یادی ز جبهه باز شد سودای عشق آغاز شد
دیدم خودی را با خدا باب شهادت باز شد
ای تربت پاک وطن در دشت خونین جان به کف
ایثار داری می روی جایی که او همراز شد
با ذکر دل با حمد رب آرام رفتی بنگری
دیدی شواهد را یقین روح از بدن پرواز شد
در یک طرف دیدی دلا تسبیح در سجاده خون
از جانبی دیگر ببین نجوای دل آواز شد
در وادی دریای خون خط مقدم را ببین
جان بر کفان عاشقان دیدی چسان سر باز شد
یادی ز هفتاد و دو تن دارد نوایی نینوا
نای نی مردان حق در دشت خونین ناز شد
شهد شهادت کام ما لبیک گویان گام ما
ایمان رشادت حال ما پیکر ببین طناز شد
بینم جمال یار را فرخنده دارم نام را
خواهم روم از این قفس مرغ سخن دمساز شد
والی بیا احباب را بین در مسیر ایزدی
صف بسته اند خندان روند درهای جنت باز شد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید