معاون مدرسه با دو دانش آموز وارد دفترشد، با چهره ای نسبتاً برافروخته؛
دانش آموزان هر دو با التماس در خواست می کردند و قسم می دادند فقط یک دقیقه به حرفشان گوش کند و معاون لحظه به لحظه برافروخته تر می شد و تن صدایش بالاتر می رفت و به التماس های مکرر دانش آموزان اعتنایی نداشت.
بالاخره یکی از دانش آموزان شماره تلفن خانه شان را به معاون داد و معاون درحالی که بی انضباطی دانش آموز را به مادرش خبر می داد، از وی خواست تا نیم ساعت دیگر در مدرسه حضور یابد.
دانش آموز دوم اصرار و التماس می کرد که معاون عصبانی شد و دانش آموز را که به او نزدیک شده بود، هل داد.
اصرار بعدی دانش آموز و فریاد معاون، همراه با استفاده او از کلمات و عبارات نامناسب، توهین آمیز و نواختن کشیده ای به صورت و لگدی به پای دانش آموز.
ادامه التماس و اصرار دانش آموز و نواختن کشیده دوم و پرتاب لگدی دیگر همراه با افزایش صدای فریاد و توهین و تحقیر...
معاون مدرسه، احتمالا خسته است،
از اول صبح در حیاط، راهروها، کریدورها، کلاس و... با دانش آموزان سر و کله زده است.،
شاید مشکلات مالی دارد.،
شاید رضایت شغلی ندارد.،
شاید از فشارهای زیاد زندگی به ستوه آمده.،...
شاید.،... شاید.،... و شاید...!؟
حال یک سوال ؟
آیا فقط یک لحظه تامل و مدیریت خشم نمی توانست معاون را از این شرایط بیرون بیاورد؟
آیا نمی شد با سعه صدر، حوصله، اعتنا به درخواست های همراه با التماس مکرر دانش آموزان ، فرصت بررسی و امکان انتخاب احسن به خود و دانش آموزان بدهد..."
یک لحظه یاد کلام مولا اميرمومنان می افتم " که ؛
به هنگام خشم :
نه تنبیه
نه دستور
نه کینه
شما چه نظری دارید؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید