چاپ کردن این صفحه

من هم دیدم که آن بانوی آیلاند ؛ چه درس می داد ! با سوز و گدازی

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی

شعری برای معلم آیلاند

عزیزِ  دانش  آموزم  ،  حجازی
شنیدم  می کنی  آیلاند  بازی
من هم دیدم که آن بانوی آیلاند
چه درس می داد ! با سوز و گدازی
به یادت باشَد این آیلاند و آنلاین
قرار دادی بُوَد ، در واژه سازی
کچل با زلفعلی گفتن و گر نه
به مو می شد نصیبش دست یازی
تو بهتر ، آن ببینی یک معلّم
به آبی کی کشانَد ؟ جا نمازی
زنَد از آسِ جان در نقشِ عیسی'
چه بازیها کُنَد ! در عشقبازی
چگونه هست ؟ درسی را دَهَد یاد
نیازی باشَد  ، امّا بی نیازی !
گُلَم حتّی پس از اتمامِ خدمت
به این بانو ندادند هم طرازی
اگر روزی وزارت شد نصیبت
توانی نو شدن ها را ، بنازی
بگو آیلاند ، آنلاین است اکنون
چه در جایِ حقیقی یا مجازی
کنی گر تکیه بر مردم ، توانی
رسی بر قلّه هایِ سر فرازی
اگر هم ، ظاهراً شیری نمایی
بَرَد هر جا که می خواهَد گُرازی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعری برای معلم آیلاند

پنج شنبه, 20 فروردين 1399 20:33 خوانده شده: 835 دفعه

در همین زمینه بخوانید: