چاپ کردن این صفحه

« باید بیاموزیم که گفت‌وگو پلی است میان انسان‌ها، نه دیوارهایی از ترس و نادانی »

در سوگ ناتوانی‌هایمان

زهرا نجاتی

در جامعه‌ای که گفت‌وگوها چون شمع‌های لرزان خاموش می‌شوند،
ترس‌ها چون دیوارهای بلند، قلب‌ها را از هم جدا می‌کنند.
اما اگر دست در دست هم دهیم، پل‌های محبت بسازیم،
از دل تاریکی، نوری زاده شود، پر از تحمل و همدلی.

در سوگ ناتوانی‌های ایرانی ها  نداشتن مهارت و هنر گفت و گو در صدای معلم

در جامعه‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، یکی از ناتوانی‌های بنیادی، کم‌توجهی به ظرفیت و هنر گفت و گو است. متأسفانه، خیلی زود و بی‌پروای درگیری‌ها، دلخوری‌ها و اختلاف نظرها ما را از مسیر تفاهم و ارتباط صحیح منحرف می‌کند. این وضعیت نشان می‌دهد که بسیاری از افراد هنوز توانایی شنیدن واقعی، درک عمیق و پذیرش دیدگاه‌های متفاوت را ندارند. نتیجه چنین وضعیتی، نه تنها تکرار بحث‌های یک‌طرفه و شکست در برقراری ارتباط، بلکه ایجاد فاصله‌های عمیق و گسست‌های ناخواسته است.

این مشکل ریشه در ترس‌های درونی دارد . ترس از قضاوت، تحقیر شدن، یا ناتوانی در بیان احساسات اصیل و واقعی. شاید هم ضعف در مهارت‌های روان شناختی و ارتباطی است که مانع از ابراز همدلانه و متقابل می‌شود. بر این اساس، جامعه‌ای که توانایی تحمل، احترام و شنیدن دیدگاه‌های متفاوت را نداشته باشد، زمینه‌ساز انزوا، سوءتفاهمات و خرابی روابط خواهد شد.

برای عبور از این موانع، باید مهارت‌های ارتباط مؤثر را نه فقط در سطح آموزش‌های رسمی، بلکه در عمق فرهنگ و رفتار روزمره انسانی، نهادینه کنیم. آموزش‌های مربوط به گوش دادن فعال، احترام به دیگران، و حضور ذهن در گفت‌وگوها، باید از کودکی در قالب رفتارهای روزمره به افراد منتقل شود. زیرا ما باید یاد بگیریم که در مقابل دیدگاه‌های مختلف، نه تنها تحمل کنیم بلکه آنها را ارزشمند بدانیم.

در سوگ ناتوانی‌های ایرانی ها  نداشتن مهارت و هنر گفت و گو در صدای معلم

ما آدمیان نیازمند یکدیگر هستیم. ظرفیت و تحمل متقابل، کلید عبور از بحران‌ها و ساختن جامعه‌ای آزاد، عدالت‌محور و پر از محبت است. گفت‌وگو بدون احترام و پذیرش نظرات دیگران، نه تنها ممکن نیست بلکه حقیقت و ارزش‌های انسانی را زیر سوال می‌برد.

نابرابری و بی‌عدالتی، چنان روشنایی جامعه ما را می‌رباید که حقیقت و گفت و گو را به مرگ می‌کشد و راه را برای توسعه و همبستگی می‌بندد.

باید بیاموزیم که گفت‌وگو پلی است میان انسان‌ها، نه دیوارهایی از ترس و نادانی. گفت و گوهایی که بر پایه احترام متقابل ساخته شوند، چراغ راهی هستند برای عبور از تاریکی‌ها، به سوی تفاهم، همزیستی و آرامش پایدار.

***

صدای معلم :

ویدیو:

«اگر شانس زندگیِ دوباره را به من می‌دادند، دقیقاً همین را می‌ساختم.»

این سخن ژرف ادیت پیاف است و پیامی برای ما آدمیان که اگر قرار بود، خویشتنِ خویش را بازآفرینی کنیم، چه‌گونه عمل می‌کردیم؟

راستی آیا تاکنون عاشق شده‌ایم و این عشق، آن‌ چنان که او می‌گوید؛ سبب شگفتی، اندوه و حیرت در وجودمان شده است؟!

نکته مهم در این گفت و گو، به‌کارگیری درستِ استعدادهاست. پیاف جوانی که آمده بود منشی او شود، به سمت هنر و آواز رهنمون می‌کند و البته بخشی از زندگی او نیز می‌شود. هرچند آن جوان و پیاف هردو فرجامی تراژیک داشتند.

ادیت پیاف، از سه سالگی تا هفت سالگی نابینا بود و بنابه روایتی، پس از این‌که روسپیان به زیارت ترز مقدس در لیزیو رفتند، شفا یافت.

مادر ایتالیایی‌اش در کافه‌ها می‌خواند و پدر دائم‌الخمر فرانسوی‌اش، هنرمند آکروبات سیرک بود. ادیت پیاف به تنهایی به پاریس آمد و کار خود را با آوازه‌ خوانی در خیابان های پاریس آغاز کرد. آشنایی او بر برخی مشاهیر موسیقی، زمینه‌ساز پیشرفتش شد.

- مصاحبه به زبان فرانسوی بوده و توسط: بنفشه فریس‌آبادی به‌فارسی برگردان شده است. ( تاریخ فلسفه با ابوذر شریعتی )


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست همیاری ( کمک مالی )

در سوگ ناتوانی‌های ایرانی ها  نداشتن مهارت و هنر گفت و گو در صدای معلم

پنج شنبه, 29 آبان 1404 13:24 خوانده شده: 19 دفعه

در همین زمینه بخوانید: