سلام
ولی محترم سمیرمی ،
نمی دانم توان دفاع از حیثیت شغل معلمی را دارم یا خیر، اما چون ایمان دارم عیار معلم دلسوز حقیقی حتی بالای 24 است ، لذا قلم به دست شدم تا چند کلامی با شما داشته باشم . هیچ جملۀ بنده یقین نمی تواند کلی باشد و طی تحصیل و خدمت خود همگی شاهد بر هر نوع معلم یا همکار بوده ایم . دردنامۀ این ولی هنوز تأیید یا تکذیب نشده است اما می تواند کم و زیاد گویای واقعیت های جاری باشد. لذا :
این که می گوئید تربیت و آموزش فرزندم را هیچ می انگارند اما آستین پیراهن او را بزرگنمایی می کنند ، این درد 40 ساله ماست. با پوزش از همکاران ، به جای آن که در پی عفت نگاه و پاکی تصور باشند دیده شدن آرنج تا مچ دست مردان را تابو فرض گرفته اند. کجا آمده است که معلم و دانش آموز مذکر باید چنین کند؟ آئین نامه انضباطی !
نمی توانم در سایتی که متعلق به فرهنگیان است جور دیگر بنویسم اما یقین داشته باشید که گناهی در دفترچه اعمال ، از این قِبل نگاشته نمی شود. این یعنی عقب نگه داشتن باور نوجوان و جوان سرزمین من. جملۀ زیبایی در این خصوص نوشتید عینا می آورم :
" از آنجا که ما ایرانی ها در محدودیت ها استعدادهایمان شکوفا می شود......"
آری ؛ دقیقا درست است . ما ایرانی ها خلّاق شرایط قوانین و دستورالعمل های غلط و غیر منطقی و یا تحمیلی هستیم. تا فشاری احساس کنیم فوری راه میان بُر را می یابیم و خود را خلاص کرده و به تحسین و مرحبای خود نشسته و به وضع کنندگان آن موارد قاه قاه می خندیم.
از این که وقتی معلمی ضعف هایی برای تدریس یا اخلاق خود دارد در کلاس درس با ابزار نمره ، این کاستی را جبران می کند شکی نیست اگر علاقه مند بودید می توانید یادداشتی تحت عنوان " ناکارآمدی ابزارهای سنتی حکومت معلم در کلاس و نیاز به تحول در نظام آموزشی "را در 21 بهمن سال 96 در همین سایت مطالعه نمائید. خصوصا نمرۀ مسمتر حدود اقتدار معلم گردیده است. معلمان مُنصِف بر اساس خلاقیت خود بر روی این نمره مانور می دهند چون گذاشتن شرط تشویق برای گرفتن نمره خوب در امتحان پایانی و دادن نمره مسمتر بر اساس آن به عنوان آخرین فرصت برای کوشش جبرانی و در به خود آمدن دانش آموزی که طی سال تحصیلی غفلت ورزیده یا مشکل خانوادگی داشته و یا بیمار بوده و بسیار مؤثر هم هست.
دبیر جغرافیایی داشتیم که در سال 57 از لحظه نشستن بر روی صندلی شروع به گفت و گوی داغ سیاسی می کرد تا یک ربع آخر زنگ که به روخوانی کتاب می پرداخت ، البته یکی از دانش آموزان می خواندند. ایشان در حالت نشسته مثلا کشور کوچکی مثل فلسطین را برای کلاس 40 نفره در نقشه نشان می دادند ! و اصلا از جای خود بلند نمی شدند . غالب دانش آموزان دعایشان همیشه خدایا معلم درس نپرسد هست، دانش آموز متوجه نتایج چنین کوتاهی نیست و برخی از معلمان از این فاکتور برای استراحت خود یا برای از کار در رفتن خود سوء استفاده می نمایند.
این که نمره 17 دانش آموز یک کلاس در قرائت فارسی زیر ده شده یک فاجعه آموزشی است و ناشی از ضعف معلم و مدیر مدرسه است ، یک دانش آموز هر چقدر هم ضعیف باشد حداقل می تواند در روخوانی کتاب فارسی نمره قبولی بگیرد! مگر این که عقب ماندۀ ذهنی باشد. بنده معلم پسر شما را نمی شناسم اما تجربه چنین می گوید.
عدم گوش دادن به شکایات یا اعتراضات اولیا توسط تمامی کارکنان مدرسه نیز دال بر پوشش دادن خطاها و ضعف هاست. ترس از افشا یا بزرگنمایی کاستی ها کادر مدرسه را به فرار از اولیا هدایت می نماید. من مطمئن هستم چند همکار دلسوز کاری در این دبیرستان مشغول به کار هستند اما چگونه شرایط غمنامۀ شما را تحمل می کنند در عجبم !
از عدم تشکیل انجمن اولیا و مربیان ، چگونه اداره بی خبر می ماند ؟ چرا اولیا طی سال تحصیلی اعتراضی به ادارۀ متبوع ننموده اند؟ آیا اولیا نیز مقصر نیستند ؟ این تقصیر اگر عین واقعیت است دامن تمامی کادر مدرسه اعم از مدیر و .... را هم به ماجرا می کشاند. آیا گزارشات و امضاهای آن ساختگی بوده یا اصلا گزارشی به اداره ارسال نگردیده است ؟ قصور اداره در این مورد کمتر از کادر مدرسه و اولیای دانش آموزان نیست.
به اعتیاد معلم اشاره نمودید تصورش بسیار سخت است . معلم از سوراخ سوزن رد می شود تا جذب آموزش و پرورش شود. این موضوع را باید به اثبات برسانید و خدای نکرده افترایی در کار نباشد. گاه افراط در کشیدن سیگار نیز فرد را همانند معتادها نشان می دهد. البته این به منزلۀ دفاع نیست ، باورش برای من معلم سخت است.
اما چند کلامی با مسئولان آموزش و پرورش :
وقتی برای بازدید مدارس به مناسبت هایی خاص برای ارضای خاطر خود بابت عمل طبق وجدان و دلسوزی ، به بزرگترین و خاص ترین مدرسه می روید و روبان های رنگی را با قیچی دور گل در سینی نقره ای با خنده های مستانۀ قدرت می بُرید، نتیجه اش پنهان ماندن ضعف ها و کاستی های اکثر مدارس سراسر کشور است. وقتی به خود زحمت نمی دهید تا با هلی کوپتر به آن مدرسۀ دورافتادۀ محروم فلان شهرستان بروید نتیجه اش رشد قارچی خطاها و لرزش های معلم و مدیر و......همان مناطق است. تقویت محرومیت به دلیل غفلت شما مسئولان باعث ظلم به آموزش کودکان و نوجوانان این سرزمین می گردد.
به یاد دارم تا دهه 70 ، ادارات آموزش و پرورش و حتی واحد پژوهش هر استان از افت تحصیلی و دلایل آن صحبت می کردند. آن قدر این واژه را می شنیدیم که عذاب وجدان می گرفتیم. اما بعد راه حل قبولی تحت هر شرایطی را برای دانش آموزان وضع نمودید و حتی تا در خانۀ معلم برای گرفتن نمره قبولی رفتید و آنقدر به او زنگ زدید که در مضیقه اخلاق قرار دادید و در نهایت با انفجار اخلاقیات ، حسن و حسین قبول شدند!! و بعد از درصد قبولی سخن گفتید. میانگین درصد قبولی همکار در ناحیه ، استان و کم مانده که در کشور را نیز پیگیری کنید غافل از ناهمگنی مدارس سراسر کشور. مدارس برخوردار و نیمه برخوردار و نابرخوردار را به خطا یکی دیدید و چنین شد که دیگر تصمیمات شما پاسخگوی واقعیت های موجود مدارس کشور نشد ، آنها فقط به چند مدرسه خاص اطلاق می گردیدند و این یعنی ترویج خطا و افت واقعی آموزشی. این بار دیگر فقط افت تحصیلی نبود ، افت اخلاقیات و ارزش و آموزش کشور هم بود.
فلسفه نمرۀ مستمر چیست ؟ آیا بدین طریق تلاش نمودید تا معلم در کلاس درس قدرت ادارۀ کلاس داشته باشد ؟ تا برخی از معلمان از دانش آموز عصیان گر کلاس ، بتوانند انتقام بگیرند و دل شان خنک شود. کمک به نمرۀ پایانی است ؟ اجبار معلم به پرسش شفاهی است ؟ ترساندن دانش آموزان از این اقتدار معلم است؟ و.....
معلم وظیفه شناس که می داند کجا و کی پرسش شفاهی داشته باشد یا کتبی ، به سنسور یا حسگری برای کنترل خود نیاز ندارد. چرا معلم را از حال طبیعی خود خارج نموده اید ؟ مگر دبیران ما چنین هدایت می شدند ؟ از به نام ترین دبیران شهر بودند چون هم آموزش می دادند و هم پرورش . امروز چه اتفاقی افتاده که خطای معلم یا کادر مدارس رو به افزایش است ؟ بحران کلی در اخلاقیات جامعه به وجود آمده یا مدارس ما دچار سونامی ارزشی گردیده اند؟ شما با دو شقه کردن وظیفۀ شغلی معلم و خلق نقش دبیران پرورشی در مدارس ، روح تربیت یا پرورش را از تعلیم و آموزش او گرفتید و نتیجۀ این جداسازی ، امروز با بحران های اخلاقی ( ناظم دبیرستان معین منطقه دو تهران ) و بحران های ارزشی ( مدرسۀ مورد خطاب همین ولی دانش آموز سمیرمی ) نمایان می شود. روح شغل معلمی در ترکیب هر دو وظیفۀ او توأمان زنده بود. حال این روح اسیر و عبد ناخالصی های فرهنگی است که شما بدان تزریق نموده اید.
نویسندگان و کارشناسان این همه در نوشته های خود آژیر خطر و قرمز را برای وزارت آموزش و پرورش به صدا در می آورند اما دریغ از جان پناه رفتن و تفکر اساسی برای یافتن راه حلی مؤثر.
جناب وزیر ،
وقتی مدیرکل یک منطقه کاستی را از وزارتخانه پنهان می سازد و قدرت یا اختیار عدم ارائه گزارش واقعی را دارد بدون آن که آب از آب تکان بخورد نشانگر دو واقعیت است :
1 ) انجام شرح وظایف همانند اسفنجی است که خطاها در سوراخ های آن می تواند پنهان بماند و با چشم غیرمسلح قابل رؤیت نیست.
2 ) اگر مدیر کلی قادر به پنهان سازی واقعیت های ناخوشایند است پس مدیر هم می تواند از مدیر کل برخی چیزها را پنهان سازد . چون سیستم ، بیمار احوال یا کج مدار است. پس معلم و یا هر نقش دیگر نیز از مدیر مدرسه و..... یعنی حاکمیت بی تفاوتی در کانونی که پنهان کاری در آن بلامانع است. واژه به من چه ؟ در چنین جامعه ای زیاد شنیده می شود . گاه تبدیل به یک اپیدمی کاملا مسرّی می گردد. نوعی بی خاصیت سازی انسانهای متعهد و ارزشمند در شغل خود. همان ژست مشهور انداختن کتف ها به بالا و کف دست باز و آویزان در دو طرف بدن : و بیان به من چه !
دادن نمره به میل معلم نه گرفتن آن بر اساس میزان یادگیری دانش آموز یعنی به خطر افتادن ماهیت اصلی نمره در ارزشگذاری آموزشی. یعنی کارکرد نمره تبدیل به اسلحه ای برای امیال شخصی گردیده است. یعنی دوری از اصل آموزش و پرورش. دانش آموزان وقتی شاهد چنین تزلزلی در عملکرد معلم هستند ، نمی توانند به مصداق های ارزشی دسترسی یابند و فردا در لابه لای جامعه به دنبال ابزارهایی برای کنترل و هدایت دیگران خواهند بود یعنی برهم زدن توازن حیات.
جناب وزیر ،
وقتی از شرایط نامناسب زندگی معلمان سخن می گوئیم و کسی بدانها گوش جان نمی سپارد ، نتیجه اش موجودیت همین مسایل است. معلم امروز به این نتیجه رسیده که به من هر چقدر می دهی ، من هم همانقدر جانفشانی خواهم کرد. یعنی همان مصداق گذشتگان : هر چقدر پول دهی همان میزان آش خوری یا هر چه در آش بریزی همان در قاشق ات در می آید.
آری برهم زدن قاعدۀ معلمان دیروز شرح وظایف معلمان امروز گردیده است و در این بین اصلا معلم را محاکمه ننمائید که با در بن بست نگه داشتن او اخلاقیات و وجدان شغلی و نجابت و وقار و صبوری او را قربانی کرده اید. تک تک نمایندگان این همه سال با تمامی وزرایی که کارکرد آنها در جهت بهبود اوضاع معیشتی معلم و توسعۀ آموزشی کشور ، ناکافی بوده است در این بین مقصر و حتی مجرمند.
جرمی که مورد مؤاخذه قرار نمی گیرد ، حبس و مکافات ندارد ، چون ماجرای پنهان سازی واقعیت از مدیر مدرسه آغاز و تا اون بالا بالا ها می رود. دست بالای دست بسیار است !
در جامعه ای که آموزش و پرورش در قتلگاه بی تفاوتی و هیچ انگاری مسئولین می سوزد ، چگونه انتظار اصلاح منش و قاعده و قانون باید داشت ؟
نظام آموزشی ما امروز آبستن حوادث بیشماری خواهد بود و بدتر آن که من معلم از این اوضاع هیچ دچار تعجب و شگفتی نمی گردم، چون چنین گردیدن آنقدر بدیهی است که نوشتۀ این ولی سیمرمی نه مرا به شک می اندازد و نه شگفتی .در انتظار وقایع تلخ تر از این هم
خواهیم بود...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید