چاپ کردن این صفحه

« زخمی که همه‌ جا می‌ بینیم، اما آن را بیماری نمی‌نامیم »

نگاهی به برخی زخم‌های روزمره و فرهنگ شده ایرانی ها : درد دل، خنجری پنهان !

زهرا نجاتی

 نگاهی به برخی زخم‌های روزمره و فرهنگ شده ایرانی ها و آسیب شناسی درد دل و قتل اعتماد در صدای معلم  وقتی درد دل ، سلاحی می‌شود علیه خودت ؛ این نه فقط یک اتفاق، بلکه تراژدی تکراری جامعه ماست. چندی پیش، در یک مهمانی صمیمی، دوستی در گوشه‌ای خلوت، با صدایی لرزان از استرس شغلش، ترس اخراج و وام‌های سنگین پرداخت‌ نشده سخن گفت. رازی که باید پناهگاه بود، شد بمب ساعتی. چند روز بعد، حلقه دوستان مشترک، با جزئیاتی تحریف‌ شده و قضاوت‌های سنگین از آن آگاه شدند. یکی از شنوندگان، با چشمانی پر از اندوه، گفت: این فقط شایعه‌ پراکنی نبود، یک قتل شخصیت بود. عبارتی تلخ، سنگین و دقیق، که در عمق دل‌ها می‌نشیند. در جامعه‌ای که حریم خصوصی گوهری مقدس است، این واژه نه غریب، بلکه آینه‌ای از زخم‌های روزمره ماست،اعتمادی که شکستنش، بنیان‌های وجودی را ویران می‌کند، و ما را به جزیره‌های تنهایی محکوم.

این داستان، تکرار یک تراژدی ابدی است . ما هر روز خنجر سخن‌ پراکنی را می‌خوریم.

جامعه ی ما بسیار قتل اعتماد در پشت گفت‌وگوهای خودمانی را تجربه کرده‌اند ؛ در خانواده، جایی که راز مادر به گوش عمه می‌رسد و به جنگ خانوادگی بدل می‌شود .... در جمع دوستان، که درد عاطفی‌ات به خنده‌های تمسخرآمیز تبدیل می‌گردد ؛ در محل کار، که اعتراف به ضعفت، به طرد حرفه‌ای می‌انجامد ؛ در همسایگی که همدردی ظاهری به شایعه‌ای سمی می‌ پیوندد. اما چون این خیانت بخشی از بافت زندگی‌ مان شده است ؛ آن را به اسم واقعی‌اش نمی‌شناسیم. به جای تخریب عمدی آبرو از طریق افشای راز می‌گوییم:  « زیادی حرف زد ، خودش گفت، ما که چیزی نگفتیم، دهن‌لقی کرد ، حرف دلش را به امان خدا رها کرد ، آب در هاون کوبید و....

همه این‌ها، یک پیام تلخ دارند: تو دیگر امن نیستی. ما بیش از فراموشی تاریخ، به فراموشی راز مشهوریم و تا این زخم کهنه جمعی را به رسمیت نشناسیم، افشای راز را نه گفت‌وگو که خیانت بنامیم و این دور باطل ادامه دارد...

جامعه‌ای که رازداری را فضیلت نمی‌داند، رازپراکنی را هم گناه نمی‌شمارد و این، زخمی جمعی است که روح جامعه را می‌ پوساند.

در فرهنگ‌هایی که حریم شخصی تقدس دارد، فاش کردن راز دیگری، خیانت‌کارانه است،فرد طرد می‌شود، هویت اجتماعی‌ اش ترک برمی‌دارد، و جامعه برای بازسازی اعتماد، قوانین اخلاقی سقفی وضع می‌کند. اما ما، سال‌هاست در فرهنگی زندگی می‌کنیم که پرحرفی را نشانه صمیمیت می‌ پندارد، پخش درد دیگران را نوعی همدردی، و افزودن داستان‌های تخیلی به روایت اصلی را هنر گفت‌ و گو. به همین دلیل، وقتی آبروی کاهی با نسیم حرف از بین می‌رود، برایمان معمولی جلوه می‌کند، نه قتل شخصیت برنامه‌ریزی‌شده، که اتفاق روزمره.

این الگو، ریشه در معنازدایی اعتماد دارد (به قول ماکس وبر) ؛ جایی که روابط اجتماعی از عمق به سطحی می‌لغزند، و افراد به جای پناه، به شکارچیان راز بدل می‌شوند. نتیجه؟ تنهایی در انبوه جمعیت، جایی که دردهایت نه التیام، که سلاح می‌شود.

زخمی که همه‌ جا می‌ بینیم، اما آن را بیماری نمی‌نامیم.

نگاهی به برخی زخم‌های روزمره و فرهنگ شده ایرانی ها و آسیب شناسی درد دل و قتل اعتماد در صدای معلم

تا نپذیریم پخش کردن درد دیگران جنایتی خاموش است، نمی‌توانیم جامعه‌ای بسازیم که شانه برای گریه، به تیرک دار زدن اعتماد تبدیل نشود. اعتماد به گوش شنوا فقط احساس نیست، پناهگاهی است برای روح خسته. اگر ویران شود، آدم‌ها دردهایشان را در خود می‌ریزند، جزیره‌های منزوی می‌سازند، و جامعه به مجموعه‌ای بدگمان و بی‌رحم بدل می‌گردد.

ضرب‌المثلی می‌گوید:

« سنگ کوه به سنگ کوه نمی‌خورد، آدم به آدم می‌خورد » .اما ما آموخته‌ایم که با حرف، نه سنگ، همدیگر را خرد می‌کنیم. ترسناک‌تر، وجدان در انبوه این گناهان، خاموش شده؛ نه ترس از خدا، نه شرم از خود.

نگاهی به برخی زخم‌های روزمره و فرهنگ شده ایرانی ها و آسیب شناسی درد دل و قتل اعتماد در صدای معلم

ما بیش از فراموشی تاریخ، به فراموشی راز مشهوریم و تا این زخم کهنه جمعی را به رسمیت نشناسیم، افشای راز را نه گفت‌وگو که خیانت بنامیم و این دور باطل ادامه دارد...

تنهایی در میان جمع، بی‌پناهی در دریای حرف‌های بی‌پروا. شاید آغاز تغییر، همان‌جا باشد.

وقتی کسی رازمان را فاش کرد .... به جای بیان « جالب! بیشتر بگو! » ؛ با شجاعتی لرزان بگوییم: این حرف، مال من و توست. همین‌جا می‌ماند. ای کاش این کلمات، پلی به جامعه‌ای باشد که اعتماد، دوباره نفس بکشد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

نگاهی به برخی زخم‌های روزمره و فرهنگ شده ایرانی ها و آسیب شناسی درد دل و قتل اعتماد در صدای معلم

سه شنبه, 02 دی 1404 09:41 خوانده شده: 31 دفعه

در همین زمینه بخوانید: