رفته بودم اداره. دو دقیقه پشت این سیستم نشستم تا کاری انجام بدهم که با انبوه سؤالات همکاران و مراجعهکنندگان مواجه شدم؛
- آقا، حکمها رو زدن؟
- بله. زدن.
- نام کاربری و رمز عبور رو چی بزنم؟
- نام کاربری، کد پرسنلیتونه و رمز عبور هم چهار رقم آخر کد ملی.
- میخوام رمزمو عوض کنم ولی بلد نیستم. شما بلدین؟
- کاری نداره که. تغییر رمز » رمز جدید » تأیید رمز جدید و تمام.
- مگه نگفته بودن افزایش حقوق پلّکانی تا سقف ۲۰ درصد؟
- بله. گفته بودن.
- این چیه پس؟ اینکه ۱۰ درصد هم نیست!
- بله. همینطوره. ظاهراً ۶ تا ۱۲ درصد افزایش حقوق اعمال شده.
- ۴ ماه دست دست کردن که چی؟
- نمیدونم والا!
- اع! سختی کار رو چرا کم کردن؟
- شما معلمها کل سال رو تعطیلین، سختی کار هم میخواین؟ سختی کار مال اوناست که با ارز دولتی جنس وارد میکنند ولی به قیمتِ جمشید بسمالله میندازن به خلقالله. حقّا که کارشون هم سخته!
- این بند تفاوت تطبیق چرا ده ساله یه ریال هم بالا نرفته؟
- اون مثل یارانهست. خیلی زور زدند حذفش کنند ولی نشد. دو سال دیگه تحمل کنید با ارزش ریالی اون بند میشه یه بسته آدامس خرید.
- خدا ازشون نگذره.
- اگه امر دیگهای ندارید من از پشت این سیستم پاشَم. زخمِ بستر گرفتم.
- شما اداریها هم که همهاش ارباب رجوع رو میپیچونید!
- درست میگین ولی من اداری نیستم. من هم مثل شما معلمم. اینجا نشستم حکم جدیدمو چاپ کنم.
- آخ! ببخشید تو رو خدا. سرتونو درد آوردم.
- خواهش میکنم.
- راستی، خبر دارین شما بالاخره این رتبهبندی چی شد؟
- میگن در دستِ تدوینه.
- اینو که چندساله میگن!
- خب، یکی اسبی از دوستی به عاریت خواست. گفت: ”اسب دارم؛ اما سیاه است.“ گفت:”مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟“ گفت:”چون نخواهم داد، همین قدر بهانه بس.“
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید