الان چند ماهی است که ویروس کرونا به مثابه مهمانی ناخوانده در تمام دنیا می گردد و بین زندگی ما سرک می کشد. در پی این مواجه ناگریز، چنان که دیدیم تمام ارتباطات و معادلات جمعی ما به هم خورده است. خاصه این روزها که در آستانه بازگشایی مدارس قرار داریم و همه ابهامی عمیق دارند که سرنوشت مدارس چگونه خواهد شد و آیا به طور معمول فعالیتشان را آغاز خواهند کرد؟
اوج این نگرانی ها میان اولیای دانش آموزان است که اگر مدارس به موقع باز نشوند، بیم آشفتگی تحصیلی شان را دارند. در این راستا، چند روز پیش همکار ارجمند، دکتر فیاض بخش در یادداشتی کوتاه به اولیا نوید دادند که اصلا نگران نباشند. با احترام به ایشان اما فرهنگیانی مثل بنده از بابت این نگاه ، به شرحی که خواهد رفت، دل نگران شدند؛
۱. آن نوشتار در اصل نقد و هجوی شتاب زده علیه نظام آموزشی است که البته از این جهت حرف تازه ای نیست. پیشتر هم بیشتر اساتید دانشگاه، شاعران ،نویسندگان و هنرمندان ، در آثار خویش به مرگ مدرسه ها ، اشاراتی مستقیم و غیرمستقیم داشته اند و دارند و این در حالیست که تمام آنها مثل جناب فیاض بخش، دست پرورده همین نظام و مدارس بوده اند اما اکنون با ذهن و زبانی نو در کارکردشان با تردید و حتی ناامیدی می نگرند.
۲.در اول نوشتار و با تفکیک دو فرایند آموزش و پرورش، به اولیا امید داده شده که به یمن وسایل ارتباطی و فضای مجازی، می توانند از عهده آموزش فرزندان برآیند. پریدن این حرف از دهان یکی مثل دکتر که عمری در حوزه تربیتی حرف زده اند، کمی بعید است. در آن صورت، پس موضوع آموزش چهره به چهره و سینه به سینه چه می شود؟ آیا مگر هنر ما نباید برقراری فرایند آموزش در همین شرایط دشوار باشد؟ راستی، تکلیف آموزش بچه های اول تا سوم دبستان آیا با آموزش مجازی حل خواهد شد؟ اصلا اهمیت و حرمت کار معلمان چه می شود که اغلب در کار آموزش چهره به چهره خبره اند ؟
۳. ایشان با برشمردن هفت مورد؛ « مهارت های هوش هیجانی، حق انتخاب ، شرکت در فعالیت های گروهی، کاربردی خواندن درس جغرافیا، انتقادی خواندن درس تاریخ، الگو پذیری دانش آموزان و آشنایی با حقوق شهروندی» مدارس و نظام آموزشی را به چالش کشیده اند و در واقع گفته اند که مدارس، به جای آن که توانمند محور باشند؛ معمولا دانشمند پرور هستند که البته این نقدشان وارد و قابل تامل است و موضوع جدیدی نیست. اما در انتهای نوشتار، با همان عجله پیشین قضاوت کرده اند که مگر نظام آموزشی تا الان چه گلی بر سر بچه ها زده است که الان با تعطیل شدن مدارس، قادر به تداوم آن نباشند. بعد هم اولیا را دلخوش نموده اند که به همان ابزار دیجیتالی و شبکه های شاد و ناشاد، بچسبند تا گلیم خویش را از آب بکشند و فقط آنها را موظف به تولیت تربیتی دانش آموزان به تنهایی نموده اند که بی نیاز مدارس دنباله کار خویش گیرند.
۴.در این طرز تلقی دکتر، از نکته ظریفی غفلت شده است و آن اهمیت همنشینی و دورهمی دانش آموزان است که خود شبیه مدرسه ای نامریی و پنهان در هر مدرسه است. فضایی دور از نگاه دیگران و بی نیاز مدیر و معلمان که بچه ها در آن بسیار چیزها از هم می آموزند و به هم آموزش می دهند. یک زندگی جمعی مسالمت آمیز که شیرینی خاصی دارد و خاطرات آن تا سالها بعد در یاد دانش آموزان باقی می ماند و برای همین گفته اند که مدرسه، خانه دوم ماست. بر این ها بیفزائید همراه شدن معلمان در جمع بچه ها و با هم گفتن و از هم شنیدن آنها که همین حضور در هیاهوی بچه ها برای یک معلم، از بهترین لذت هاست. لذتی که یک استاد دانشگاه کمتر می تواند و یا می خواهد آن را با دانشجویان تجربه کند.
آقای دکتر !
باور کنید که بیشتر معلمان، چشم انتظار بازآمدن روز اول مهر و حاضر شدن در جمع بچه ها هستند. در این وانفسای معلمان که سیاسیون، منفعت واقعی حرفه شان را به آنها نمی دهند، شایسته نیست شما و دیگران لذت ناشی از حرفه شان را از آنها بگیرید.می بینید که زمین و زمان و غم نان، به اندازه کافی امانشان را بریده است واز تزلزل منزلت اجتماعی موجود، جانشان به لب رسیده است.
۵. کوتاه سخن این که آقای دکتر فراموش کرده اند که آدمي از همان روزي كه مدرسه ساخت و فرزندش را به مدرسه فرستاد، در واقع دوچندان به ارزش دانش پي برد و همچنين ضعف خودش را درامر پرورش بچه هاي خويش باور كرد. روزهاي اول، حساب كردن، خواندن و نوشتن همه آن چيزي بود كه از مدرسه انتظار مي رفت. بعداً اما مدرسه ها ثابت كردند كه توان آن را دارند تا بيش از آنچه از آنها تصور مي رفت، پرثمر و بافايده باشند. براي همين بود كه كم كم همه فهميدند هر مدرسه يك ساختمان ساده نيست كه سنگ نشاني است تا راه را از بيراهه مشخص سازد. علامت عمران و آباداني دنياي مردمانش كه مي فهمند و مي خواهند تا بيشتر بفهمند.حرمي براي مردمي كه به علم و معرفت حرمت مي نهند و حريمش را به دبده تقدس مي نگرند. براي همين است كه مي گوئيم؛ ما هرچه داريم از مدرسه ها داريم. تا بوده، همين بوده است كه مدرسه به جامعه درس مي دهد، اعتراض مي كند، ايراد مي گيرد، مي آشوبد، راه نشان مي دهد، سياست حاكم را محكوم مي كند، ادب مي كند، نابود مي كند، انقلاب مي كند و مثلاً حادثه ی بهمن 57 را مي سازد.
در زمان افتتاح هر مدرسه اي، نه در يك ساختمان ساده را ،كه درب خردمندي و دانايي را مي گشائيم. دربی كه اگر به موقع و مطلوب بازشود، درب هر زندان و هرچه فساد و تباهي ، خود به خود بسته مي شود.
پس بیائیم در همین هول و بلای ویروس کرونا و فصل بازگشایی مدارس، به این بهار آگاهی و دانایی، هزار بار سلام وسپاس گوئیم .پشت دانایی اردو بزنیم و بکوشیم تا مدارس ما، سربلند تر از همیشه، مدار سلامت جامعه باقی بمانند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید