من انشا را نزدیکترین جا به وجود خودمان میدانم. نزدیکترین نقطهای که فردیت، حس و خلاقیت ما امکان بروز و ظهور پیدا میکند.
انشا را جایی میدانم که میاندیشم و معنای عینی پیدا میکنم. انشا را انسان مکتوب میدانم، نه انسان شفاهی. متنی که بودن ایرانی را در لحظة اکنون عینیت میبخشد. حتی اگر آن انشا را در مقالۀ علمی در رشتة خاص نوشته باشند. چنین چیزی را خیلی نادر میبینم. اگر از استادان دانشگاه بخواهید یک صفحة خلاقه بنویسند، بسیاری توانایی آن را ندارند. چون آنها اصولاً نمیدانند انشا چیست. به همین دلیل میگویم انشا سرکوب شده است.
انشا در جامعهای امکان ظهور و بروز پیدا میکند که من، از حداقل آزادی و مشروعیت برخوردار باشد. در نظام آموزشی ما به نوعی دستگاه ایدئولوژی که ارزشهای ایدئولوژیگرایی و سیاسی را به رسمیت میشناسد، منِ فردیتیافته تعریف نشده است. به همین دلیل انشاهای بچهها تمرین انشانوشتن نیست، تمرین تقلید و رونویسی از ایدئولوژی، آموزهها و روایتهای از پیش آمادهشدهای میکنند که قرار است آنها را حفظ و تمرین کنند و قرار است به آنها القا شود. طبیعی است در چنین سیستمی اگر کسی بخواهد واقعاً انشا بنویسد، درواقع نوعی کنش مقاومت انجام میدهد. (ماهنامۀ انشا و نویسندگی شمارۀ 102)
معلمان زیادی هستند که خلاف جهت وضع موجود حرکت میکنند و تلاش دارند که انشا را از زیر بار فشارهای ایدئولوژیک نظام آموزشی نجات دهند و با همه محدودیتها دست بچهها را بگیرند و یک قدم جلو ببرند. منِ فردی دانشآموزان را به رسمیت میشناسند و تمام تلاششان پرورش این «من» است. همچنین این قبیل معلمان مراقبت میکنند تا انشا و نگارش را از زیر سایه املا و دستور و آرایههای ادبی، معنی شعر و تست دور نگهدارند. و البته کار سختی است وقتی اولیای بچهها، مدرسه، کنکور و رقابت سهمگین آن از معلم چیز دیگری یعنی همان دوپینگ تست و نمره را میخواهد.
کانال انشا و نویسندگی