چاپ کردن این صفحه

درختِ خشک به ابری در آسمان نگریست

ودود فتحعلی زاده/ دبیر زبان و ادبیات پارسی

شعر درخت خشک و ابر آسمان

درختِ خشک به ابری در آسمان نگریست.
بگفت  سایه  نیانداز  از  تو  بیزارم .
ندیده ای مگر از باغبانِ  واپس بین .
به ریشه زنده بُوَد شاخ و برگِ بیمارم.
سپرده است به اوهام سر نوشتم ، از آن.
شکافِ زخمِ عمیقی به سینه ام دارم .
در آن شکاف کند آشیانه مرغِ سحر .
بِدارم همّتِ آن عاشقانه  بگذارم  .
صدایِ ساقه ی خود را به زیرِ تیغِ تَبَر.
بسانِ شیونِ ماتم به باد بسپارم  .
مگر به گوشِ کرِ باغبان رسد؟ هرگز!
نماز خوانده و خوابیده معصیت کارم.
اُمیدِ ریشه مرا هست وَرنه ، گر خیزد .
میانِ هیزمِ  دیگر به کُنجِ  دیوارم .
کجاست آنکه نباشد به زیرِ فرمانش.
به او ز جورِ چنین تُحفه  پرده بر دارم.
بگفت ابر تکان دِه به ریشه رویَد باز .
ز اشکِ  خویش  تعهّد  کنم  نیازارم


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه شنبه, 05 فروردين 1398 17:43 خوانده شده: 1177 دفعه

در همین زمینه بخوانید: