مستند مادرکشی به کارگردانی کمیل سوهانی و با تهیه کنندگی محمد شکیبانیا را باید دید و گریست . باید تماشا کرد و بر آنچه که با خود و مادرمان (وطن عزیزمان ایران ) روا داشته ایم سوگواری کرد . اما افسوس که چاره ی کار با سوگواری پایان نخواهد پذیرفت . باید که بیدار شویم ، باید که نه از خواب بل که از خواب زدگی بیدار شویم . این فیلم مستند قرار بوده است که از شبکه ی مستند صداوسیما پخش شود ، اما هرگز مجوز پخش نگرفت تا همچنان در خواب و یا در خواب زدگی بمانیم .
جالب آن است که گوینده ی فیلم در مقدمه ی آن این جمله را می گوید : " آن که می خندد برای آن است که هنوز خبر بد را نشنیده است " .
آری بسیاری خبر بد را نشنیده اند و البته جماعتی دیگر که اتفاقا از تصمیم گیران و برنامه ریزان این سرزمین هستند خبر بد را هم شنیده اند و هم دیده اند ، اما ترجیح داده اند که آن خبر را نشنیده و ندیده بگیرند !
این فیلم ، مستندی هست تکان دهنده و شوک آور درباره ی محیط زیست و آنچه که پروژه ی سوزناک و جگرسوز توسعه ی نامتوارن و ناقص الخلقه ی ایرانی از دهه ی سی تا کنون بر پیکر ایران و حیات جانوری ، گیاهی ، محیطی و سرزمینی و انسانی ایران آورده است .
کارگردان فیلم با افراد صاحب نظری چون دکتر درویش (معاون سازمان حفاظت محیط زیست که سوگمندانه اخیرا از سمت خود استعفا داد) و دکتر کلانتری وزیراسبق کشاورزی و رییس کنونی سازمان حفاظت محیط زیست ایران و برخی دیگر از کارشناسان و مسئولان به گفت و گو نشسته است و با تحقیقات میدانی از دریاچه ها ، تالاب ها ، رودخانه ها ، و وضعیت جوی و آب و هوایی ایران و تصویربرداری از مشاهدات خود تک تک ایرانیان را به تماشای ایرانشان دعوت کرده است تا ببینند ، آنچه که بیش از این می باید می دیدند .
دریاچه ها و تالاب هایی همچون ، دریاچه ارومیه ، هامون در سیستان ، گاوخونی در اصفهان ، ارژن و پریشان در فارس ، هورالعظیم و شادگان در خوزستان ، جازموریان در کرمان ، مهارلو و طشک ، کاملا خشک شده یا تا حدود 90 درصد خشکیده و عملا دچار مرگ شده اند .
همچنین انزلی ، میانکاله ، یادگارلو و ... در معرض خطر قرار دارند .
حفر ده ها هزار حلقه چاه غیرمجاز و برداشت بیش از حد مجاز آب از چاه های دارای مجوز برداشت ، شریان حیاتی کشور ایران را چنان رو به موت کشانده است که گویی پیکر نیمه جان سرزمین ایران را در حال مکیدن آب و خون و شیره ی جان آن هستند و دور نیست که پیکر بی جان آن ، آژیرهای خطر را در سطح فراملی هم به صدا در بیاورد .
برای نجات ایران یک راه بیش نداریم و آن عزم ملی برای توافق برسر توسعه ی پایدار و همه جانبه است .توسعه ی ناموزون و ناقص و ویرانگر و ابتر ما را به خودویرانگری سوق داده است سد سازی های بی رویه و بی حساب و کتاب ، همچون سد فریم صحرا در مازندران که در سال 1379 افتتاح می شود و یک سال بعد ، سد خشک بدون آبی را مشاهده می کنیم که به جای نعمت و برکت ( آن گونه که افتتاح کنندگانش می گویند ) نقمت و مصیبت شده است و یا نیروگاه شهید مفتح همدان که به جای ساخت آن در کنار دریا در مرکز یک استان کم آب ساخته می شود و به گفته ی سیدجواد شامخی مدیرکل وقت کشاورزی استان همدان که در هنگام افتتاح آن می گوید : این هیولای بزرگی است که آب این مردم را خواهد بلعید .
فیلم مستند و زیبای " بادصبا " یا باد عاشقانه ی آلبرت لاموریس فرانسوی را همه دیده ایم یا وصف آن را شنیده ایم . این فیلم به گویندگی منوچهر انور و باموسیقی حسین دهلوی و ابوالحسن صبا به سال 1969میلادی به درخواست دولت ایران ساخته می شود ، اما حاصل کار مورد رضایت حکومت قرار نگرفت ، چرا که به جای وصف پیشرفت های صنعتی ایران در دهه ی چهل ، تصویر عاشقانه ای از ایران را به بیننده نشان می دهد ، از این رو از لاموریس خواسته می شود تا از مناظری چون سد کرج که از مظاهر توسعه ی ایران نوین است نیز تصویربرداری کند .
به گفته ی منوچهر انور گوینده ی فیلم ، لاموریس ، علی رغم میل باطنی آن را می پذیرد و این چنین می شود که او در حین فیلمبرداری از سد کرج به کابل های مخصوص تمرین تکاوران برخورد کرده و کشته می شود. بدین ترتیب لاموریس خود قربانی چنین توسعه ای در ایران می شود . توسعه ی بدون توازن ....روش سدسازی منسوخ شده ، دخالت در اکوسیستم طبیعی ، حفر بی رویه ی منابع آب زیرزمینی ، بهره وری پایین و برنامه ریزی غلط در کشاورزی ، جایگزینی مدیریت دولتی به جای مدیریت مردمی و بومی ، غفلت از دانش بومی و غلبه نگاه کمی و فن سالارانه و مصرف نادرست پول نفت در ساخت سازه های عظیم بتنی ، اینک حاصلی جز تشدید کم آبی ، خشکیدگی چاه ها و سفره های آب زیرزمینی و فرونشست زمین در تمامی خاک ایران ، و در ادامه بیابان زایی و پیشروی کویر ، برآمدن ریزگردها و گردوخاک کشنده در بیش از نیمی از استان های کشور ، نابودی آبادی ها و مهاجرت گسترده به شهرها و تشدید حاشیه نشینی و بیکاری ، و در نهایت تعمیق و گسترش بحران های اجتماعی ، فقر و شکاف طبقاتی و زیست محیطی که منجر به تهدید امنیت ملی کشور خواهد شد ، حاصلی دیگر نداشته است .
مستند " مادرکشی " را باید دید و حتی به خواهش و التماس هم شده از همه دولتمردان ، تصمیم گیران و تصمیم سازان ، اهل نظر و فکر و هر ایرانی خواست که برای یک بار هم شده حاصل آنچه که در این 6 دهه کاشته ایم ببینیم .
برای نجات ایران یک راه بیش نداریم و آن عزم ملی برای توافق برسر توسعه ی پایدار و همه جانبه است .توسعه ی ناموزون و ناقص و ویرانگر و ابتر ما را به خودویرانگری سوق داده است .
تا بیش از این دیر نشده از خواب زدگی بیدار شویم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید