چاپ کردن این صفحه

« زمانی که تمام ساختارها (مدرسه، خانواده، نهادها) این میم بیمار را بازتولید می‌کنند، جامعه وارد چرخه‌ی خودویرانگر می‌شود و چیزی که در ابتدا ابزاری برای سازگاری بوده، خود به عاملی برای تخریب بدل می‌گردد »

زندگی به مثابه " دروغ " ؛ چگونه روشنفکر " ریا " را تئوریزه می‌کند ؟

ناهید زمانیان

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم   چندی پیش یکی از جامعه‌شناسان ما در یکی از درس‌گفتارهای خود ادعا کرد که « زندگی بدون دروغ امکان‌پذیر نیست ! » .

به دوستانی که این فایل تصویری را مشاهده کرده‌اند توصیه می‌کنم کتاب « نمود خود در زندگی روزانه » اثر گافمن را مطالعه کنند. این کتاب پاسخی قاطع به کسانی است که معتقدند دروغ جزو ملزومات زندگی است.

گافمن در این کتاب با طرح نظریه‌ی « تحلیل نمایشی کنش متقابل » بیان می‌کند که زندگی همانند صحنه‌ی تئاتر است. فرد ناگزیر است نقاب‌های متعددی بر چهره داشته باشد تا بتواند زندگی خانوادگی و اجتماعی خود را حفظ کند. اما شاهکار گافمن در این است که می‌گوید هر تئاتری پشت‌صحنه‌ای نیز دارد. در زندگی روزمره نیز فرد دارای پشت‌صحنه است و هر آنچه در جلوی صحنه انجام می‌دهد، با خودِ پشت‌صحنه‌ی او متناظر است؛ بدین معنا که نقاب‌ها دروغ نیستند، بلکه دقیقاً قرینه‌ی وجود حقیقی فرد به شمار می‌آیند.

مثال:

فرض کنید اندوهگین هستید اما نمی‌خواهید جشن تولد کودک، دوست یا همسر خود را خراب کنید. بنابراین در طول جشن، نقاب خنده بر چهره می‌زنید. این نقاب همان خودِ مهربانِ پشت‌صحنه‌ی شماست که نمی‌خواهد شادی دیگری را برهم زند.

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

یا آن‌که:

فرض کنید انسانِ ایرانی در ساختاری زندگی می‌کند که دین در آن به‌منزله‌ی سرمایه‌ی اجتماعی در نظر گرفته می‌شود. به همین دلیل « ریا » رواج می‌یابد. اما این ریا، در واقع شکلی از سازگاری با محیط برای جلوگیری از تنش به شمار می‌رود. در اینجا ما نه با دروغ، بلکه با دو وجه از واقعیت مواجهیم. نقاب دین، یک نقاب جمعی تثبیت‌شده توسط ساختار اجتماعی است که جامعه آن را ساخته به‌گونه‌ای که ریا از سطح نقاب فراتر رفته و به ابزار، و یا حتی نهادی تبدیل می‌شود که فرد برای بقای اجتماعی خود به آن نیازمند است.

در نتیجه، فردی که نقاب دینداری بر چهره دارد، در واقع از همان ابزاری بهره می‌برد که ساختار اجتماعی در اختیار او قرار داده است؛ ابزاری که یکی از وجوه واقعیت اجتماعی به شمار می‌آید و همگان نیز از آن آگاهند.

اما هنگامی که این شیوه‌ی زیستن برای ایرانیان به روشی جهت ساختن واقعیت اجتماعیِ جدید بدل می‌شود، به‌سادگی به بیماری اجتماعی مبدل خواهد شد.

زمانی که یک شکل زیستن یا الگوی رفتاری (که در زبان میم‌شناسی همان « میم » نامیده می‌شود) به‌جای آن‌که موقتی، قابل نقد و در حال پالایش باشد، به هنجاری ثابت و غیرقابل پرسش تبدیل شود، به‌تدریج کارکردی بیمارگونه پیدا می‌کند. هنگامی که مردم احساس کنند راه دیگری وجود ندارد، همان میمی که کارکرد موقتی داشته، به هویت اجتماعی گره می‌خورد و جامعه دیگر نمی‌تواند خود را بیرون از آن الگو تصور کند.

این شیوه‌ی زیستن به مرور به‌ مثابه‌ی امر طبیعی جلوه می‌کند؛ برای مثال، سختی‌ها، فساد یا تبعیض به‌جای آن‌که به‌مثابه‌ی مساله در نظر گرفته شوند، به‌عنوان « طبیعت زندگی ایرانی » پذیرفته می‌شوند. از آنجا که این الگوی تکرارشونده طبیعی و بدیهی جلوه می‌کند، هیچ سازوکاری برای اصلاح باقی نمی‌ماند و نقد یا اعتراض در نطفه خفه یا به تمسخر گرفته می‌شود.

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

این شیوه‌ی زیستن بیمارگونه همانند ویروس از طریق آموزش، خانواده و رسانه‌ها به نسل بعد منتقل می‌شود و نسل بعدی دیگر حتی بیمار بودن آن را احساس نمی‌کند.

زمانی که تمام ساختارها (مدرسه، خانواده، نهادها) این میم بیمار را بازتولید می‌کنند، جامعه وارد چرخه‌ی خودویرانگر می‌شود و چیزی که در ابتدا ابزاری برای سازگاری بوده، خود به عاملی برای تخریب بدل می‌گردد.

در چنین شرایطی جامعه به‌جای واکنش خلاقانه، همانند ویروسی که صرفاً نسخه‌ی تکراری از خود تولید می‌کند، از واکنش و ایمن‌سازی بازمی‌ماند. در این میان، کسی که به این شکلِ زیستن (ریا یا سازگاری بیش از حد با محیط) برچسب « دروغ » می‌زند و سپس ادعا می‌کند که « زندگی بدون دروغ ممکن نیست »، در واقع دست به جا به جایی معنایی می‌زند؛ جابجایی‌ای که پیامدهای خطرناک اجتماعی دارد :

نخست آن‌که زمانی که دروغ به‌عنوان شرط زیست معرفی می‌شود، جامعه « انحراف از معنای زیست اجتماعی » را به  « ضرورت » تعبیر می‌کند؛ یعنی امری که باید استثناء باشد، به قاعده بدل می‌گردد.

دوم آن‌که این نقابِ تازه‌ نام‌یافته‌ی ضروری، که اکنون به بیماری اجتماعی تبدیل شده است، صرفاً به تاکتیکی موثر برای بقا تقلیل می‌یابد و حتی به مهارت زندگی یا خِرد اجتماعی بدل می‌شود. در اینجاست که ارزش‌ها وارونه می‌گردند.

بدین ترتیب، اگر زندگی بدون دروغ، ناممکن قلمداد شود، هر فردی که تلاش کند راستگو یا شفاف باشد، به‌عنوان انسانی ناپخته، ساده‌لوح یا حتی « خطرناک برای خود و دیگران » در نظر گرفته می‌شود و مقاومت اخلاقی به‌آسانی در نطفه خفه می‌شود.( هم‌چنان‌که این جامعه‌شناس، در صحبت‌های خود، چنین انسانی را خطرناک قلمداد کرده است!)

این جا به جایی معنایی موجب می‌گردد جامعه در سطح فردی و نهادی به بازتولید ریا متعهد شود؛ زیرا این بیماری خود به واقعیت بدل می‌شود. در چنین شرایطی مردم می‌آموزند که دو سطح زبانی داشته باشند:

زبان رسمی (ظاهر) و زبان واقعی (پنهان).

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

وقتی این وضعیت نهادینه گردد، اعتماد از میان می‌رود؛ زیرا همگان مطمئن می‌شوند که طرف مقابل‌شان نیز به همان دروغ ساختاری تن داده است. این بی‌اعتمادی، هم روابط شخصی و هم روابط اقتصادی و سیاسی را فرسوده می‌کند.

در پایان باید افزود که یکی از بزرگ‌ترین خطاهای روشنفکران معاصر ما این است که موضوعاتی را که عمیقاً نیازمند نقد و بررسی فلسفی، جامعه‌شناختی و حتی ادبی و هنری هستند، با ساده‌سازی دچار تحریف کرده و به جامعه تزریق می‌کنند و از این رهگذر جامعه را به فروپاشی ذهنی می‌کشانند.

پرسش من این است که آیا این همان کاری نبود که روشنفکران چپِ پیش از انقلاب انجام می‌دادند؟ چقدر باید از چاله به چاه بیفتیم تا دریابیم چگونه باید سخن بگوییم و چگونه باید عمل کنیم؟

https://t.me/nahidestan


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

سه شنبه, 08 مهر 1404 17:04 خوانده شده: 30 دفعه

در همین زمینه بخوانید: