هیچ دولتی تاکنون حاضر نشده همسانی حقوق معلمان با سایر دستگاه های دولتی را بپذیرد و این موضوع دلایلی مختلفی دارد که به بعضی از این علت ها می پردازم .
اول از همه بحث کمبود اعتبار و عدم تخصیص بودجه کافی به آموزش و پرورش می باشد که معمولا مطرح شده و می تواند یکی از دلایل متقن باشد . دلیل دیگر عدم درآمدزایی در سطح وسیعی از آموزش و پرورش است .
با اینکه آموزش و پرورش پتانسیل بالایی برای درآمدزایی دارد اما به دلایل قانونی ، سیاسی ،اجتماعی و... این موضوع ابتر مانده و توجهی به آن نمی شود .
دولت مدعی است که سایر دستگاه ها با استفاده از درآمدهای خود نسبت به افزایش حقوق کارکنان خود اقدام می کنند و چون آموزش و پرورش چنین درآمدهایی ندارد ، معیشت معلمان دچار مشکل شده است .
هزینه های اداره 13 میلیون دانش آموز ، مدارس فرسوده و غیر فرسوده ، هزینه های بالای سیستم اداری در آموزش و پرورش و حقوق های بالای مسوولین و کارکنان آن و عدم درآمد زایی و وابستگی کامل به بودجه های عمومی دولت ، وجود نیرو های مازاد در برخی از رسته ها و رشته ها ، کمبود نیرو در بعضی بخش های دیگر و عدم تطابق نیروها با تعداد دانش آموزان و صرفه جویی دولت در بخش آموزش و پرورش هم می تواند از دلایل اصلی عدم تمایل دولت ها به توجه بیشتر به بحث معیشت معلمان باشد .
البته دلایل دیگری مانند اینکه معلمان فقط 3 روز در هفته کار می کنند و یا از خرداد ماه تا ابتدای مهر تعطیل هستند و حقوق کامل در یافت می کنند برای تعدادی از اعضای هیات دولت سوال برانگیز است ، هر چند معلمان دلایل قاطعی بر رد این موضوع دارند .
اما دلیل چالش برانگیز نارضایتی عموم مردم و دانش آموزان از نحوه عملکرد آموزشی معلمان که در سال های اخیر درست یا غلط اذهان مسوولین را به خود مشغول کرده است .
معلمانی که توانایی اداره کلاس را ندارند و توانایی های تدریس استاندارد در آنها نیست ، با انگیزه و سیاست ها و استراتزی های متغیر و علمی کار نمی کنند و اینکه تعداد زیادی از مدارس برای ثبت نام از دانش آموزان سخت گیری زیادی نشان می دهند و مبالغ هنگفت طلب می کنند و سرویس خاصی هم ارایه نمی دهند .
چالش دیگر استفاده تعدادی از نیروها در پست هایی است که اصلا صلاحیت علمی و توانایی کار در آن را ندارند .مصداق امر استفاده از نیروها بر حسب نظر مسوولین منطقه در پست های معاونت های فناوری و پرورشی و حتی اجرایی است که بسیاری از این نیروها توانایی اجرای شرح وظیفه خود را نداشته و عملا در مدرسه بود و نبودشان فرقی نمی کند .
استثنای این موضوع مدیران مدارس هستند که حتی اگر ضعیف و ناتوان باشند مسوولیت از آنها ساقط نمی شود و به هرحال باید پاسخگوی تمامی امور مدرسه خود باشند ، در حالی که معاونت های ذکر شده نه مسوولیتی دارند و نه توانایی انجام کاری را دارند . البته معاون آموزشی نیز مانند مدیر دارای مسوولیت سنگینی است .مثلا سناد یا دانا که باید توسط معاون اجرایی و معاون فناوری انجام شود معمولا توسط مدیر یا نیروی آزاد انجام می شود .
این بی عدالتی ها در بدنه آموزش و پرورش باعث ناراحتی بسیاری از معلمان و مدیران شده و موضوع مد نظر مسوولین دولتی نیز قرار گرفته است .چالش دیگر اینکه بسیاری از مسوولین دولتی معتقدند که معلمان به سادگی راضی نمی شوند و هر چقدر هم اضافه کنیم عده ای اعتراض می کنند ، مضاف برا ینکه اعتراضات معلمان در مجموع به یک سوم تعداد کل آنها نیز بالغ نمی گردد و این حرف همه معلمان نیست .
گرچه معلمان نیز جواب هایی برای این سوالات خواهند داشت ولی به عنوان یک چالش در سطح جامعه مطرح نمی باشد .
با پایین آمدن کیفیت آموزش و پرورش ، سطح سواد دانش آموزان به شدت پایین آمده است و دانش آموزان بیش از اینکه در دریافت اطلاعات علمی آموزشی و پرورشی متکی به مدرسه باشند به اینترنت و شبکه های اجتماعی وابسته شده اند و کم کم اهمیت استراتزیک مدرسه در حال کاهش است و به همین علت در اولویت دولت ها قرار نمی گیرد .
ناگفته نماند مدرسه جذابیت لازم را برای مخاطبین خود یعنی دانش آموزان ندارد و اگر « سیاست های درهای باز در مدارس » اجرا شود بیش از نیمی از دانش اموزان از مدارس دولتی ناپدید می شوند و البته در مدارسی که دانش آموزان پول هنگفتی پرداخت کرده اند موضوع فرق می کند و این موضوع یکی از چالش های آموزش رایگان است .
هر چیزی که رایگان به دست آید بی ارزش می شود .
به هر حال ، آموزش و پرورش باید نقش استراتزیک خود را به دولت ها واضح و شفاف نشان دهد و نیاز به طرح های نو ، مطالب نو و ایجاد جذابیت های لازم در داخل مدارس دارد که جامعه به جای معلمین از دولت ها بخواهد به وضع معلمان رسیدگی کنید .
بچه های ما نیاز به آنها دارند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید