اگر بخواهيم عملكرد علي اصغر فاني، وزير آموزشوپرورش را با خطكش تيپشناسي مديريتي ارزيابي كنيم و در مقايسه با ساير وزراي آموزش و پرورش به داوري بگذاريم شايد محسوس و ملموستر بتوان پيرامون آن سخن راند.
البته ناگفته پيداست كه وقتي سخن از ارزيابي عملكرد يك وزير به ميان ميآيد بخشي از عملكرد كه در ذيل سياست گذاريهاي كلان قرار ميگيرد مدنظر است، چرا كه سياستهاي كلان حاكميتي را بايد در ارزيابيهاي عملكرد حاكميت موردتوجه قرار داد اما در ارزيابي عملكرد كارگزاران دولت بيشتر اولويتها و راهبردهاي اجرايي ذيل برنامههاي كلان مورد توجه است؛ لذا ضعفها و قوتهايي كه متاثر از آن سياستهاي كلان است به پاي مديران نوشته نخواهد شد و بحث پيرامون آن نيز محدوديتها و معذوريتهاي خاص خودش را دارد.
در نگاه نخست به نظر ميرسد فاني از جنس فرشيدي، علي احمدي و حاجبابايي نيست چرا كه اين سه وزير دولتهاي نهم و دهم مجري سياستهاي دولتي بودند كه «برنامهمحوري » چندان در دستور كارشان قرار نداشت؛ ويروس تصميمات فيالبداهه و بيماري روزمرّگي وجه مشترك تمام دولتمردان در اين مقطع بود كه آموزش و پرورش هم از صدمات و خسارات اين ويژگي در امان نماند.
يك نمونه نشان از خروار است و آن تصميم غيركارشناسانه و استخدام فلهاي در دولت دهم است كه بحراني در نيروي انساني اين دستگاه ايجاد كرد؛ بحراني كه هم در بعد كمي و هم در بعد كيفي گرفتاريهايي را ايجاد كرد؛ استخدام بدون نيازسنجي و مديريت زمان و تناسب رشته و جغرافيا و بدون توجه به ضوابط و مقررات.
خوشبختانه فاني به پشتوانه تجربه خود تن به اينگونه تصميمات نميدهد و اين يكي از نكات مثبت ايشان است كه قابل تقدير هم است و وجه تمايز ديگر ايشان با سه وزير دولت نهم و دهم نگرش غيرسياسي به مقوله تعليم و تربيت است. نگرشي كه موجب شده حتي مخالفان او در جلسه استيضاح هم نتوانند او را متهم به سياسي عمل كردن كنند. در حاليكه بر كسي پوشيده نيست وزراي دولت نهم و دهم در آموزش و پرورش خيلي سياسي عمل كردند و مصاديق فراواني در اين زمينه وجود دارد.
اما اگر عملكرد فاني را با وزراي دولتهاي پنجم، ششم، هفتم و هشتم يعني محمدعلي نجفي و مرتضي حاجي بخواهيم بسنجيم، ميبينيم شبيه هيچ كدام نيست اما از هر كدام نيز مواردي را دارد؛ به عنوان مثال در سياست واگذاري مدارس يا خريد خدمت و تقويت بخش خصوصي پيرو رويكردهاي مديريتي دكتر نجفي است و در نگاه تلفيقي به آموزش و پروش به سياستهاي حاجي نزديكتر است و به عبارتي ميشود گفت او معدل نگاه مديريتي نجفي و حاجي در آموزش و پرورش است.
البته با وجود برخورداري از اين وجوه اشتراك با نجفي و حاجي متاسفانه مقبوليت و محبوبيت نجفي را در بدنه معلمان ندارد و از سويي پشتوانه حزبي و جرياني و تشكيلاتي حاجي را هم ندارد و شايد اين واقعيت او را در موقعيت مظلوميتي قرار داده است كه اگر عملكرد مثبتي هم داشته باشد كه در برخي زمينهها دارد، چندان در عرصه رسانهاي و در تريبونها از او حمايت صورت نگيرد؛ به هر حال اميد ميرود حال كه او استيضاح را از سرگذرانده و در حال آغاز سال تحصيلي جديدي است بتواند اعتماد و همراهي معلمان و حمايت دولت را به دست آورد و سال خوبي را آغاز كند.
روزنامه اعتماد