هر ساله بنا به رسمی دیرین، دوازدهم اردیبهشت ماه ، به عنوان روز معلم گرامی داشته می شود، در مطالب زیادی در روزنامه ها و سایت ها و سایر رسانه ها به این موضوع پرداخته می شود، تعارفات شعاری و کلیشه ای انتها ندارد ، معلمی شغل انبیاست ، معلمی هنر است ، معلم با سیاهی در ستیز است ، معلم بذر روشنایی در دلها می افشاند، معلمان سرمایه های اجتماعی ، معلمان قشر نجیب و شریف و ... هزاران کلمات و جملات زیبا ، در ستایش معلم بر زبانها و قلم ها جاری می شوندو به اشکال دیگر نیز از مقام معلم تجلیل و تکریم می شود، اما معلمان به این تحلیل های کلامی و نوشتاری و صوری چگونه می نگرند؟
معلم پس از شنیدن این عبارات زیبا ، محصور در مشکلات معیشتی و اقتصادی و اداری ، آموزشی ، با تلخندی بر چهره به کلاس وارد می شود ، و با خود می گوید سالهاست اینها را شنیده ایم ، حاصل چه بوده است ؟
اندیشمندان و صاحب نظران نیز در نوشته ها و مقالات متعدد بر اهمیت آموزش و پرورش در توسعه همه جانبه یک کشور و نقش معلم بسیار داد سخن داده اند، مبنی بر اینکه ، کانونی ترین ، و اساسی ترین نهاد برای توسعه یک کشور ، آموزش و پرورش است که در آنجا بذر توسعه پایدار کاشته می شود. آموزش و پرورش را مادر همه وزارتخانه ها تلقی کرده اند ، عامل انسانی توسعه در آموزش و پرورش باید ساخته شود، اما چرا این گونه نیست ؟
شغل معلمی مانند شغل های دیگر با پرونده و مدارک و فرم هایی که به بایگانی سپرده می شوند و اصول و قواعد بی روح کار ، سر وکار ندارد ، معلم با انسان ، با کودکان و نوجوانانی سر وکار دارد که دارای شرایط سنی ، تفاوت های فردی ، خصوصیات عاطفی و روانی خاص خود هستند .
معلم به باغبان بوستان گلی می ماند که بی نهایت باید با ظرافت و حساسیت خاصی به پرورش آنها بپردازد .
معلم باید جامعه شناس باشد ، مقتضیات زمان را بشناسد و دانش آموزان را آماده ورود به جامعه و پذیرفتن مسئولیت نماید .
معلم باید روانشناس باشد و با درک نیاز های روحی و مسائل روانی دانش آموز ، فردی سالم تحویل جامعه دهد .
معلم باید مردم شناس باشد ، دنیای کودک ونوجوان و آداب و اقتضائات دوران کودکی و نوجوانی را بشناسد ، معلم باید معلومات و توانایی خود را در همه زمینه ها ارتقاء دهد تا بتواند رفتار و گفتارهایش الگویی در برابر چشمان تیز بین کودک باشد . اما این همه چگونه ممکن است ؟
معلم به رفاه، سلامت ، آرامش روحی و روانی ، دوری از اضطراب و تنش نیاز دارد تا بتواند نقش اش را با هنرمندی و موثر بازی کند، و از جسم و روح مایه بگذارد برای تربیت نسلی که می توانند توسعه پایدار جامعه را تحقق بخشند.
معلم، با عدم کفایت حقوق ، مشکلات مسکن ، بیمه درمانی ، تاخیر در پرداخت ها ، با مقایسه حقوق و در آمد خود با دیگر مشاغل ، با مشاهده تبعیض ها در همه زمینه ها ، با کاهش منزلت اجتماعی ، خسته ، افسرده و با تحمل انواع فشار های روحی و روانی ، چگونه می تواند معلم موثری باشد؟
عامل یا عوامل این وضعیت حاکم بر جامعه معلمان کیستند و چیستند؟
بدون شک ساختار های سیاسی و تصمیم گیری و نوع نگاه ونگرش آنها به سیستم آموزشی ، از عوامل اصلی این وضعیت تلقی می شوند، ساختارها معلم را به چشم ، ابزاری برای مشروعیت سازی دلخواه می دانند ، نه آموزش دهنده مهارت زندگی . اما خود جامعه معلمان تا چه اندازه در تداوم و استمرار این وضعیت نقش دارند، چه راه کار هایی برای برون رفت از این ساختار دارند ؟
آیا فقط با انتقاد در جمع خانواده و دوستان و همکاران و اعلام نارضایتی از وضع موجود، می شود این وضعیت را تغییر داد و منشاء تحولی شد؟
تنها زمانی که معلمان ، متشکل شوند و با اتحاد و همگامی و همدلی ، در کنار هم قرار گیرند و مسائل و مشکلات را حلاجی کنند و راهکار ها را ارائه دهند و پیگیرانه در پی حل معضلات چه معیشتی و چه آموزشی باشند، می توانند منشاء بهبود و تعدیل این وضعیت گردند .
جامعه معلمانی قوی و سازمان یافته و فعال و پیگیر و مطالبه گر می تواند ،وزیر و مدیران کل و تصمیم سازان سوار بر اسب قدرت را به مسیر درست هدایت نمایند و در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند، ضعف ها وناتوانی ها را بیان کنند ، خطا ها را تصحیح نمایند، ضابطه ها را جایگزین رابطه ها نمایند . این همه تحقق نمی یابند، اگر تشکل و سازمان قوی نداشته باشیم ، اگر فعالانه در این چنین تشکل هایی حضور نداشته باشیم .
روز معلم عملاً زمانی گرامی داشته می شود که جامعه معلمان قدرتمند ، بتواند سیاست گذاران و تصمیم گیران را متقاعد سازد که معلمان باید در سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های معیشتی و آموزشی نقش اساسی داشته باشند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید