چاپ کردن این صفحه

" نظر شما درباره این پرسش ها چیست؟ "

پرسش هفته : شرط ارتقا و پیشرفت و نیل به مدیریت و وزارت در آموزش و پرورش چیست؟

گروه گزارش - محمد شایگان/

در راستای تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو " به عنوان دکترین صدای معلم تصمیم گرفته ایم تا هر هفته پرسش هایی را مطرح و از مخاطبان محترم نظرخواهی کنیم .

سعی می شود سوالات متناسب با مشکلات و انتقادات و نیازها و تقاضاهای جدی جامعه فرهنگی طراحی و سازمان دهی گردد .

البته فرهنگیان و معلمان گرامی نیز می توانند در این زمینه مشارکت داشته باشند .

و اکنون پرسش اول :

شرط ارتقا و پیشرفت و نیل به مدیریت و وزارت در آموزش و پرورش و نگاه به معلمی در ارتقای شغلی

.. در حالی که گفته می شود در کشورهای توسعه یافته، شرط ارتقا و پیشرفت و نیل به مدیریت و وزارت در هر مجموعه ای، سپری کردن تدریجی و گام به گامِ خدمت افراد در بستر و ریل سازمانی-  اداری و طی طریق پلکانی از جزء به کل و کسب آموزش و تجربه متناسب و حصولِ آمادگی و کفایتِ لازم برای تحقق اهداف و مأموریت های سازمان متبوع می باشد و جهش و پرشِ برق آسا و میان بُر زدنِ مراحل و منازل سازمانی نشاید و نباید ، چرا در ایران  برخی معتقدند شرط موفقیت و پیشرفت در آموزش و پرورش ایران، فرار از کلاس و تن ندادن به آن است و هر چه معلم در اداره کلاس توانمندتر و موفق تر و در ایفای وظیفه و رسالت خود دقیقتر و متعهدتر باشد، بیشتر محکوم به درجا زدن در آن است تا جایی که دیگر تاب و توان و انگیزه ای برای آن باقی نماند و به سرنوشت باکستر اسب زحمتکش داستان جورج اورول مبتلا گردد؟

به زعم منتقدان، به ندرت می توان در جمع وزیران و  مدیران ارشد و ستادی آموزش و پرورش کسی را یافت که سال های معتنابهی از  عمر خویش را در کلاس و در کسوت معلمی سپری کرده باشد و پای تخته گچ خورده باشد ...

ظاهرا در سر زمین ما، بین کفایت وزارت و مدیریت با حصول آموزش و تجربه عملیِ مرتبط با آن، ربط معنادار و وثیقی وجود ندارد ... و گویا این صلاحیت ها، بیش از علم و تجربه، بر خصایل ذاتی و ژنتیک افراد مبتنی است و برخی صرفا برای مدیریت و ریاست و جلوس در پشت میز زاده شده اند ... ؛
 ... چرا برخی سیر و سلوک در کسوت معلمی را مترادف با بی عرضه گی و خرفتی ، و (با عرض پوزش)، "خر حمالی" قلمداد می کنند؟ آیا چنین است؟

اگر آری  ؛ چرا؟

آیا چنین کسانی قادر به درک معلم جماعت و ایجاد تحول در سامانه آموزشی هستند؟

آیا می توان به وزارت و مدیریت این "از ما بهتران" امیدی بست؟ یا که نه به مصداق: ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش ... ، آن ها صرفا به مثابه امام زاده ای هستند که کارشان نه شفا دادن که کور کردن است  و در مجموع باید به صنف ایشان به عنوان نه راه حل که بخشی از مشکل نگریست؟
آیا مسیر دستیابی به مراتب مدیریتی و مناصبِ اداری و ستادی، نه از مَعبر معلمی و کلاسداری و تعهد علمی و عملی، بلکه از کانال شبکۀ روابط فردی و قوم و خویشی و باندهای دوستی و سیاسی-  ایدئولوژیک و اتصال به "محافل از ما بهتران" می گذرد و مستلزم روش و منشی متلونانه و فرصت طلبانه و اخلاق و رفتاری نکوهیده و دون صفتانه است که افراد وزین و نجیب و فرهیخته و اخلاق مدار تاب تن سپردن بدان را ندارند؟
آیا مدیران ارشد و ستادی در مقام تصمیم گیران کلیدی نباید با احوال و آلام و آمال جامعه فرهنگیان و قاطبه معلمان آشنا باشند و با گوشت و پوست و استخوان خویش آن را حس و درک کرده باشند؟
به راستی آن ها بر چه اساس و معیاری و با چه سازوکاری سر از مناصب مدیریتی و ستادی در می آورند؟ اصلا آیا برای نیل به چنین مرتبت و جایگاهی نیازی به قانون و قاعده و معیاری است یا همین روال کنونی درست و رهگشاست؟
... آیا اگر یکی از شرایط حضور در پست های ستادی و مدیریتی (از جمله مدیریت مدرسه) و ... برخورداری از حداقل نیمی از سنوات خدمتی در کف مدرسه و در کلاس و کسوت معلمی بود، آیا اوضاع بهتر از این می شد که اکنون است؟
و یا با توجه به فرجام نامیمونِ  قانون 6 ساعت تدریس مدیران در هفته، آیا اصولا وضع چنین مقرراتی فایده ای خواهد داشت ... ؟


آیا جامعه فرهنگیان نقش و سهمی در پیدایش و گسترش و قوام و دوامِ این آفات و روندهای باطل و مخرب داشته اند؟

آیا پندار و کردار ما هیچ نقشی در استقرار و استمرارِ چنین سپهر و سامانۀ نابسامان و نا به هنجاری نداشته است؟ و اصولا آیا شرایط کنونی یکسره تقدیر ماست یا تقصیر ماست ؟
برای درمان این مصائب و مشکلات چه باید کرد و از کجا آغاز باید کرد؟
نظر شما در این باره چیست؟ در مورد سازوکار کشورهای دیگر چه می دانید؟ و در مقایسه آن با شرایط داخل کشور خودمان چه تجارب و مشاهداتی دارید؟

و ... ؟
در این برنامه و در این صفحه ما می خواهیم صدای رسا، تریبون و بلندگوی حرف ها، درد ها و طرح های  شما فرهنگیان عزیز باشیم ... تا به امید حق و در پرتو خرد جمعی اهم چالش ها و مسائل و مصائب آموزش و پرورش و جامعه فرهنگیان را معروض بحث و نقد و پردازش  و چاره جویی قرار دهیم ... ،
ما می خواهیم سنگ صبور و رسانه شما باشیم ...

ما می خواهیم صدای بی صداها باشیم ...
چنان چه مایل بودید تجربیات، مشاهدات، نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید .

پایان گزارش/

چهارشنبه, 06 تیر 1396 08:34 خوانده شده: 1573 دفعه

در همین زمینه بخوانید: