« سند تحول بنیادین » تکیه کلام و محل رجوع بسیاری از گفتارهای مسئولان است .
کم تر مسئولی را در آموزش و پرورش می توان یافت که در حرف هایش گریزی بر این سند نزند و آن را نسخه شفابخشی برای بحران های آموزشی و چالش های آن معرفی نکند اما همین سند با همه نقدهایی که بر آن وارد است به حوزه " عمل " که می رسد رنگ می بازد .
فصل سوم سند تحول بنیادین به " چشم انداز " اختصاص دارد .
برای مدرسه ، پانزده ویژگی بر شمرده شده است . مثلا دو ویژگی که برای مدرسه جایگاهی قائل شده اند چنین هستند :
« برخوردار از قدرت تصمیمگیری و برنامهریزی در حوزههای عملیاتی در چارچوب سیاستهای محلی، منطقهای و ملی .
دارای ظرفیت تصمیمسازی برای نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی »
در « آیین نامه اجرایی مدارس » که مصوب شورای عالی آموزش و پرورش در دو دهه قبل است یکی از ارکان مدرسه را « شورای مدرسه » تعریف کرده است .
برای این رکن مهم در مدرسه 29 وظیفه و اختیار تعریف شده است .
بند هشتم از این اختیارات به صراحت بیان می کند : بحث و اتخاذ تصميم در مورد چگونگي برگزاري امتحانات با رعايت مقررات و دستورالعمل هاي مربوط
با وجود صراحت قانون بر استقلال مدرسه در حوزه تصمیم گیری در این مورد اما مسئولان وزارت آموزش و پرورش مواضع دوگانه و عاری از صداقت در این مورد داشته و در عمل احترام و شانی برای جایگاه مدرسه قائل نشده اند .
در « شیوه نامه برگزاری امتحانات در نیم سال نخست سال تحصیلی جاری » که پیش تر توسط مرکز سنجش و پایش وزارت آموزش و پرورش صادر گردیده است هیچ اسمی از مدرسه در این مورد برده نشده است .
در ابتدای شیوه نامه چنین آمده است :
در شرایطی که امکان حضور فیزیکی دانش آموزان فراهم باشد، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، مطابق آیین نامه هاي مربوط دوره هاي تحصیلی و با رعایت کامل شیوه نامه هاي بهداشتی انجام می گیرد .
در شیوه نامه مذکور علی رغم شعار و تبلیغات وزیر آموزش و پرورش و سایر هیچ گونه جایگاه مشخص و شفافی برای « شورای مدرسه » تعریف و تببین نشده است .
مرور مواضع و عملکرد مسئولان این وزارتخانه در دوره 10 ماهه پس از شیوع کرونا و تعطیلی مدارس نشان می دهند که آن ها نه تنها هویت حرفه ای مدرسه و جایگاه قانونی این سازمان مهم را به رسمیت نشناخته اند بلکه با مواضع دستوری و از بالا به پایین اجازه نداده اند که مدرسه تنفس کرده و ارکان قانونی آن حتی به وظایف قانونی خود عمل کنند .
« مدرسه » را می توان سلول زنده و بخش ارگانیک نظام آموزشی دانست . به عبارت دیگر ؛ مدرسه نبض و خاستگاه اصلاحات و تحولات آموزشی است .
« قد مدرسه » برآیندی از تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های مسئولان و مقاماتی است که البته در برابر عملکرد خود پاسخ گو نبوده اند.
پرسش این است مدرسه ای که قرار است مطابق سند تحول بنیادین اش نقشی مهم و ارزنده تر ترسیم افق چشمانداز 1404 ایفا کند اما چگونه است که حتی اختیار تصمیم گیری و آزادی عمل در مورد یک مساله ساده و اجرایی مانند برگزاری امتحانات داخلی اش را ندارد ؟
اگر قرار است مطابق اسناد بالادستی و سخنان شعاری مسئولان ، مدرسه نقشی در میانه تحولات داشته باشد نوع نگاه به آن باید متحول شود .
برای خروج از بحران و بن بست ناکارآمدی نظام آموزشی و پدیده " مرگ مدرسه " چاره ای جز تغییر پارادایم ها و ارتقای اساسی جایگاه این واحد بنیادین و ارگانیک از رکود و اینرسی ایستگاه اجرای بخشنامه های تکراری و بی فایده نداریم .