چاپ کردن این صفحه

به خود بیا و مَپندار همرَهان مانند

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی

شعر صدای معلم برای خود بودن و خودیابی

کدام مِی به تو دادند این چنین مستی ؟
رسیده کار ز بد مستی ات ، به بد پستی !
هنوز  در  پیِ  آنم  چه  رُتبه  دادَندَت ؟
هر آنچه عشق به ما رشته بود ، بگسستی
به هر کجا اگر عهدی شکست ، عهد شکن
توان نداشت بگویَد ز با تو همدستی
ز رِندی هر چه خطایی ست کردنی ! کردی
سرِ نَخَش ز خود آخر به دیگری بستی
چه نحس بود چهل را به اعتکاف در آن !
تو با یکی دو سه دیوانه چلّه بنشستی
بُرون چو معتکفانَت ز اعتکاف شدند
نماند غیرِ نگاهی به مرگ ، در هستی
برایِ دیدنِ غوغایِ مرگ و آتش و دود
به رقصِ جَست و به خیزِ چَمانه می جَستی
کنون  نموده  طبیعت  که  عِبرت  آموزی
چه دست بسته ! فقط با نمایه بر شَستی
به  خود  بیا  و  مَپندار  همرَهان  مانند
دو زرده تُخمی و از منجلاب می رستی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر صدای معلم برای خود بودن و خودیابی

سه شنبه, 19 اسفند 1398 12:52 خوانده شده: 727 دفعه

در همین زمینه بخوانید: