روز گذشته خبری مبنی بر تشریح شرایط اخراج موقت دانشآموز از مدرسه منتشر و عنوان شد: دانشآموزی که به قوانین مدرسه توجه نمیکند در مرحله اول به او چند بار تذکر میدهند و در مراحل بعدی به منطقه آموزش و پرورش این اختیار داده شده است تا دانشآموز مدتی از مدرسه دور بماند. در واکنش به این تصمیمگیری این سوال مطرح میشود که آیا نظام آموزش و پرورش با اخراج دانشآموز از مدرسه هدف خاصی و آن هم تربیت کودکان را دنبال میکند؟ و آیا این اقدام جنبه تنبیهی دارد یا تربیتی؟
باید به این نکته توجه داشت که از بعد روان شناسی این اقدامات نمیتواند موثر باشد به جز اینکه فقط در کودک یا نوجوان احساس رنجش و عدم رضایت اطرافیان را به دنبال دارد. در اغلب موارد دانشآموز بهدلیل اخراج از مدرسه و ذهنیتی که از این اتفاق برایش پیش آمده است ناکامیهایی را تجربه میکند و تاثیر این اقدامات مخرب، آزاردهنده و شخصیت دانشآموز را مورد آسیب قرار میدهد.
باید توجه داشت با اعمال شیوههای بهتر میتوان از بعد روان شناسی شاهد نتایج بهتری در میان کودکان بیشفعال بود. در اصل دانشآموز به دلیل شرایط سنی خاص خود بیشک یک سری شیطنتهایی دارد و امیدواریم اولیا و مربیان مدرسه با اصول تربیتی بیش از پیش آشنا شوند. با شناسایی اختلالات روانی میتوان بهراحتی خیلی از بچههای بیشفعال را بر سر کلاس نشاند. در اکثر مواقع شاهد بروز رفتارهایی از سوی این دانشآموز هستیم که باعث عدم کنترل کلاس و تشویق دیگر دانشآموزان میشود که در نتیجه معلم هم بهجای همراهی و توجه دانشآموز را مورد تنبیه قرار میهد.
بهتر است در این شرایط ابتدا موضوع را با والدین در میان گذاشته و در مرحله بعد دانشآموز را به یک مختصص روان شناسی معرفی کرد تا به راحتی تحت درمان قرار گیرد. در اصل اگر کودکی نابه هنجار است او مقصر نیست بلکه جنبههای تربیتی محیطی موجب بروز چنین فعالیتهایی در آن فرد شده است. اولیای مدرسه نیز باید با صبر و حوصله بیشتر و کمک گرفتن از والدین و معرفی فرد به مراکز درمانی مشکلات دانشآموز را کاهش دهند و این را بدانند که اخراج دانشآموز هیچ مشکلی را حل نمیکند بلکه کمبودها در این گروه از کودکان همراه با ناکامیهای موجود در وجودش رخنه میکند.
در سالهای اخیر شاهد افزایش پدیده طلاق و تاثیر زندگی والدین بر نحوه رفتار کودکان هستیم که بالطبع یک سری ناهنجاریها را به دنبال دارد. متاسفانه در جامعه اگر شاهد افزایش رفتار نابه هنجار در میان کودکان هستیم بعضا تاثیرگرفته از رفتار بزرگترهاست و نشان میدهد که در محیط زندگی دانشآموز چه هنجارهایی وجود دارد.
برای مثال در بین برخی افسردگی با بیحوصلگی، کسلی، گوشهگیری و... همراه است اما بروز این مشکل در بین کودکان به شکل معکوس عمل میکند و در آنها شاهد رفتارهایی ازجمله پرخاشگری، نافرمانی و... هستیم. مربیان باید با کسب شناخت بیشتر نسبت به نیازهای کودکان وارد عمل شده و برای حل این موضوع والدین را در جریان بگذارند تا بتوان برای کودک و نحوه ایجاد رفتار مطلوب در او اقدامی انجام دهند. در اصل با عدم توجه به نیازهای دانشآموز آثار ناملایمات و کمتوجهیها در او میماند و در قالب عقدهها و کاستی در سنین بزرگسالی بروز میکند.
باید توجه داشت که در صورت اخراج دانشآموز از مدرسه والدین و اطرافیان نباید به شکل تنبیهی با او رفتار کنند و موضوع پیش آمده را در بین دوستان و آشنایان عنوان نکنند. والدین باید سعی کنند که آرامش بیشتری داشته باشند و از فرزندان خواستار توجه به پیامدهای رفتاری خود و دلایل اخراج او از مدرسه باشند و او را نسبت به رفتارهای صحیح راهنمایی کنند و از اولیای مدرسه در صورت امکان خواستار برگشت دانشآموز باشند. کودک باید آگاه به تاثیر رفتار سوء خود و بروز چنین واکنشی باشد در غیر این صورت تنبیههایی ازجمله اخراج یا تحقیر هیچ تاثیری در تربیت صحیح دانشآموز ندارد.
در مواردی شاهد بودهایم که اخراج موقتی دانشآموز خود به دلزدگی و ترکتحصیل او انجامیده است. قطعا کودک یا نوجوان اگر در مدرسه باشد و سواد بیاموزد بهتر از این است که در کوچه و خیابان رفتارهای شیطنتآمیز داشته باشد.
بر این اساس باید گفت اخراج دردی را دوا نمیکند. باید با کودک بنابر سن خود رفتار کرد و نمیتوان نحوه رفتار با بزرگسال را در ارتباط با بچهها لحاظ کرد بلکه منطق آنها را هم باید با توجه به سن شان مورد توجه قرار داد.
روزنامه آرمان