چاپ کردن این صفحه

گر گفت شوند هر یکی ، یک رستم ؛ هیچ اَم نکنند ، مغزشان را شُستم

ودود فتحعلی زاده

شعر معلم بازنشسته از ودود فتحعلی زاده

پرسید یکی کلّه پزی را، سحری.
گر صاحب کلّه ها که اکنون بِدَری.
بودند و تو را دَریدنی می دیدند.
پاسخ تو چه داشتی؟ اگر پرسیدند.
ما را به چه جُرمی بِزدی آتش و دود.
شرمَت نشد از نگاه و از خشمِ و دود؟
گر گفت  شوند  هر یکی ، یک رستم.
هیچ اَم  نکنند ، مغزشان  را شُستم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر معلم بازنشسته از ودود فتحعلی زاده

سه شنبه, 12 آذر 1397 22:38 خوانده شده: 1390 دفعه

در همین زمینه بخوانید: