چاپ کردن این صفحه

« ترکیب ترس و غم، ناامیدی است که بسیاری از ما بدان مبتلائیم. شاید بدین طریق بیشتر درک کنیم که چرا این قدر نومید هستیم »

در باب " ترس " و واکاوی برخی ریشه های " ترس و محافظه کاری معلمان " !

مینو امامی/ دبیر بازنشسته

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

مقدمه
از انواع هیجان می توان به ترس، خشم، اندوه، تنفر، شادی و تعجب اشاره کرد. برای بررسی هیجان ترس، از لحاظ علمی در حیطه طب و روانشناسی، مباحث بسیار زیادی وجود دارند اما قصد من پرداختن به هیچ یک از آنها نیست. در این مبحث برای درک بیشتر موضوع مورد نظر، مختصری به توضیح برخی از مفاهیم مربوط به ترس پرداخته ام. شاید در همین جا بتوانیم به تشخیص ترس ها یا هراس های خود دست یازیم و علاوه بر تشخیص، به تمیز این دو نیز دقت داشته باشیم چون آنچه که ترس خود می نامیم ممکن است فوبی یا هراس ما از یک چیز یا یک موقعیت باشد.



ویژگی های هیجان ترس
هیجان ترس به نوع تربیت فردی و اجتماعی افراد بستگی دارد. نوع برخورد والدین با کودک، نوع رفتار معلمان با دانش آموزان و نوع برخورد دیگر افرادی که در جامعه با آنها در ارتباط هستیم. شاید برخی از تظاهرات ترس، ذاتی باشد اما هر فرد هنگام بزرگ شدن و به تدریج از زندگی و جوانب آن ترس هایی در خود حس می کند. ترس هایی که واقعی هستند و ترس هایی که از توهمات ما برانگیخته می شوند. شدت ترس ما می تواند عامل تسلط دیگران بر ما شود و ما مجبور به اطاعت از او می گردیم. او می تواند یک فرد، گروه ، سازمان و یا یک نظام سیاسی باشد.

هیجان ترس بحث مهمی است تا حدی که آن را به عنوان علت اصلی اختلالات عصبی می شناسند. اما ترس همیشه ایجاد کننده ناراحتی و مشکل نیست. وجود آن در خیلی از مسائل موقعیت های زندگی لازم است. این هیجان شاید از آن جهت اهمیت ویژه‌ای دارد که در آن حالت فشار و تخریب به طور بالقوه از نظر مقدار و اهمیت بر حالت سازنده تفوّق دارد و معمولا آمادگی برای بروز واکنش های اجتنابی بیشتر از آمادگی برای کنش های اکتسابی است.

شکسپیر می‌گوید:

" از میان همه تمایلات و احساسات بد ، ترس منفورترین آنهاست."

ارسطو " ترس را ناشی از برداشت فرد از جهان بیرونی و مرتبط با احساس درد و لذت می دانست."

میلر در تفاوت ترس و اضطراب معتقد است که " منبع در ترس مشخص است در حالی که موضوع هدف در اضطراب مبهم یا ناشناخته است."

فرهنگ نیز بر شمار، محتوا، الگو و شدت ترس ها تأثیر می گذارد. به طور مثال کودکان و نوجوانان نیجریه ای و چینی (که فرهنگ آن ها بر خویشتن داری، خودداری و رعایت قواعد اجتماعی، تأکید بیشتری دارد) بیش از کودکان آمریکایی و استرالیایی از ارزیابی می ترسیدند و ترس های اجتماعی و امنیتی آن ها بیشتر هستند .

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

علائم ترس
علائم ترس عبارتند از لرزیدن بدن، سفید شدن پوست، فعال شدن غدد عرقی، راست شدن مو بر بدن، زیاد شدن ترشحات دستگاه گوارش و کلیه‌ها، زیاد شدن تنفس، تند و شدید شدن ضربان قلب، مختل شدن قوای ذهنی به مقدار زیاد. این علائم حتی در چهارپایان مثل سگ و گربه و میمون ها نیز دیده می‌شوند. پرندگان نیز در هنگام ترس تمامی پرهای خود را در هم فرو می‌برند و در این حالت جثه‌شان کوچک تر به نظر می‌رسد.

دیگر علائم ترس عبارت است از باز شدن دهان، بالا رفتن ابروها، فردی که دچار ترس شده است در آغاز مثل یک مجسمه از حرکت باز می‌ایستد، قوز می‌کند و دولا می‌شود، به طوری که گویی می‌خواهد خود را از دیده‌ها پنهان کند. فعالیت غدد بزاقی کم و دهان خشک می‌شود. گاه ترسِ ضعیف باعث می‌شود در فرد میل شدیدی به خمیازه کشیدن پیدا کند. چشم ها در حالت ترس شدید از حدقه بیرون می‌افتند و به سوی عامل ایجاد کننده وحشت ثابت می‌مانند، یا این که بی قرار از جهتی به جهت دیگر می‌چرخند. ترس همچون سایر هیجانات از شدت و ضعف های مختلف برخوردار است. ترس شدید علاوه بر علائم متفاوت (از لحاظ شدت) کارکردهای مختلف می‌تواند داشته باشد.

تفاوت ترس با فوبی (هراس)
واژه phobia به معنی هراس از ریشه یونانی phobos به معنی ترس fear گرفته شده است . این واژه را استانلی هال برای نخستین بار در روان شناسی به کار برد. برخی از رایج ترین هراس ها عبارتند از هراس از مار، عنکبوت، فضاهای بسته، پرواز، شلوغی. فرد مبتلا، برای اجتناب از موضوع هراس، احساس اجبار می کند و اگر نتواند اجتناب کند، بسیار بیمناک خواهد شد. هراس، ترس واقعی محسوب نمی شود زیرا تناسبی با میزان تهدید و خطری که متوجه فرد است، ندارد. به طور مثال فردی که هراس مار دارد، به این دلیل که مار می تواند سمی باشد از آن نمی ترسد، بلکه صرفا به این دلیل که مار است از آن می ترسد. به طور کلی هراس، ترسی است شدید، پایدار و غیر منطقی از یک شیء یا موقعیت که به اجتناب هشیارانه از شیء یا موقعیت منبع ترس منجر می شود.(1)

هیجانات ترکیبی
نمونه‌هایی از هیجانات ترکیبی که هر یک قابل تأمل و تفکر است:
خشم + شادی = غرور
شادی + پذیرش = عشق
پذیرش + تعجب = کنجکاوی
ترس + غم = ناامیدی
غم + تنفر = تأسف
خشم + انتظار = کینه
خشم + پذیرش = تسلط
پذیرش + ترس = اطاعت
ترس + انزجار = شرم
غم + انتظار = بدبینی
خشم + تعجب = جسارت
شادی + ترس = احساس گناه
غم + خشم = حسد (2)

ترکیب ترس و غم، ناامیدی است که بسیاری از ما بدان مبتلائیم. شاید بدین طریق بیشتر درک کنیم که چرا این قدر نومید هستیم. چون ترس ها و غم های ما هر دو بسیار زیاد هستند. گویی هر یک از ما برای زنده ماندن از هر دو تغذیه می کنیم چون تارو پودمان با هر دو عجین شده است. مادامی که ترس ها و غم های ما تداوم دارد امیدواری ما در هر حیطه ای غیرممکن است.

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

ترکیب ترس و انزجار، شرم است. انزجار یعنی منع و نهی شدن. انزجار پاسخی هیجانی از جنس پس زدن یا تنفر نسبت به چیزی توهین‌آمیز، نفرت‌انگیز یا ناخوش‌آیند است.

وقتی ترس با پذیرش شرایط موجود یا تحمیل شده ترکیب می شود، اطاعت پدید می آید. خیلی از زیردستان، از مدیران خود این چنین اطاعت می کنند. چون شرایط تحمیلی را می پذیرند و می ترسند پس به سادگی اطاعت می کنند. اطاعت کورکورانه چنین چیزی است. البته او در باور خود برای دست یافتن به امتیازات مدنظر خود، به اطاعت تن در می دهد و متوجه خفت رفتار خود نیست.

و تلخ تر از سه ترکیب فوق، احساس گناهی است که حاصل شادی و ترس است. برخی از ما وقتی بیشتر و از اعماق وجود می خندیم، نگران می شویم که حتما اتفاق بدی خواهد افتاد حتی گاه احساس گناه می کنیم که چرا این همه شاد هستیم. در حالی که در فرهنگ غرب با دست یازیدن به تمامی لذایذ حرام و حلال زندگی و جهان هستی، یک فرد ثانیه های عمر خود را بر حول لذت گرایی می گذراند ما هنگام خنده واقعی نیز آن را بر خود حرام می دانیم و احساس گناه می کنیم. اما چرا؟ راستی چرا از آنها می ترسیم و مدیر یا یک کارشناس ساده اداری از این ترس و هراس ما چه بهره هایی می برد؟

ترس های ما
حدی از ترس مانع رخ دادن حوادث بد می گردد و جان و مال و آبروی ما در سایه آن حفظ می شود. ترس مانع ریسک کردن می شود. ترس حِرف را می توان محافظه کارانه یا مصلحت گرایانه تعبیر کرد، هر دو برای حفظ جان و مال هستند.

تعدادی از همکاران ما این نوروز و نوروز سنوات قبل در بند بودند. اما ما سال نو را به آنان و خانواده گرامی شان از همین جا تبریک نگفتیم و آرزو و یا درخواست خلاص شدن برای آنها نکردیم. کثیری از ما مال یا ثروت نداریم اما چون به طور ماهیانه حقوق دریافت می کنیم از قطع احتمالی آن ترسیدیم. ترس جان نیز هست. آنان چگونه عمل کرده اند که مستوجب کیفر حبس و تبعید گردیده اند، فقط می توان حدس زد، اما دقیقا چه گفتند و کردند، نمی دانیم. آنان مطالبات همه ما را طلب کردند و امروز ما در سایه عدم ترس آن همکاران ارجمند به برخی از خواسته های خود رسیده ایم.
هر چند هنوز تا رسیدن به شرایط مطلوب از لحاظ کمی و کیفی، فاصله بسیار داریم اما ظاهرا همین اندازه تلاش سازمان برنامه و بودجه و دولت جهت اجرای برخی از تعهدات و مطالبات به تأخیر افتاده برای همکاران شاغل و بازنشسته رضایت بخش بوده است. از جمله اجرای بخشی از تعهدات رتبه بندی، همسان سازی حقوق بازنشستگان با شاغلان آموزش و پرورش، استخدام برخی از گروه ها چون حق التدریس و نهضت سوادآموزی و.... آیا ما همترازی و همسانی حقوق خود را با شاغلین دیگر سازمان ها خواسته بودیم یا با شاغلان سازمان خود؟ چون هنوز زیر خط فقریم. خط فقر بدو ما بدو، تا تصور می کنیم که آن را خاک کردیم و دو دست خود را به نشانه پیروزی می خواهیم بالا ببریم و هورا بگوئیم، خط فقر بدو بدو باز شتابان پیش می تازد. آری دیگر همانند گذشته قلمی به اعتراض و نارضایتی به رقص در نمی آید و از درخواست مطالبات خبری نیست. آرامش حاکم است. معتقدم که کرونا بیشتر ما را به خواب مصنوعی برده است.

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

حال باید پرسید آیا افراد در دیگر مشاغل چون نترسیده اند و با کارکردی جسورانه به شرایط مطلوب شغلی و رفاه نسبی دست یازیده اند پس برخورداری آنان از مزایای متفاوت و شاخص تری نسبت به فرهنگیان، نتیجه چنان عملی است؟ یا شرایط شغلی آنها ربطی به هیجان ترس ندارد و کم تعداد بودن آنها، شرایط آنها را نسبت به فرهنگیان ایده آل، برجسته و متمایز ساخته است؟ ترس حِرف را می توان محافظه کارانه یا مصلحت گرایانه تعبیر کرد، هر دو برای حفظ جان و مال هستند.

دو فرضیه می توان مطرح ساخت:
فرضیه اول: نوع و حساسیت شغلی معلمان، باعث می شود تا نظام های سیاسی در دوره های گوناگون، معلمان را از مزایا و امتیازات متناسب و همتراز دیگر شاغلین، محروم نگه دارند.
فرضیه دوم: زیاد بودن تعداد فرهنگیان علت محرومیت اجتماعی آنان است.
از آنجایی که می باید بودجه هر سازمانی به طور معقول و متناسب با ساختار و نیروی انسانی شاغل در آن به طور واقع بینانه و برحسب مجموع نیازها تنظیم و پیش بینی شود، پس فرضیه اول قبول و فرضیه دوم رد می گردد.

در همین سایت طی یادداشتی با عنوان " عدم پاسخگویی به خواسته های معلمان برای آن است که او پرچم دار آگاهی و روشنگری جامعه نباشد. " به همین مورد اشاره کرده ام . در پاراگراف پایانی آن نوشته شده است:
" وظیفه اصلی من معلم، افزایش حجم علمی معلومات فعلی بشر است. گفت و گو، نقد و بررسی، بحث، سخنرانی، نوشتن، تحقیق و تفحص، همفکری با هم رشته ای خود و.... تربیت دانش آموزان فهیم و خردمند از اهمّ آنهاست. این رسالت اصلی منِ معلم را قربانی زندگی مشقت بارم ننمائید. "
در واقع رسالت ما معلمان، قربانی نحوه زندگی ما شده است که ناخودآگاه برای همه ما ترسیم و به عنوان پیش فرض تعبیه شده است. ترس یا هراس کثیری از معلمان در دوران اشتغال و بازنشستگی، خود عاملی برای تحمل بسیاری از مشکلات رایج هست. گاه ترس های ما آنقدر غیرموجه هست که با دستان خود شرایط زندگی را برای خود سخت می سازیم. منظورم ترس از مدیران مدارس یا نیروهای ستادی ادارات است.

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

راستی چرا از آنها می ترسیم و مدیر یا یک کارشناس ساده اداری از این ترس و هراس ما چه بهره هایی می برد؟ این نوع ترس ها محافظه کارانه است یا مصلحت گرایانه؟ همه ما آنها را در وجود خود یا برخی از همکاران به خوبی تجربه کرده ایم. اصولا ما چنین افراد را به تملّق و چاپلوسی متهم می سازیم.

حال ما می ترسیم یا هراس داریم؟
آنچه که ما ترس های خود می نامیم اگر شدید باشند، می توانند فوبی و یا هراس های ما نامیده شوند. استانلی هال می گوید: " هراس، ترسی است شدید، پایدار و غیر منطقی از یک شیء یا موقعیت که به اجتناب هشیارانه از شیء یا موقعیت منبع ترس منجر می شود. هراس، ترس واقعی محسوب نمی شود زیرا تناسبی با میزان تهدید و خطری که متوجه فرد است، ندارد."
حال اگر توانایی تشخیص مرز این دو را داشته باشیم خودمان به تعریفی از ترس یا هراس های خود بپردازیم و گرنه اگر شدت آن بسیار زیاد است و موجبات ناراحتی روحی - روانی در ما و اطرافیان ما می شود باید از کارشناس روانشناسی کمک بگیریم. سازگاری با مسایلی که ما را آزار می دهد عادت ناخوشایندی در بین ما هست، اما ارزش نفس کشیدن و زندگی کردن بسیار والاتر و ارزنده تر از تحمل مجموع ترس ها یا هراس های ما هست. بیایید قدری بیشتر بر روی رفتار خود دقت نظر داشته باشیم و از واکاوی زندگی دیگران بپرهیزیم. فضای مجازی عرصه آگاهی و دانایی بیشتر است نه تاروپودی برای اسارت و گم گشتی و بی هویتی ما. بیایید به خودیابی و خودآگاهی بیندیشیم. فقط قدری تأمل و واقع بینی لازم هست. به قول مولوی:


روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم

با آرزوی خلاص شدن تمامی همکاران دربند، امیدوارم بهار این سال با آزادی این عزیزان، نیکو بودن خود را یک بار دیگر به همه ما سفیران فرهنگ ایرانی، به عنوان باوری مفرّح ثابت نماید.

منابع :
1 ) روان راهنما. ترس چیست؟
2 ) رشد، شبکه ملی مدارس. انواع هیجان.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تعریف ترس و هیجان و ریشه های ترس و محافظه کاری معلمان

شنبه, 13 فروردين 1400 09:02 خوانده شده: 2206 دفعه

در همین زمینه بخوانید: