در ساختار ستاد وزارت آموزش و پرورش و متناظر با آن در ادارات کل تابعه نیز، بخشی پر دبدبه، اما بی مسما با نام" تعاون و امور رفاهی" پیش بینی شده است که متاسفانه" بود و نبودشان "چندان توفیری دررحال و روز معلمان نداشته اشت.
تعاونی در آموزش و پرورش ،در اذهان اعضا و ذینفعان تداعی کننده پروژه های خسارت باری است که در هردو بخش " مصرف و مسکن"معلمان اغلب دل خوشی از آن ندارند.
بیمه هم به ویژه نوع تکمیلی آن در حوزه درمان ، به سریال اسف باری بدل شده است که پایان خوشی برایش متصور نیست.
بد عهدی آموزش و پرورش در پرداخت مطالبات خویش موجب شده است حتی ضعیف ترین کارگزاری بیمه با نام آتیه سازان حافظ نیز بستانکار ماجرا باشد.
کارکنان و مددجویان دستگاه های حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی نیز امروزه از پوشش حمایتی مناسب تری نسبت به معلمان در مراکز درمانی برخودارند.
جمع کثیر بازنشستگان فرهنگی در کنار بیش از یک میلیون معلم شاغل در چنبره بیمه تکمیلی آتیه سازان حافظ، از ابتدایی ترین حمایت در حوزه درمان به ویژه دندان پزشکی ، چشم پزشکی تا هزینه های سنگین در ام .آر.آی ،گاما اسکن ،سیتی اسکن و ... حتی به صورت نسیه نیز محرومند. کثرت شاغلین در دستگاهی مثل آموزش و پرورش به جای آنکه فرصت تلقی شود جای خود را در عمل به تهدید داده است
به نظر می رسد تنها جایی که سکه از رونق افتاده بیمه آتیه سازان حافظ به صورت" نیم بند" خریدار دارد درمانگاه هایی است که در مالکیت آموزش و پرورش است.که آنها هم با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته اند.
امروز از بیمه طلایی دوران" حاجی بابایی" تنها پوششی مفرغی به جای مانده است که هیچ دکانی حتی آتیه سازان حافظ نیز حاضر نیست برایش تره خرد کند.
دیگر هیچ بیماری با بیمه فرهنگیان ، جرات مراجعه به کلینک ها و بیمارستان های خصوصی را در خود نمی بیند.
تازه همین بیمه نیم بند ، فکسنی هم با گذشت هشت ماه از سال ،بلاتکلیف و با تهدید ،امروز و فردا را سپری کرده است.
گوش معلمان مثل همیشه ، به این حرف و حدیث ها عادت کرده و به خوبی آگاه است که از مصاحبه های بی حاصل جناب وزیر و معاون مربوطه در خصوص بیمه تکمیلی نه تنها آبی برای آنان گرم نخواهدشد بلکه بر وخامت شرایط نیز افزوده خواهد شد. تنها چاره آن است که بسوزند و با نداشته ها بسازند.
چاره چیست ؟
باید وام گرفت و نقد از جیب هزینه کرد تا شاید پس از گذشت یک سال دفاتر بیمه آتیه سازان ، سدسی از آن را به نسیه بپردازند.
در بین عائله دولت ،این ژن برتری های شرکت نفت ، شاغلین بانک ها، شرکتهای دولتی و خصولتی هستند که اگر اراده کنند در مراکز درمانی لاکچری از جراحی هایی حساس گرفته تا ایمپنلت دندان و جراحی بینی ، هتلنیگ و ... از کیسه دستگاه مربوطه در قالب بیمه تکمیلی برایشان نقد هزینه می شود.
کثرت شاغلین در دستگاهی مثل آموزش و پرورش به جای آنکه فرصت تلقی شود جای خود را در عمل به تهدید داده است.
صندوقی با عضویت بیش از 900 هزار نفر با نام "صندوق ذخیره " به جای آن که در چنین بزنگاهی یار شاطر باشد بار خاطر است.
این صندوق با دریافت حداقل 20 میلیارد تومان حق عضویت در ماه در سایه مدیریتی اثربخش و کارآمد می توانست بهترین ها را برای معلمان در حوزه بیمه تکمیلی رقم بزند اما افسوس که حتی قدرت حراست از سرمایه خود را هم ندارد.
از اتحادیه ی تعاونی های مصرف فرهنگیان ، امروز کشتی به گل نشسته ای باقی مانده است که قادر نیست حتی با سوپر مارکت یک محله ، رقابت سالم و سازنده در ارائه عرضه مناسب مایحتاج فرهنگیان داشته باشد.
تنها هنرش آب کردن اجناس بنجل، ته انباری و گران در اقساط چند ماهه ای است که حسابداری ادارات را برای دریافت کسوران اسیر خود کرده است.
پرداخت وام های ناچیز قرض الحسنه در قالب قرعه کشی آن هم در قبال سپرده های اعضا و یا از طریق بانکهای عامل به جهت رسوب و ماندگاری چند صد میلیاردی درحساب استانها ، شق القمری نیست که به خاطر آن برای ادارات رفاه و بانک ها سوت و هورا بکشیم.
لیزینگ خودرو هم در زمان خود با دریافت سودهای آن چنانی باید ممنون خریداری متعهد و خوش حسابی مانند معلمان باشند که بازار آنها را گرم نگه می دارند.
خلاصه و بی پیرایه بگویم تشکیلاتی با اسم و رسم" تعاون و رفاه" گره گشا نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید