چاپ کردن این صفحه

« اگر قرار نیست حرکتی پویا در جهت توسعه پایدار انجام دهید حداقل نمک بر روی زخم های مزمن ما نپاشید »

وزیر آموزش و پرورشی که نه مساله می داند و نه بیان مساله !

مینو امامی

نقد دیدگاه های علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورشی که نه مساله می داند و نه بیان مساله در صدای معلم

وزیری که گفته های او فقط معلمان را شگفت زده نمی کند. یا این قشر را امیدوار به رهایی از هر نوع عقب ماندگی نمی سازد. فقر بر تاروپود معلم ایرانی چنگ انداخته است اما طبق معمول دادرسی نیست.

وزیر آموزش و پرورش: «معیشت معلمان مهم نیست؛ اولویت نماز است.» خبر آنلاین (2 دی 1404)

هیچ مسلمانی منکر اهمیت و نقش نماز در زندگی یک فرد نیست. اما حداقل برای هم وزن نمودن جمله خود به جای معیشت معلمان، می گفتید: « آموزش دانش آموزان مهم نیست؛ اولویت نماز است.»

نقد دیدگاه های علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورشی که نه مساله می داند و نه بیان مساله در صدای معلم

و گرنه هیچ ربط منطقی مابین معیشت یا حقوق معلمان نسبت به اهمیت نماز دیده نمی شود. راستی معیشت وکلا و قضات، نمایندگان مجلس و وزرا چطور؟ مهم هست یا باز اولویت با نماز است؟ حداقل معیشت را به عنوان یک مفهوم کلی برای تمامی مشاغل بیان می کردید و سپس به اهمیت نماز اشاره می کردید.

اسلام دین تعادل است و هر چیز در جایگاه اصلی خود مهم است. خود شما به عنوان یک وزیر، حاضرید 24 ساعت شبانه روز نماز بخوانید و دور معیشت را خط بکشید؟ این که مصداق همان داستان مرد مسلمانی می شود که همسایه نصرانی داشت و با تأثیر گذاری بر او به دین اسلام روی آورد. اما مرد مسلمان با افراط در همراهی مرد نصرانی برای مسجد رفتن و نماز خواندن، موجب انصراف او از مسلمانی شد و در نهایت آن مرد گفت: من کار و زندگی دارم، برو دنبال فردی بیکار.

اساس زندگی بر کار و کوشش و تأمین معاش بنا شده است. این یک اصل کلی در تمامی ادیان است. حال چرا و چگونه شما وزیر آموزش و پرورش، معیشت نصفه و نیمه معلمان را زیادی می بینید و از اهمیت نماز سخن می گوئید در شگفتم.

شاید القایی جدید است برای شست و شوی اذهانی زودباور که لابد چون وزیر می گوید پس سخنی راست است. به والله برخی باور می کنند. هر سخن آن هم از سوی یک مسندنشین، برای خود گوش شنوایی دارد. و این جاده ای یک طرفه است. چون هرگز همین مسندنشینان، گوش شنوایی بر آلارم و رنج معلمان نداشته اند. و گر نه یقین من نیز تاکنون جایگاهی شبیه دیگر معلمان در سایر کشورها داشتم.

معیشت معلمان به دلیل پرتعداد بودن و نه زیادی بودن، همیشه روزگار در این وادی هیچ انگاشته شده است.

اعتراف کنید جایگاه معلمان در خط فقری که 55 میلیون تومان اعلام شده کجاست؟

نقد دیدگاه های علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورشی که نه مساله می داند و نه بیان مساله در صدای معلم

مبادا فقر، این قشر شریف را از دین و ایمان بازدارد؟ فقر، همانند تار عنکبوت بر زندگی همین معلمان چنبر انداخته است و تاکنون هیچ وزیری از جمله حضرتعالی، قادر به نجات آنان نبوده و نیستید.

در تمامی کشورهای پیشرفته، معلم از جایگاه رفیع ارزشی برخوردار است و با بالا نگه داشتن سطح درآمد آنان، انگیزه فعالیت را افزایش می دهند تا کودکان حقیقتا با تمام وجود بیاموزند. اما در کشور ما نصف مبلغ زیر خط فقر به معلمان حقوق می دهید و تازه معیشت آنان را با نماز به عنوان ستون دین هم تراز می بینید!

چه سنخیتی مابین این دو وجود دارد؟

نقد دیدگاه های علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورشی که نه مساله می داند و نه بیان مساله در صدای معلم

معیشت معلم از اهم امور هر کشوری است و وزیر آموزش و پرورش ایران نیز اگر مرد عمل است باید اصول لازم را رعایت نماید. فقر معلم، یعنی فقر آموزش و بالعکس. معلمی که تأمین نیست ؛ هرگز قادر نخواهد بود فقط با وجدان شغلی تدریس نماید. یا اگر تاکنون چنین بوده است امروز در وانفسای افزایش قیمت کالاهای اساسی و کاهش ارزش پول ملی، دیگر اصلا این گونه نیست. در ضمن وجدان شغلی فقط برای معلمان لازم نیست. شما دولت مردان هم می باید وجدان شغلی داشته باشید و به تعهدات خود پای بند باشید.

وزیر آموزش و پرورش در اظهار نظری دیگر به پخش موسیقی در مدرسه واکنش نشان داده اند، اما بازگویی آن برای ردیف کردن دیدگاه عجیب وزیر آموزش و پرورش نسبت به تعلیم و تربیت، در کنار هم آورده شده است:

« ما در مدرسه چیزی به نام آهنگ نداریم.» (همان منبع)

اگر در مدارس چیزی به نام آهنگ نیست پس آموزش آن از کجا شروع می شود؟ بالاخره موسیقی هویت یک کشور شمرده می شود و آشنایی با سازهای گوناگون و نحوه نواختن آن ها می باید آموزش داده شود.

مراکز آموزش خصوصی توسط اساتید موسیقی قادر به استعدادیابی همه کودکان لازم الشرایط نیست. در این مراکز فقط عده ای علاقه مند با توان اقتصادی بالا قادرند ثبت نام نمایند و زیر پوشش آموزش دولتی نیست.

چرا وقتی در مورد سربلندی ایران و پرچم یا شهدا و جنگ، موسیقی ساخته و پخش می شود ایرادی در آن نمی بینید؟ مثلا سرود فرمانده؛ اما دو کف زدن یا نشاط و شادی دانش آموزان کودک و نوجوان را هنگام شنیدن موسیقی، مذمت می کنید؟

اگر نگران عکس العمل همسایه های این مدارس هستید بهتر است از سالن مدارس برای این مهم استفاده شود تا به جز خدا و افراد داخل سالن، اشخاصی دیگر شاهد برطرف سازی یک نیاز طبیعی و الهی در مدارس نباشند. تا قضاوت ها و داوری های نادرست، برای آموزش و پرورش دردسر ساز نشود یا مدیر و معلمی برکنار نگردد. اینجا ایران است نه کره شمالی.

موسیقی گویای هویت ملی یک کشور است. موسیقی غذای روح است و انتخاب نوع آن به نسبت سلایق گوناگون، اختیاری ارزشمند و محترم است. هر انسانی وظیفه دارد به همنوع خود و گزینش های موجه او احترام بگذارد. این یعنی همدلی.

کشور ما دچار افسردگی جمعی است و مردم فقط در تنهایی خود شاید شاد باشند. اما ما از نعمت شادی دسته جمعی محرومیم. تقویت حس گناه در مردم تا حدی فراتر می رود که تا دو نفر در گفت و گوی معمولی خود می خندند فوری نگران رخدادی تلخ می شوند و صدقه می دهند. در جامعه ای که افراد خنده های معمولی یک روز خود را زیادی می بیند و از عواقب آن هراسان و بیمناک است چگونه باید انتظار شادی دسته جمعی داشته باشیم؟

رتبه ایران در سال 2025 در بین کشورهای شاد 99 می باشد آن هم به دلیل شرکت مردم در پویش های جمعی برای کمک به دیگران؛ و گر نه از این نیز غمگین تر می بود.

وقتی تئاتر و سینما و کنسرت موسیقی یا سفر، نسبتا ارزان بود ما فرهنگ یا توانایی استفاده از این امکانات فرهنگی را نداشتیم ؛ اکنون که گرانی، ریشه هر امیدی را خشکانده است اصلا و ابدا قادر به حفظ سلامتی روح و روان خود نیستیم. پس صدای موزون دو ساز را برای دانش آموزانی که آینده سازند، زیادی نبینید. اجازه دهید خاطرات شیرینی برای دانش آموزان با همکلاسان خود طی یک هفته و در ساعاتی معین فراهم شود. خط زدن بر موسیقی، خوشنویسی و نقاشی یعنی انجماد استعداد و علایق کودکان. یعنی خط بطلان کشیدن بر روی هنر و هنرمند. هویت ملی و فراملی چنین ملتی، چه جایگاهی در جهان خواهد داشت؟

علیرضا کاظمی: در آموزش و پرورش دنبال تربیت هستیم اما کنکور پدر تعلیم و تربیت را در آورده است. مافیای کنکور تمام طرح‌های کیفیت‌بخشی و تربیت‌ بخشی آموزش را نقش برآب می‌کند. (ایسنا 24 آذر 1404)

راستی این مافیا بالاخره هویتی مشخص برای خود دارد و یا قانونی در کشور برای مبارزه با آن وجود دارد؟ یا اراده و خواست آنان بالاتر از هر قانون و مقامی است؟ از کدام طرح های کیفیت بخشی و تربیت بخشی سخن می گوئید؟ تحقق چنین آرزوهایی در مدارس ما فقط با دخالت مافیا نابارور شده است؟ یا هرگز آموزش و پرورش ما در این زمینه ها آبستن نبوده است؟

نقد دیدگاه های علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورشی که نه مساله می داند و نه بیان مساله در صدای معلم

اصولا مافیا به گروه‌هایی صاحب نفوذ و مخفی گفته می‌شود که بر شبکه‌های مالی، تجاری و صنعتی یک کشور چنگ می‌زند. حال چگونه و چرا در کشور ما به جای این سه شبکه بر آموزش، چنگ زده است، شگفت زده ام! ضعف موجود، گویای چه مسایل آشکار و پنهانی است که آموزش ایران را به دامن ناامن مافیا سپرده است؟

منِ معلم با ناتوانی خود در قبال آنان فقط حق بیان مسأله را دارم اما شما به عنوان وزیر، چرا آنان را محو و نابود نمی سازید؟ آن هم با اِشراف داشتن به برآب کردن نقش هر نوع طرح‌ کیفیت‌بخشی و تربیت‌بخشی آموزشی توسط آنان. حالا انتظار دارید با نادیده گرفته شدن معیشت زیرِ زیرِ خط فقرم به جنگ مافیا بروم یا همان بهتر که بروم شبانه روز به اولویت اصلی بپردازم؟

قبلا نیز در روز معلم؛ ما معلمان را با خوش قلبی خود شبیه چوپان کردید. هر شغلی شریف است و قابل احترام؛ اما معلمان، چرا دیوار کوتاه این کشور هستند؟

اگر قرار نیست برای توسعه عدالت آموزشی، اقتصادی و فرهنگی پیش قدم باشید ؛

اگر قرار نیست حرکتی پویا در جهت توسعه پایدار انجام دهید حداقل نمک بر روی زخم های مزمن ما نپاشید تا با حساب رسی 29 روز بدون حقوق خود در هر ماه و سال، عمر را بر باد دهیم و فردا هنگام بازنشستگی با کلی درد و رنج و بیماری ظاهر و باطن و با نگرانی از ناممکن بودن توان تأمین هزینه های درمان، فراموش شدگی خود را به خاطر بسپاریم.

بهتر است سخن حق را از سعدی بشنویم:

یکی مشت‌زن بختِ روزی نداشت
نه اسباب شامش مهیا، نه چاشت
ز جور شکم، گِل کشیدی به پشت
که روزی محال است خوردن به مشت
مدام از پریشانی روزگار
دلش پر ز حسرت، تنش سوگوار
گهش جنگ با عالم خیره‌کش
که از بخت شوریده، رویش ترش
گه از دیدن عیش شیرین خلق
فرو می‌شدی آب تلخش به حلق
گه از کار آشفته، بگریستی
که کس دید از این تلخ‌تر زیستی؟
کسان شهد نوشند و مرغ و بره
مرا روی نان، می‌‌نبیند تره
گر انصاف پرسی، نه نیکوست این
برهنه من و گربه را پوستین
چه بودی؟ که پایم در این کار گل
به گنجی فرو رفتی از کام دل
مگر روزگاری هوس راندمی
ز خود گرد محنت بیفشاندمی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پنج شنبه, 04 دی 1404 16:40 خوانده شده: 177 دفعه

در همین زمینه بخوانید: