چاپ کردن این صفحه

" شگفتا در نگاهِ هر توّهم دارِ تقدیری ؛ به ناجی می بُوَد خاموشی اَش اِصرار می سوزد "

بلوطِ زاگرس

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی

شعر صدای معلم برای آتش سوزی زاگرس

نخواب البرز ، در زاگرس هُما بسیار می سوزَد
میانِ  آتشش  ققنوسِ  بی آزار  می  سوزد
شکافِ صخره ای بنشسته زالی پَروَرَد سیمرغ
دروغ است او که می دانَد ! خبر ، آمار ، می سوزد
ولی  اُمّید  دارد  رستمی  از  نسلِ  او  آیَد
اَثَر سازد به جایِ این همه آثار می سوزد
در آتش خشک و تَر سوزَد مثالی در مَثَلها بود
به چشمِ خویش دیدم هر دو را این بار می سوزد
عمل  دیگر  دَهَد  تغییر  آن  ضربُ  المثلها  را
دُمِ موش است و جارو ریسمان با مار می سوزد
درونِ  درّه  اَسبان  پند  آموزَند  با  شیهه
به آن سَر ، گوشِ کَر دارد مُخِ بیمار می سوزد
به هوش ! اَر آب بر آتش نپاشی دوزخَت گردد
که زین باشَد زغال و تسمه و اَفسار می سوزد
زبانه گر کشد سَرو و بَلوط و سوسن و سنبل
کلاغ  اَندَر  هوا  روبَه  برِ  کفتار  می  سوزد
دماوندت دماوندی کُنَد ققنوس ، خود سوزَد
خیال و خواب در بیداد را بیدار می سوزد
کُنَد با آتش اَر بازی جهنّم می شَوَد بر پا
ز بُرد اُمّید و مَکر و روبَهِ مَکّار می سوزد
شگفتا  در  نگاهِ  هر  توّهم  دارِ  تقدیری
به ناجی می بُوَد خاموشی اَش اِصرار می سوزد
نشانِ خطِّ قرمز زاگرس از البرزِ خود دارد
نکن بیدار دیوَش را ، در و دیوار می سوزد

شعر صدای معلم برای آتش سوزی زاگرس


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر صدای معلم برای آتش سوزی زاگرس

دوشنبه, 18 خرداد 1399 20:24 خوانده شده: 824 دفعه

در همین زمینه بخوانید: