چاپ کردن این صفحه

با چه تدبیری ز تقدیری رها ؛ در گرو ، دستانِ خاطی ، بنده ای

از شبی یلدا کنم بحثی دلا

ولی اله بایبوردی/ همکار صدای معلم

شعر معلم برای شب یلدا

با لبی خندان، اناری ، سینه ای
دور از دورانِ سردی ، کینه ای

ضبط ، اموالی به یَد ، زالو کسان
چون شرابی ، خونِ ما در شیشه ای

شیشه جامی را ببینی پر ز خون
در گلو آشام ، خونی ، لخته ای

با امیدی خوفناکی روبه رو
در اسارت ، هشت پایی مانده ای

با چه تدبیری ز تقدیری رها
در گرو ، دستانِ خاطی ، بنده ای

دستِ خاطی ، بندگانی کج مدار
کج مداری شد مِتد بِه پیشه ای

مفت ، حرفی را کنم یادی دلا
مفت ، گنجشکی ، نمایان دیده ای

یادِ شیرینی اناری شد بخیر
پای کرسی ، هندوانی ، جلوه ای

از شبی یلدا کنم بحثی دلا
حال ، رؤیت ، یادمانی بوده ای

انتها تاریکِ شب را یادها
یادِ ایامی کنم گر دوره ای

کیسه خالی ، آن فقیری را نگاه
دستِ ظالم ، بنده شد سرکیسه ای

والیا روشندلی را اختیار
دور از خلقی به خلوت گوشه ای

شعر معلم برای شب یلدا


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر معلم برای شب یلدا

شنبه, 29 آذر 1398 11:14 خوانده شده: 729 دفعه

در همین زمینه بخوانید: