رُخ زیبای تو در دیدۀ ما جایی نیست
نغمۀ مرغ سحر در دل ما نایی نیست
کیست در دیدۀ ما می نگرد بر هر چیز
بینش عقل نگر در پی ما پایی نیست
عاشق سوخته بین همچو گُلی در آتش
دامن شعله بگیرد به چه همتایی نیست
آن قدر زار کنم ناله عشق معشوق
همت راه شود گر چه مرا رأیی نیست
به طلب گوشه چشمی به من مسکین کن
تا ببینی که میان من و تو مایی نیست
تا کی ای دوست در این وادی ظلمات قرین
آب حیّ بفرست طاقت مأوایی نیست
ای ولی در غم احباب چو دیدی یارم
علتش پرس چرا همدم دانایی نیست
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید