« جهان همیشه پر از آدمیانی بوده است که شهوت های همسان داشته اند » ( 1 )
این یادداشت تلنگری است بر ساختار و عملکرد موسسات و افرادی که خشت کارشان تعلیم و تربیت است اما گویی در پیچ و خم روزمرگی و منفعت طلبی دچار استحاله شده و فلسفه وجودی خویش را به فراموشی سپرده اند .
" ...موضعی که همکاران من درباره دانشگاه فرهنگیان، که در دانشکده های علوم تربیتی تشریف دارند و من هم جزئی از آنها هستم و خودم را متعلق به آن جامعه علمی می بینم بارها مطرح شده و در جاهای مختلف هم من شخصا نسبت به این قضیه پاسخگو بودم، دعوت کردیم حتی از روسای دانشکده های علوم تربیتی که به دانشگاه فرهنگیان تشریف بیاورند و درباره موضوعی در رابطه با تربیت معلم در کشور و نحوه ساماندهی بهینه تربیت معلم در کشور با هم دیگر صحبت بکنیم که خیلی استقبال نشد و همکاران عزیز من در دانشکده های علوم تربیتی با برداشتن عَلَم مطلق نفی و مخالفت، تن به گفت و گو ندادند و در این چهار ساله من خیلی تلاش کردم که این گفت و گو صورت بگیرد و به یک تفاهمی برسیم ...
جملات بالا متعلق به « دکتر محمود مهرمحمدی » رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان است که در گفت و گوی اخیر با « صدای معلم » عنوان شده است . ( این جا )
در ادامه صدای معلم از ایشان می پرسد :
پیش نیاز آموزش حرفه ای در جامعه ما دخالت افراد متخصص و بیرون آمدن از انزوا و توهمات خودساخته روشنفکری و اطو کشیده است شما تصمیم گرفتید که گفت و گو کنید با دانشکده ها و آنها مخالفت کردند و قبول نکردند؟ کدام دانشگا ه ها ؟
مهرمحمدی پاسخ می دهد :
" بله، قبول نکردند و استقبال نکردند. تقریبا همه دانشگاه ها و روسای دانشکده های علوم تربیتی را دعوت کردم. همایش هایی را پایه گذاری کردیم به نام همایش های ملی تربیت معلم. از زمانی که من آمده ام این همایش ها اصلا سابقه نداشته است. برای این که در واقع گفتمانی به نام گفتمان تربیت معلم در محیط های آکادمیک کشور شکل بگیرد و از جمله تدابیری که اندیشیده ایم این بود که به نام تربیت معلم همایش هایی را برگذار کنیم و در این همایش ها معمولا روسای دانشکده ها را دعوت می کردیم. شاید خصلت آموزش و پرورش آن است که تقریبا تمامی افراد درگیر با آن به گونه ای متصف و مجهز به صفت " محافظه کاری " شده اند
بعضی از آنها قهر کردند و با حالت قهر دعوت به حضور در این همایش ها را نپذیرفتند و آنهایی که آمدند یک قدری گفت و گو شکل گرفت. هیچ وقت گفت و گوی بین دانشگاه فرهنگیان و دانشکده های علوم تربیتی در آن حدی که باید و شاید شکل می گرفت شکل نگرفت و بیشتر برخوردها، برخوردهای از سر قهر و نفی و چیزهایی شبیه آن بود که شما خواندید با اتکاء به مصاحبه ای که با یکی از این عزیزان همکار ما انجام داده بودید... "
چهارشنبه 22 فردروین رؤسا و اساتید دانشکدههای علوم تربیتی دانشگاه تهران، شهید بهشتی، خوارزمی، علامه طباطبایی و الزهرا با وزیر آموزش و پرورش دیدار و گفت و گو کردند .
در این دیدار، سید محمد بطحایی با اشاره به گسستی که بین حوزه اجرا و سیستم تئوریک به وجود آمده است؛گفت: یکی از حلقههای مفقودشده در نظام آموزش و پرورش، گسست بین این وزارت بهعنوان حوزه اجرا و دانشگاههای کشور بهعنوان سیستم نظری و آكادميك است و در حال حاضر با مشکلاتی مواجه هستیم که عموماً راهحلهای آن در دانشکدههای علوم تربیتی وجود دارد و این گسست سبب عدم بهرهمندی از دانش و علم اساتید برای حل مسائل پیچیده آموزش و پرورش شده است ...
گزارشی که در پرتال وزارت آموزش و پرورش آمده است مطابق " معمول " فقط سخنان بطحایی را منعکس کرده است هر چند در پایان گزارش وعده داده شده است که مشروح این سخنان منتشر خواهد شد .
نخستین پرسش من از این اساتید محترم آن است که چرا دعوت رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان را برای گفت و گو نپذیرفتند ؟
چرا آن گونه که " مهرمحمدی " روایت می کند رویه « قهر » را در پیش گرفتند ؟
مگر می توان تصور کرد و یا پذیرفت که یک استاد دانشگاه آن هم در حوزه مهمی مانند " آموزش " و " تربیت " قهر کند ؟
مگر نه این است که الفبای آموزش ، تفکر انتقادی است و این فرآیند با " گفت و گو " استارت می خورد ؟
حدود سال 92 سلسله نشست ها و گفت و گوهایی در دانشکده علوم اجتماعی و در دپارتمان " آموزش " برگزار شد .
بنده هم در چند جلسه شرکت کردم و گزارش آن ها در « صدای معلم » منتشر شد اما مدتی بعد به دلایلی " نامعلوم " این نشست ها تعطیل شد .
چندین بار پی گیری کردم اما به پاسخی نرسیدم .
پس از آن سعی کردم از طریق دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی این موضوعات را پی گیری کنم .
در آبان ماه سال گذشته پیشنهادی را به خانم « رضوان حکیم زاده » که هم زمان معاونت آموزش ابتدایی و عضویت در هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران را بر عهده دارد ارائه کردم .
به جز « دکتر غلامحسین شکوهی » که نخستین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب و برآمده از همین دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی بود ؛ چهره های دیگری از این موسسات دیده نشده است و سایر وزرای آموزش و پرورش اکثرا چهره های سیاسی ، غیرکارآمد و حتی غیرعلمی بوده اند به ایشان پیشنهاد کردم تا دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی مشکلات و چالش های آموزش و پرورش را به بحث و گقت و گو بگذارند .
دانشجویان و معلمان و اصحاب رسانه هم به این " نشست های تخصصی " دعوت شوند و گزارشی از آن در اختیار افکار عمومی قرار بگیرد .
هنوز ایشان پاسخی به این درخواست نداده است .
چندین بار هم پی گیری کردم اما پاسخی دریافت نکردم .
با خانم « دکتر شهین ایروانی » در این مورد صحبت کردم .
ایشان در پاسخ گفت که خیلی تمایل ندارد این گونه بحث ها و گفت گو ها رسانه ای شود .
یکی از مشکلات و چالش های اصلی " روشنفکران " ما در جامعه ایرانی فرار از مردم و عدم مواجهه مستقیم با آن ها برای حل مشکلات است .
آن ها معمولا در " اتاق های دربسته " و در " حلقه های روشنفکری " می نشینند . خودشان می گویند و می بافند و نتیجه گیری می کنند .
چرا این گونه افراد به قول معروف " آکادمیک " حاضرند با وزیر بنشینند و صحبت کنند اما به چنین درخواست هایی پاسخ نمی دهند ؟
مگر قرار است وزیر در وزارتخانه تحول پایدار ایجاد کند ؟
در نشست تخصصی " اصل کفایت و چالش تامین و مدیریت منابع مالی در آموزش و پرورش " که در دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی تهران روز 28 آذر 86 برگزار گردید رئیس این دانشکده در پایان چنین گفت : ( این جا )
" ... من معتقدم که دولت دست از سر مردم بردارد و ما باید به سمتی برویم که مردم را درگیر فرآیند با آموزش و پرورش به طور جدی بکنیم.
متاسفانه مشارکت مردم یک " حلقه مفقوده " است . چرا این دکترها و متخصصان از " استقلال علمی " و " بعد حرفه ای " آموزش و پرورش دفاع نمی کنند ؟
دولت ما ناکارآمد است نه این دولت بلکه هر دولت دیگری دوام ندارد.
امسال دولت یک کار خوب کرده است ؛ آمده بودجه ها را شفاف کرده است.
نهادهای فرهنگی که در کشور است چقدر بودجه می گیرند آموزش و پرورش ما چقدر بودجه می گیرد ؟ سازمان تبلیغات و دستگاه های دیگر چه کار می کنند؟
دلیل این افول اقتدار دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی چه بوده است ؟ یک روخوانی قرآن به بچه مردم یاد نداده اند !
به اسم قرآن پول گرفته اند !
اینها باید تحلیل شود ، آنالیز شود باید در مقابل آن تحلیل جدی داشته باشیم که این پول را داده اید اینجا کو؟ به آنجا داده اید کو؟
پولی که به آنها داده اند چندین برابر آموزش و پرورش است تشریح و تجمیع بکنید این مسائل را .
ما باید نقادانه عمل کنیم.
باید زیر بال و پر آموزش و پرورش را بگیریم. چرا نباید حتی یک نفر از این روسا و اساتید در مورد تشکیل " سازمان نظام معلمی " موضع مشخص و صریحی بگیرد ؟
من از همه تشکر می کنم .
ما از " آموزش و پرورش و اقتصاد آن " غفلت کردیم .
دانشگاه جایی است که باید تلنگر بدهد ! "
روسای دانشکدههای روانشناسی و علوم تربیتی سراسر کشور در حمایت از اقدام وزیر آموزش و پرورش در جهت حذف هر گونه آزمون ورودی برای مدارس پایه هفتم، حذف آزمون ورودی موسسات و حذف ورود کتابهای کمک آموزشی در دوره تحصیلی ابتدایی بیانیهای صادر کردند.
« صدای معلم » در این مورد تحقیق کرد تا مشخص شود چه کسانی و چه دانشکده هایی این بیانیه را امضا کرده اند .
از قرار معلوم « دکتر برجعلی » رئیس دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی این بیانیه را امضا نکرده بود .
به همین منظور سعی کردم با ایشان تلفنی صحبت کنم و دلایل این تصمیم را جویا شوم .
دفعه اول گفت که شهرستان است .
چند ساعت بعد که تماس گرفتم از گفت و گو طفره رفت و جواب های نامشخص وگنگی داد .
پرسش بعدی من از این روسا و اساتید محترم آن است که چرا صریح و شفاف در مورد چالش ها و بحران های آموزش و پرورش آن گونه که برخی روحانیون مواضع "غیرعلمی و غیرکارشناسی " می گیرند حرفی نمی زنند ؟
حتی یک مورد نمی توان پیدا کرد که یکی از این اساتید و روسا در مورد اظهار نظر برخی روحانیون موضعی گرفته باشد .
چرا این دکترها و متخصصان از " استقلال علمی " و " بعد حرفه ای " آموزش و پرورش دفاع نمی کنند ؟
چرا این افراد از برگزاری کرسی های گفت و گو در دانشکده ها طفره می روند ؟
چرا نباید حتی یک نفر از این روسا و اساتید در مورد تشکیل " سازمان نظام معلمی " موضع مشخص و صریحی بگیرد ؟
آیا این موجب تاسف برای جامعه علمی تعلیم و تربیت نیست ؟
این افرادی که ادعای تخصص و تعهد در تعلیم و تربیت را دارند بگویند که به دانشجویان خود چه چیزی را آموزش می دهند و فلسفه این موسسات چیست ؟
چرا پس از گذشت 4 دهه دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی در انزوا هستند و کسی آن ها را به " بازی " نمی گیرد ؟
به جز « دکتر غلامحسین شکوهی » که نخستین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب و برآمده از همین دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی بود ؛ چهره های دیگری از این موسسات دیده نشده است و سایر وزرای آموزش و پرورش اکثرا چهره های سیاسی ، ناکارآمد و حتی غیرعلمی بوده اند .
دلیل این افول اقتدار دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی چه بوده است ؟
شاید خصلت آموزش و پرورش آن است که تقریبا تمامی افراد درگیر با آن به گونه ای متصف و مجهز به صفت " محافظه کاری " شده اند .
آیا فرضا افرادی چون دکتر برجعلی ، دکتر رضوان حکیم زاده و... نگران از دست دادن موقعیت و میز خود هستند ؟
چرا این گونه افراد به قول معروف " آکادمیک " حاضرند با وزیر بنشینند و صحبت کنند اما به چنین درخواست هایی پاسخ نمی دهند ؟ بر این باورم که دانشکده های روان شناسی و علون تربیتی در حل مشکلات و چالش های آموزش و پرورش نقش " اول " را دارند اما تاکنون مغفول مانده است .
این نقش به هیچ عنوان قابل تفویض به دیگری نیست .
پیش نیاز آموزش حرفه ای در جامعه ما دخالت افراد متخصص و بیرون آمدن از انزوا و توهمات خودساخته روشنفکری و اطو کشیده است .
( 1 ) درباره شیوه رفتار با شهروندان سرکش والدیکینا ؛ شهریار ؛ نیکولو ماکیاولی ؛ تهران ، موسسه انتشارات نگاه ، چاپ پنجم ، 1394 ؛ ص 7