چاپ کردن این صفحه

" دولت ­ها هستند که مشخص می­ کنند جامعه چطور فکر کند. آنچه که در رسانه منتشر می­ سازند بیان کننده آن است که دولت­ها در چه اندیشه­ ای هستند. القایی که رسانه مسبب آن می­ شود شاید هیچ کلاس درس و معلمی نتواند آن اندازه موثر واقع شود "

« شما معلمان در خانه نشسته ­اید و حقوق راحت و بی دردسر می­ گیرید» ؟!

عبدالعلی نوروزی تبریزی نژاد/ هنرآموز کامپیوتر - ماهشهر

شما معلمان در خانه نشسته ­اید و حقوق راحت و بی دردسر می­ گیرید و جایگاه فرهنگیان  چند روز پیش در تاکسی از راننده شنیدم : « شما معلمان در خانه نشسته ­اید و حقوق راحت و بی دردسر می­ گیرید»، آن چنان قلبم به درد آمد که هر چه خواستم سکوت کنم برایم ناگوار بود.

آری این وضعیت هر روز من است. از افرادی که شغل های دیگری دارند و درآمدی بهتر دارند این جمله سخیف و دردآور را می­شنوم. بارها از خودم سئوال کردم که چرا این جمله حق من و دیگر معلمان شده است؟ بارها از خودم سئوال کردم مگر ما کارمند دولت نیستیم، پس چرا چنین نگاهی به ما می­ شود؟

دیر زمانی نبود که هر وقت می­ گفتم از اعضای خانواده شهدا هستم، می­ گفتند «شما خانواده شهدا همه چیز را خوردید و یک لیوان آب هم روش». اما وقتی به اطرافم می ­نگریستم تنها چیزی که می­ دیدم رنج و درد و زخم­های به جای مانده از دوران جنگ بود بر پیکره خانواده­ام و مانند ما زیادند که صدایشان را نمی­ شنوند.

در کتاب تاریخ خوانده­ ام زمانی که از سلطان سنجر سلجوقی پرسیدند: « از چه روی حکومتت این چنین به زوال گروید ؟ پاسخ داد از آن روی که آدم های کلان را به کارهای خُرد گماردم و آدم­های خُرد را به کارهای کلان و نه هیچ کدام نتوانست از پس مسئولیت خویش برآیند و به این صورت کشور به نابودی رسید.».

آری در ایران باستان این واقعیت تلخ نشان می­ دهد که کسانی که مسئولیت دارند باید دانش آن کار را داشته باشند و نه هر کسی را که اندک سوادی داشت در مدیریت، می ­تواند مسئولیتی چنین سخت را برعهده گیرد.

راننده تاکسی گفت همه چیز گران شده و ما باید گران بخریم و مجبوریم کرایه را نیز افزایش دهیم. او راست می­ گفت چرا که همه چیز گران شده است. از افزایش بی حد و مرز کرایه خانه گرفته تا افزایش خدمات تعمیر خودرو تا حتی افزایش قیمت اقلام خوراکی و بدتر و شاید خنده دارتر اینکه خودرویی که پیش از این فقط 8 میلیون تومان بیشتر قیمت نداشت با تغییر یک دولت به ناگهان نه دو برابر که 500 برابر افزایش قیمت پیدا کرد. معلم­ها تنها افرادی هستند که با منش و روشی که دارند می ­توانند کاری کنند  تا آینده یک کشور تضمین شود.

او راست می­ گفت، اما آیا من به عنوان مسافر باید تاوان این گرانی را بدهم؟ من معلم هستم، خواستم برای آن راننده تاکسی پاسخی بگویم تا شاید درک کند شغل ما معلم­ها را ، اما هر چه خواستم پاسخی بیابم نتوانستم. چه پاسخی می ­توان به یک دردمند داد که اندکی از دردهایش بکاهد؟

در صدر اخبار صدا و سیما همواره اعلام شده و می­ شود که حقوق معلم­ها افزایش یافته است، اما هیچ کس نیست که از صدا و سیما بپرسد چرا فقط حقوق معلم­ها را رسانه ­ای می ­کنید؟ چرا افزایش حقوق وزارت بهداشت، وزارت نفت و دیگر بخش­های دولت را که میزان افزایش حقوق­شان چندین برابر میزان افزایش حقوق یک معلم است را رسانه­ ای نمی­ کنید؟

همواره اعضای هیات های علمی و قضات کشور را به گونه ای ویژه حقوق می­ دهند. اما چرا معلم­ها را جزء این دو مجموعه قرار نمی­ دهند؟ پاسخ به این سئوال خیلی واضح است. آموزش و پرورش اولویت دولت و دولت­ها نیست. دیگر به آموزش و پروش بهایی داده نمی ­شود. می­گویند تعداد معلم­هایی که حقوق می ­گیرند بسیار زیاد است اما چرا هیچ وقت نگفته ­اند و نمی­ گویند تعداد کل معلم­ها از مجموع تعداد کارمندان تمام وزارت­خانه ­هایی که حقوق کارمندان­شان از حقوق معلم­ها بیشتر است، دو بلکه سه برابراند.

شما معلمان در خانه نشسته ­اید و حقوق راحت و بی دردسر می­ گیرید و جایگاه فرهنگیان

پاسخ واضح است. آنچه در جامعه نمود بیشتری دارد فقط معلم است. خانواده ­ها فرزندان­شان را برای تربیت و آموزش به مدارس می­ فرستند. همین دانش­ آموزان فردا به شغل­هایی روی می­ آورند که نتیجه خروجی همین وزارت آموزش و پرورش است. اما آموزش و پرورش را مدتی است که دو تکه کرده ­اند. آموزش و پروش دولتی و آموزش و پرورش خصوصی.

دانش­ آموزان نیز دو قسمت­ اند. دانش­ آموزان مدارس دولتی و دانش­ آموزان مدارس خصوصی و وضعیت این است که کسانی که مدارس خصوصی را اداره می­ کنند اغلب یا مسئولیت دولتی دارند در بخش­های دیگر و یا افرادی هستند که دنبال سود شخصی خود می­ باشند. والدینی که برای ثبت نام فرزند خود 20 میلیون تومان شهریه می­ پردازد با والدینی که فرزند خود را در مدرسه دولتی ثبت نام می­کند هم متفاوت است. تفاوت این دو نفر در وضعیت زندگی­ شان خلاصه می­ شود. ساده تر بگویم فقیر و غنی. افرادی که ماهانه زیر خطر فقر درآمد دارند نمی ­توانند امکانات عالی برای خود و خانواده­ شان فرآهم کنند.

شما معلمان در خانه نشسته ­اید و حقوق راحت و بی دردسر می­ گیرید و جایگاه فرهنگیان

راستی خط فقر تا دیروز 9 میلیون تومان در ماه بوده است و فردا معلوم نیست چند میلیون کارمند از این خط فقر، فقیرتر می ­شوند.

دولت ­ها هستند که مشخص می­ کنند جامعه چطور فکر کند. آنچه که در رسانه منتشر می­ سازند بیان کننده آن است که دولت­ها در چه اندیشه­ ای هستند. القایی که رسانه مسبب آن می­ شود شاید هیچ کلاس درس و معلمی نتواند آن اندازه موثر واقع شود.

سرآغاز سقوط ارزش ­ها زمانی رخ می­ دهد که دغدغه یک کشور از یک مسئله مهم به نام آموزش و پروش به مسئله ­ای کم رنگ تنزل کند. وقتی آموزش و پرورش اولویت دولت نباشد و به یک ابزاری برای کسب رای و جهش جایگاه شغلی عده ­ای تبدیل شود، از آن زمان باید شاهد تغییرات بنیادی در تمام سطوح کشور شد.

اگر سطوح کشور را به چهار سطح تقسیم بندی کنیم و سطح اول را آموزش و پرورش قرار دهیم، سطح دوم بهداشت و سطح سوم امنیت و سطح چهارم رفاه در جامعه باشد و برای هر سطح ارزشی قرار دهیم. سطح آموزش و پروش باید از همه دارای ارزشی بیشتر باشد.

بهداشت زمانی حاصل می­ شود که آموزش کامل صورت پذیرد و امنیت زمانی تقویت می­ شود که دو سطح قبلی کارآمد باشند و رفاه هم زمانی محقق می­ شود که سه سطح قبلی با قدرت تمام فعالیت کنند. اکنون شاهد تضعیف سطح اول هستیم. درست است که شاخص بهداشتی جامعه بالاست اما سطحی که سبب می­شود این شاخص تداوم بیشتری داشته باشد سطح اول است. مثالی برای فهم این نکته باید بیان شود.

در نظر بگیرید دانش­ آموزی از مدرسه دولتی فارغ التحصیل می­ شود. این فردا شغلی نیاز دارد. اگر نتواند شغلی کسب کند دچار مشکلات روحی و روانی­ می­شود. در زمانی که این فرد به دوران جوانی رسیده است از او انتظار تشکیل خانواده می ­رود. و اگر نتواند خانواده تشکیل دهد، کشور هم دچار بحران می­ شود.

شما معلمان در خانه نشسته ­اید و حقوق راحت و بی دردسر می­ گیرید و جایگاه فرهنگیان

بحران امنیت خود از تضعیف سطح اول سبب می­ شود. پس همه چیز بر می­­ گردد به آموزش و پروش یک کشور. یک کشور به سرباز نیاز دارد، به کارگر نیاز دارد، به مهندس و معلم و قاضی نیز نیاز دارد. اما اگر همه آنهایی که دارای موقعیت هستند و از مدارس خصوصی فارغ التحصیل شده ­اند در جایگاه­ هایی که شاید هیچ تلاشی برای آن نکرده ­اند قرار بگیرند، اتفاقی که رخ می­ دهد این است که نارضایتی عمومی پدیدار می­ شود و این همان نقطه بحرانی است که دشمنان این کشور در پی استفاده از آن هستند.

معلم خود فدای کشور می­ شود. فدای ارزش­های این سرزمین و انقلاب می­ شود. اما به این سئوال جواب دهید که چه کسی پاسخ خدمات معلم­ را می­ دهد؟ معلم مانند سربازی است که ابزار جنگش علمی است که در طی سالیان طولانی کسب کرده و با مشقت بسیار در این جایگاه قرار گرفته است. سربازها هر از گاهی ترفیع می­ گیرند در جنگ اگر مجروح و شهید شوند مورد احترام واقع می­ شوند. اما چرا اکنون این سرباز با کوله بار علم باید مورد بی رحمی جامعه باشد؟ چرا باید رنجور و خسته باشد؟

 سقوط نه به معنی از بین رفتن کشور بلکه به معنی کم رنگ شدن و از بین رفتن ارزشی که هویت یک جامعه را می­سازد و می ­تواند سبب توسعه و امنیت و رفاه در جامعه باشد.

معلم­ها تنها افرادی هستند که با منش و روشی که دارند می ­توانند کاری کنند  تا آینده یک کشور تضمین شود. دانش آموز با ایمان و ساخته و پرداخته شده دست معلم­ها قادرند بهداشت و امنیت و رفاه کشور را به گوینه­ای بسازند که هیچ قدرتی در برابر آن استوار نباشد. از بیرون از ایران کسی دلش به حال ما نمی­سوزد که برای ما بهداشت و امنیت و رفاه به ارمغان آورد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شما معلمان در خانه نشسته ­اید و حقوق راحت و بی دردسر می­ گیرید و جایگاه فرهنگیان

چهارشنبه, 06 خرداد 1399 20:57 خوانده شده: 936 دفعه

در همین زمینه بخوانید: