عزیزِ دانش آموزم ، حجازی
شنیدم می کنی آیلاند بازی
من هم دیدم که آن بانوی آیلاند
چه درس می داد ! با سوز و گدازی
به یادت باشَد این آیلاند و آنلاین
قرار دادی بُوَد ، در واژه سازی
کچل با زلفعلی گفتن و گر نه
به مو می شد نصیبش دست یازی
تو بهتر ، آن ببینی یک معلّم
به آبی کی کشانَد ؟ جا نمازی
زنَد از آسِ جان در نقشِ عیسی'
چه بازیها کُنَد ! در عشقبازی
چگونه هست ؟ درسی را دَهَد یاد
نیازی باشَد ، امّا بی نیازی !
گُلَم حتّی پس از اتمامِ خدمت
به این بانو ندادند هم طرازی
اگر روزی وزارت شد نصیبت
توانی نو شدن ها را ، بنازی
بگو آیلاند ، آنلاین است اکنون
چه در جایِ حقیقی یا مجازی
کنی گر تکیه بر مردم ، توانی
رسی بر قلّه هایِ سر فرازی
اگر هم ، ظاهراً شیری نمایی
بَرَد هر جا که می خواهَد گُرازی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید