده شده و دربند را از چنگال عفریت بدذات طاغوت و فرعون مستکبر و ظالم (رامسیس دوم) بر دوش کشید و آن تراژدی سرنوشت ساز فرار از سرزمین فراعنه و ظلم پردازان متعاقب قتل یک متجاوز و درباری و نقشه ی به هلاکت رساندن موسی توسط اشرار و مزدوران فرعون و ماجرای شعیب پیامبر (ص) و وضع حمل همسر موسی و رویت آتش و نور رخ عیان نمود.
هنگامی که رسول و نبی الهی خواستار دیدار با خدا و سخن گفتن با او به طور ویژه و اخص پدید آمد و آن کلیم الله مستغرق انوار و جمال و جلال حضرت داور گردید و در اقیانوس ابتهاج فرو رفت و قصه ی معاشقه و مکاشفه در طور سینا و از این دست رشحات عرفانی! موسی کلیم الله که الحق غرق در حضور بود خواهان دیداری دیگر و حضوری دیگرگونه گشت و ید بیضایی که او را مدهوش درگاه عشق معشوق و مجذوب مهر الهی نموده بود، باز هم تجلی و تبلوری می طلبید، این بار خالق موسی او را به میهمانی 30 روزه در طور سینا فرا خواند و هنگامی که آن سی روز به خوشی و مدهوشی و مهوشی به پایان رسید، دلکش عشق و محبت و ضیافت را به پاس ادب حضور بنده اش، مهر و صفا و مائده ای عرفانی دوباره آمد و از منظری باید گفت امتحانی دوباره پا گرفت و ده شب دیگر موسی عاشق و شیدای حق میهمان میزبانش گردید!
فجر و طلعت او در آخرین روز در عید قربان پدیدار شد.
قربان، شد ضیافتی بی نظیر و سراسر شور و شعور و شعف و فخر و شادمانی با آن پیش زمینه و بستر فقر ذاتی در حضور حضرت دادار! از این جا ، زمینه و مقدمات برای حماسه ای دیگر و سرنوشتی هماره جاوید و راقم بزرگترین واقعه و یادآوری و بازسازی و بازآفرینی غدیر در فرآیند سرنوشت ساز و بنیان یک تمدن والا و عظیم و اکمال و تتمیم دین بزرگ و مکمل رسالات و تبلیغ و تلاش و حماسه ی پیامبران الهی رقم زده شده و امامت و ولایت در اسلام و کلیت ادیان و جاده بشریت و بستر زمان و در پهنای تاریخ و گستره ی هستی نمودار و متظاهر گشت که اگر نبود حجة الوداع محمد مصطفی (ص) و آن خطبه ی غدیریه با تمهیدات سه روزه در هنگامه ای عظیم و شعف برانگیز و تاریخ ساز، رسالت نبی (ص) ناتمام می گشت و بشر در وادی سرگردانی و پریشان خاطری و بازگشت به گذشته ی سراسر ننگین و نکبت و فتور و پلشتی ها و زنجیر جهالت و غفلت و نادانی برگردن همی داشت!
خدای جهان آفرین، محمد (ص) را مامور ابلاغ جدید و معرفی جانشین بر حق خویش یعنی علی مرتضی (ع) آن وصی بزرگ و شاگرد خلف مکتب و رسالت و دین و آئین خود نمود و به آن حضرت بشارت داد و اطمینان خاطری سترگ و مستحکم که در این ماموریت، خطری از جانب بداندیشان و منحرفان و قدرت طلبان و مشرکان غدار و مکار و فساق متوجه او نخواهد شد و این چنین بود که پیامبر عظیم الشان و عظیم القدر اسلام، فرمود هر که را من مولای او هستم، پس، این علی (ع) نیز مولا و رهبر و زعیم و پیشوای بر حق و بلاشک اوست....خداوندگارا ، دوست بدار و یاور باش دوستان و علاقه مندان به او را و دشمنان و معاندان او را دشمن دار....
واین گونه بود که حماسه آدم و ابراهیم و تکمیل بنای کعبه و داستان موسی و بخش قابل توجهی از حماسه و فلسفه حج به امامت راستین و عادلانه و عارفانه و ولایت معصوم (ع) و شان و درجه و عظمت وجودی و علمی و ایمانی و عرفانی و جهاد فی سبیل الله و عدل بی سابقه و بی دلیل امیر المومنین علی (ع) با جرقه ی غدیر منتهی گشت. همان علی عزیز و رهبر شایسته و منصوب خدا و رسول و مقبول و محبوب مردم و وجدان بیدار تاریخ و بشریت که آن محقق جلیل القدر جهان ادب و قلم یعنی جرج جرداق مسیحی با کمال افتخار و عشق و عرفان و اخلاص می گوید ای خدا چه می شد تمام هستی ما را می ستاندی و در علم و ایمان و جهاد و عدالت و مهرورزی و شجاعت و ایثار، یک علی دیگر به ما ارزانی می داشتی !؟
و یا آن ادیب دیگر چنین بنگاشت که گویی مولا علی (ع) برای قرن های آینده و نه زمان خود، آفریده شده بود! متفکر دیگری گفته است: چند صد بار نهج البلاغه ی علی را خوانده و در آن غور و تفحص و سیر نموده ام اما هر بار با نکته ای و گنجی جدید مواجه گشته ام!
حال بسی درد و رنجی عمیق و سرافکندگی و ظلم به ساحت آن امام همام است که به ظاهر دم از او زنیم اما از مرام و عدالت و ایثار و جوان مردی و عبادت و عرفان و گذشت و مردانگی و مدیریت و فضائل و کمالات و سجایا و خلق و خوی و منش و مشی خداپسندانه و مردم دارانه اش به دور باشیم که در این صورت چه بسا مظلومیتی دیگر و ظلم و اجحافی بزرگ و گسترده تر از گذشته های دور به او روا داشته ایم.
نهج البلاغه که بخشی از کلام دُربار و گهربار اوست ، سراسر پند و اندرز، اخلاق، علم، انسان شناسی، جهان شناسی، فلسفه، معنی و جنبه های کاربردی است. این کتاب انسان ساز و جامع و کامل را نه در ظاهر و بلکه در باطن و حقیقتا سرلوحه ی زندگی و مرام و سیاست و خانواده و حکومت و تعلیم و تربیت و جهان بینی و ایدئولوژی پویای خود قرار دهیم که الحق سخنی مافوق کلام بشر و مادون کلام خدا و در ظل انوار تابناک الهی است.
ظریفی می گفت به راستی اگر مردم آن عصر به وصایای نبی مرسل بذل توجه و عنایت می داشتند و متظاهران و بلهوسان و غاصبان و مطرودان جامعه با توطئه و سناریوی ابوسفیان ها و بازماندگان ابولهب و ابوجهل ها مردم را از نعمت و رحمت وجودی او بی نصیب نمی گذاشتند، قطعا تاریخ سرنوشتی دیگر داشت و اسلام و تشیع و وحدانیت و توحید و رسالت پیامبر و غرض و فلسفه ی آفرینش، چهره ای و نمود و بروزی مطلوب داشت و محققا و یقینا مدینه فاضله راستین و حقیقی و بهشت موعود برتر از بهشت مصطلح، آغوش خود را برای مردم جهان باز می کرد و خلیفةاللهی و آمال و آرزوهای برین اولیاء الهی و نیکان و نیک اندیشان و ملک سیرتان ، بروز و ظهور می یافت و سپس آن نابغه و اندیشمند، البته با یک اقیانوس درد و غصه و از منظری فیلسوفانه و حکیمانه می گفت: اگر پس از پیامبر می بینیم که علی (ع) به امامت و زعامت نرسید (بالفعل) و بدل به جای اصل نشست و جای گوهر و غیر آن عوض شد، جای شگفتی و اعجاب و نگرانی نیست زیرا عمده ی مردم جاهل و نالایق و ضعیف النفس و ناسپاس آن زمان، لیاقت و پذیرش و حضور علی و امامت در رهبری آن یگانه دهر را نداشتند ؟!
وگویی علی (ع) العیاذ بالله به درد آنان نمی خورد ؟!
و آنان در پی لایق و هم شان و رتبه ی خود بودند !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید