در جهانی آدمی رنجیده حال
با بلا تیری که مرگی رو زوال
ثروتی باشد به دستِ این آن همان
دستِ خوشِ تاراجِ غم ، اندوه ، هان
با هر آن نوشیدنی یک جرعه ای
در گلو گیری کند غمباد،همی
با همان یک لقمه هایی تکّه ای
استخوانی خُرد مابین لقمه ای
نعمتی حاصل به دستی آن زمان
نعمتی از کف برون جانا همان
روز از عمرت بگیرد روزگار
در ازایش روزی ات بخشد شمار
دیگران را باشدش روزی دلا
کم و افزونی خدا بخشد خدا
مرگ را یاری کنیم ما هر زمان
دسترس تیری بلا این جانمان
پس چه سان امیدواری در جهان
تا ابد جاوید مانیم ما همان
هر بنایی با گذر ایام هان
رو به ویرانی برابر دیدگان
جز خدایی مرگ دارد هر وجود
نیست گردد هر وجودی گر چه بود
دسترس تیر بلا مرگیم ما
دم غنیمت فرصتی حاصل تو را
توشه تقوایی ذخیرت از جهان
در سرا باقی جهان فرخنده جان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید