وزیر آموزش و پرورش، اخیراً در یک مصاحبه تلویزیونی با حالتی ذوق زده گفته است: «خدمتی که این مدرسه ها ( غیر انتفاعی حداد عادلی) کردند، دانشگاههای ما نکردند». این گفته بیانگر رفتاری غضنفرانه و در واقع، نوعی گل به خودی است!
جناب وزیر که حسب ماده 22 از فصل سوم قانون وظایف وزارت آموزش و پرورش، وظیفه اش «تأمین آموزش و پرورش رایگان برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه» می باشد، در برابر دوربین و در مقابل چشم مردم، در حالی از توفیق و کامیابی گونه ای خاص از مدارس( مدارس غیر دولتی) حرف می زند که انگار نه انگار مدارس دیگری نیز تحت مدیریت، نظارت و شرح وظایف اش وجود دارند. وی در این مصاحبه از خود حالتی به نمایش می گذارد که گویی تمام مدارس دولتی ایران پر از گل و بلبل است و اینک زمان آن رسیده مژده رایحه ناشی از عطرافشانی مدارس غیردولتی را به مشام مردم برساند.
بر اساس آمارها 10 درصد مدارس کل کشور، مدارس غیردولتی است و مسئولان از اختلاف 20 درصدی که در این زمینه با سایر کشورها دارند، احساس عقب ماندگی می کنند. این آمارها البته در تهران، به گونه ای دیگر است. در شهر تهران (سال 1400) از حدود چهارهزار مدرسه، تقریبا 1827 مدرسه غیردولتی و بقیه دولتی است. یعنی نزدیک به 46درصد مدارس شهر تهران، با پول خانواده ها و بقیه آنها ظاهرا با بودجه دولتی اداره می شوند. اما نسبت توزیع جمعیت دانش آموزی میان این دو گونه از مدارس یکسان نیست و حکایت از اختلاف فاحش آنها دارد؛ از مجموع یک میلیون و پانصدهزار نفر جمعیت دانش آموزی این شهر، تعداد 1میلیون و 320 هزار نفر در مدارس دولتی و تقریبا 180هزار نفر آن در مدارس غیردولتی مشغول به تحصیل هستند. با این حساب حدود 12درصد دانش آموزان تهرانی در 46 درصد مدارس این شهر و در مقابل، 88 درصد دیگر این جمعیت در 54 درصد (مدارس دولتی) به تحصیل اشتغال دارند. از سوی دیگر نسبت جمعیت دانش آموزان مدارس دولتی به تعداد مدارس، 607 به یک است یعنی برای هر 607 نفر دانش آموز تهرانی، یک مدرسه دولتی و جود دارد. در مقابل نسبت جمعیت دانش آموزان مدارس غیردولتی، 98 به یک است. یعنی برای هر 98 دانش آموز، یک مدرسه غیردولتی وجود دارد. بر همین منوال می توان نسبت تعداد دانش آموز هر کدام از دو گونه مدارس را به تعداد کلاسهای موجود در مدارس نیز استنباط کرد که ناگفته پیداست، تراکم دانش آموز در مدارس دولتی بعضاً تا 50 نفر و مدارس غیردولتی در حد استانداردهای اسکاندیناوی است.
در ادامه همین مصاحبه آقای وزیر می گوید: «شما وقتی یک ماشین مدل بالاتری می خواهید انتخاب کنید، باید پول بیشتری هم بدهید». اکنون نتیجه منطقی صغرا و کبرا کردن جناب وزیر در خصوص وضعیت مطلوب مدارس غیردولتی را می توان اینگونه استنتاج کرد: مدارس غیردولتی، مدارس موفق و در نتیجه مطلوب ما هستند. وی برای نشان دادن حقانیت نظر خویش در این زمینه، به صورت تمثیلی و کنایی به ما می گوید: اگر آموزش بهتر می خواهید، باید در یک کلام، «پول» بدهید. ولی ابتذال آنجاست که به جای اینکه از دولت طلب پول بکند تا به وظایف قانونی خویش در خصوص آموزش با کیفیت رایگان به آحاد ملت عمل نماید، از مردم می خواهد که «پول» بدهند. تا به فرزندانشان آموزش بدهند.
ارزیابی تحلیل رفتار جناب وزیر نشان می دهد که وی نه در جایگاه بالاترین مقام مسؤل در حوزه تعلیم و تربیت کشور، بلکه در مقام یک شریک بازرگانی آموزشی که بدل به بلندگوی تبلیغاتی آن شده، مقابل دوربین لَم داده و انتقادهای مدام مجری تلویزیون را کِتمان و ناچیز می انگارد. از این رو به جای اینکه به دنبال تحقّق مسئولانه اهداف اولیه آموزش رایگان برای عموم آحاد ملت باشد، به تبیین یوتوپیایی آموزش پولی ای می پردازد که مختص طبقه دارا و بهره مند از رانت ها و فرصت های متنوع جامعه است. برای چنین کسی که خیلی زود برخاستگاه اجتماعی و جایگاه کنونی خویش را که برگرفته از همان رانت ها و فرصت های ناعادلانه موجود در ساختار اداری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود است، فراموش کرده باشد، طبیعی است زیست جهان اکثریت جامعه تهی دست و فاقد فرصت های برابر تحصیل در کشور را به فراموش خانه فرستد.
به نظر می رسد که وضعیت کنونی، مصداقِ گونه ای خشونت است که بین مردمان تحت ستم به دلیل رانده شدن آنها به سلسله مراتب طبقاتی رخ می دهد. در ساختار طبقاتی و رانتی شده جامعه، آموزش و پرورش یکی از بهترین مثالهای عینی خشونت است. در آموزش و پرورش، سه گانه ی دانش آموز، معلم و محتوای درسی، هر کدام در جایگاه خویش مورد این خشونت واقع می شوند؛ دانش آموز در نابرخورداری از فرصتهای برابر آموزش با کیفیت و رایگان، از ناحیه دولتی که از مسئولیت خویش فرار می کند و وزیرش در تلویزیون از مردم پول خواهی می کند، مورد خشونت قرار می گیرد. معلم، در عدم بهره مندی از اقلّ فرصتها و منزلتهای اجتماعی و معیشتی، شب و روز در جهان شایعه، خبر و ضد خبر پرسه می زند تا بلکه از خشونتی که بر وی اعمال می شود رهایی یابد. و محتوای درسی ایدئولوژیکی که مابین معلم و دانش آموز در آمد و شد است، حتی اگر مملو از تلمیح و فحوایی جذاب داشته باشد، به حلقه بازتولید همان خشونتی تبدیل می شود که میان آن دو (معلم و دانش آموز) به مثابه سوژه در جریان است.
آقای وزیر که مدعی تدریس در دانشگاههای 20 کشور دنیا شده و لابد در آنجاها ستمدیدگان و مستضعفان را بر ضد نظامهای سرمایه داری و استکباری شورانده است! مردم را انذار می دهد که برای آموزش بیشتر و بهتر از نوع آموزش مدارس غیردولتی آن شخصیت کشوری باید پول بیشتر پرداخت نمایند تا همه خانواده ها امکان انتخاب این گونه مدارس را داشته باشند. اما پرسش اینجاست که مردم باید چند بار پول بدهند؟ مگر پول ناشی از فروش نفت و گاز و منابع طبیعی، پول همین مردم نیست؟ مگر اخذ مالیاتی که در چندسال اخیر در رقابت با کشورهای لیبرالیستی و سرمایه داری خیز برداشته است، پول همین مردم نیست؟
مگر درآمد انجمن های اولیاء و مربیان مدارس دولتی و خیرین مدرسه ساز از جیب همین مردم تأمین نمی شود؟به نظر می رسد که وضعیت کنونی، مصداقِ گونه ای خشونت است که بین مردمان تحت ستم به دلیل رانده شدن آنها به سلسله مراتب طبقاتی رخ می دهد.
شگفتا، از مردم، برای انجام وظایف قانونی ات طلب پول می کنید و به آنان وعده ارمغان می دهید! کدام ارمغان؟
ایران از سال 1370 در تمام دوره های هر دو آزمون بین_المللی پیشرفت تحصیلی تیمز و پرلز شرکت کرده است و هر دوره از میان مجموع کشورهای شرکت کننده، در رتبه های آخر قرار گرفته است.
وزیری که ناکارایی، نامرادی و شکست مدارس دولتی را به حساب جیب خالی خانواده ها تعبیر می کند طبیعی است که بدون آنکه شرمگین باشد، این گونه از سر ذوق در عجایب مدارس غیردولتی سخن براند. از این رو وقتی هر سال حدود 95 درصد رتبه های برتر کنکور از میان 3درصد مدارس خاص و غیردولتی است ؛ این نتیجه منطقی نگرانی مادرمأبانه جناب وزیر خواهد بود. آخر طفلکی دلش میخواهد 100درصد دانش آموزان برتر کنکور از مدارس دولتی شهرها و روستاهای دورافتاده باشد اما متأسفانه چون اینها «پول»ندارند پس قادر به انتخاب مدارس غیردولتی نیز نمی باشند فلذا نکوتر آن است به همان دوشاب خویش قناعت کنند و نسبت به آشی که برایشان پخته شده ناشُکری نکنند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید