بخش اصلی آموزش کودکان در مدرسهها را طبعا باید آماده ساختن آنها برای ایجاد آیندهای بهتر برای خود و دنیا دانست. آیندهای که همراه با تواناییهای مهارتحل مساله، مدیریت صحیح زندگی، آمادگی برای شرایط غیر معمول و... باشد.
ماده ۲۹ پیمان نامه حقوق کودکان اهداف آموزش در کودکان را در راستای رشد شخصیت و استعداد و تواناییهای جسمی و روحی کودک، احترام به حقوق اساسی بشری، آمادگی برای یک زندگی مسئولانه، صلح، مدارا، تساوی زن و مرد، دوستی میان همه مردمان و... توصیف میکند.
اما حقیقت آنچه در مدارس ما و اکنون در پاندمی کرونا به طور آنلاین و روی صفحات موبایلهای هوشمند و در نرمافزارهایی چون «شاد» در جریان است چگونه است.
یکی از مهمترین ویژگیهای این روش ریختن حجم زیادی از مطالب درسی بر سر دانشآموزان است که اکثرا سنخیتی برای آمادگی آنان برای آینده و زندگی ندارد و بیشتر با الزام یادگیری طوطی وار و توام با فشار مفاهیم درسی همراه است.
مسالهای که دانشآموزان را تحت فشار خود، به تدریج فرسوده میکند و فرصتی برای شکوفایی خلاقیت و استعداد و حتی بازی آنان باقی نمیگذارد. این مساله در سطح والدین نیز گاهی به صورت مسابقهای پرتنش و بازی «مال من بهتره» در جریان است که رگههای چشم گیری از خشونت نمادین، در آنها دیده میشود.
مسالهی سوال برانگیز دیگر، نبود بعضی از مطالب درسی تعریف شده در کتابهای درسی و پیشنهاد ارجاع این مباحث به کتابهای کمکآموزشی است که هم پیشنهاد این ارجاع با اصل ۳۰ قانون اساسی که تحصیل تا پایان دوره متوسطه را رایگان میداند، در تضاد است، هم قیمت آن برای طبقات متوسط و آسیب پذیر اقتصادی گران است و هم باعث افزون تر شدن بار سنگین روی دوش دانشآموزان میگردد. مسابقهای پرتنش و بازی «مال من بهتره» در جریان است که رگههای چشم گیری از خشونت نمادین، در آنها دیده میشود.
مساله دیگر این است که گزارشهایی از اینجا و آنجا به گوش میرسد که در برخی از این کتابهای کمکدرسی به بهانه تجدید چاپ با کمترین تغییر در محتوی و صرفا با تغییر جای مطالب! کتاب چاپ جدید عرضه میشود تا استفاده از کتابهای قبلی مثل استفاده از کتاب کودک بزرگتر خانواده برای کودک کوچک در یک خانواده یا... غیرممکن گردیده و به خرید اجباری کتابهای چاپهای جدیدتر با قیمتهای جدید و طبعا گرانتر منجر میشود که در صورت درستی این گزارشها واقعا ناراحتکننده است.
شاید هم موضوع خاصی در تالیف کتابهای کمکدرسی وجود دارد، که شاهد ایجاد انتشاراتیهای بزرگ مختلف در مورد آن هستیم، که روز به روز بر تعداد شعبههای آنها نیز در سراسر کشور افزوده میگردد و البته قضاوت آن بر عهدهی مخاطبان گرانقدر است.
در کنار همه این موارد قرار دادن آزمونهای مکرر و استرس زا مانع پیشروی دانشآموزان و نتیجه آن تنها تحمیل استرس فراوان بر همه دانشآموزان است که به دو دسته تقسیم می شوند؛ برندهای که مضطرب برای حفظ جایگاهش در آزمون بعدی می کوشد و بازنده سرخوردهای که شوق درس خواندن را از دست میدهد. این مسیر در نهایت به کنکور که پراضطرابترین آزمون از این دست است، میرسد.
دانشآموزان در جوی چنین که گوشهای از آن شرح داده شد تحصیل میکنند و پس از پایان تحصیلات متوسطه یا کنکور سرنوشتهای مختلف مییابند.
اما در پایان تحصیلات دوره متوسطه آیا آنچنان که باید استعدادها و خلاقیتهایشان برای انتخابهای درست شکوفا شده است؟ آیا برای قرارگرفتن در برابر آینده و زندگی آموزش لازم را دیدهاند؟!
اندیشه انتقادی