صدای معلم :
فکر می کنیم شما خیلی وارد بحث اصلی نمی شوید !
ما 3 مشکل در این زمینه داریم :
یکی این که شما باید معلمان را راضی کنید که این نقش های جدید را بپذیرند و راضی کردن معلمان به نقش جدید کار می برد .
حکیم زاده :
معلمان را باید طوری آماده کرد که این نقش های جدید را بپذیرند .
باید توجه داشته باشیم که معلم در تراز سند باید " معلم تمام ساحتی " باشد .
صدای معلم :
راضی کردن معلمان به پذیرش نقش جدید و آن نقشی که قبلا داشته و از " او " گرفته شده است دوباره بخواهد این نقش با تعریفی که مسئولان و سیاست گذاران دارند و مشخص نیست که این ها چه تعاریفی در ذهن خودشان دارند .
از آن طرف مقاومتی در معلمان هست که آیا چه برخوردهایی با این " نقش های گزینش شده " و " فیلتر شده " خواهند داشت .
دوم آن که اقناع خانواده ها برای آن که این جا به جایی نقش ها و بازتعریف نقش ها را بپذیرند ؛ آیا در ساختار و کارکرد انجمن اولیا و مربیان چنین موضوعاتی وجود دارند و یا ظرفیت پذیر است و با قامت اندیشگی و چشم انداز آن تناسب دارد ؟
و اما مهم تر از آن که هنوز شما به پرسش ما پاسخ نداده اید آیا اصلاح ساختاری در نظام آموزشی ما در جهت یکپارچه کردن مفهوم " آموزش " و یا کلیت دادن به آن است .
به نظر نمی رسد که اراده جدی برای این موضوعات و مفاهیم وجود داشته باشد .
تحلیل ما این است که بیشتر دلایل " سیاسی " است و فشارهایی که از بیرون وارد می شود که این نهاد پرورشی به هر قیمت و شکلی ادامه پیدا کند حتی اگر از نقش های خود " تهی " شده و یا به نقش های خود عمل نمی کند .
خانم حکیم زاده
به نظر شما ما باید با این مشکلات چه کار کنیم ؟
حکیم زاده :
در موردی که اشاره کردید که معلمان باید این نقش های جدید را بپذیرند و خانواده ها هم تمکین کنند این فقط کار آموزش و پرورش نیست .
کار همه نهادهای دست اندکار و سازمان ها هست و من اشاره کردم .
اگر قرار است خانواده ما رویکرد دیگری داشته باشد و نگرش اش تغییر کند و مطالبه اش از آموزش و پرورش مطالبه تربیتی باشد و نه صرفا آموزش ؛ باید حتما تبلیغات صدا و سیمای این باشد که والدین را تشویق نکنند که شما بروید و فلان موسسه اسم بنویسید ، فلان کتاب را بخرید که حتما ریاضی را خوب یاد بگیرند و...
صدای معلم :
اما ما هنوز در داخل دستگاه آموزش هم به یک گفتمان سازی و گفتمان واحد نرسیده ام که شما به صدا و سیما انتقاد می کنید !
حکیم زاده :
برای نخستین بار زیر نظام های سند تحول بنیادین تصویب شده است ، امری که به تاخیر افتاده بود و این یک گام رو به جلو است .
اما یکی از نکات مهمی که برای آن تحول بنیادین که محور قرار گرفتن تربیت به جای آموزش در کارکرد مدرسه است .
اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد قطعا فقط آموزش و پرورش نمی تواند این جا تاثیرگذار باشد و حتما سازمان های دیگر هم باید همکاری کنند .
این که آموزش و پرورش چه کار می تواند بکند به آن می پردازم .
اما علاوه بر آموزش و پرورش جامعه والدین که مخاطبان بالقوه برنامه های تلویزیون و رسانه ها هستند باید یک چرخش همگانی و نگرش و گفتمان ملی شکل بگیرد تا مطالبات از نظام آموزش و پرورش و از مدارس تغییر جهت پیدا کند از آموزش صرف به تربیت .
در داخل آموزش و پرورش هم برنامه های آگاه سازی خانواده ها و برنامه های انجمن اولیا و مربیان باید در همین راستا باشد .
در عین حال سازمان های بیرونی مثل سازمان امور اداری و استخدامی هم با تعریفی که از معلم مربی داشته باشد و با آن دید و نیازی که ما داریم واقعا مجوز بدهد تا ما بتوانیم نیروهایی را آماده کنیم و تربیت کنیم با همین دیدی که معلم اول مربی هست و تمام ساحت ها آماده شده است در مدارس ما حضور پیدا کند و راهکارهای دیگری را انتخاب نخواهند کرد که کلاس های درس ما بخواهد معلم داشته باشد .
در مورد اصلاح ساختار و چابک سازی که شما اشاره کردید من در این مورد نمی توانم قضاوتی داشته باشم که چه نیتی هست ؟
آیا مساله سیاسی است ؟
اما این نکته را می توانم بگویم که مهم تر از تغییر ساختار تغییر نگرش ها است .
آیا این ادغام صورت بگیرد و یا نگیرد و این تفکیک باشد یا نباشد که در جای خودش موضوع مهمی است .
اما اگر نگرش خانواده ما این نباشد که مطالبه اش باید مطالبه تربیتی باشد و نگرش جامعه ما اصلاح شود ...
صدای معلم :
شما دائما سعی می کنید توپ را فقط در زمین خانواده بیندازید به جای آن که وزارت آموزش و پرورش را به جای سیاست گذار اصلی معرفی کنید ؟
حکیم زاده :
باید این نگرش در کل جامعه اصلاح شود .
صدای معلم :
درست است . این نگرش باید تصحیح شود ولی آیا این از نهاد آموزش سلب مسئولیت ذاتی می کند ؟
حکیم زاده :
به هیچ وجه !
آموزش و پرورش وظایف و مسئولیت های خودش را دارد اما این که ما بیشتر بگوییم این یک گام و یا تفکیک ساختار می تواند به این موضوع کمک کند – که در جای خودش گفتم قابل بحث و بررسی است – بیشتر آن تعریف مطالبات در سطح ملی است که می تواند این کارکرد مدرسه را متحول کند و گرنه ما در زمان هایی هم ادغام را داشتیم ، تفکیک را داشتیم در ساختار معاونت های پرورشی و آموزشی .
اتفاق خاصی رخ نداده است .
صرف این که ما یک ساختار جدا و یا ساختار به هم پیوسته داشته باشیم نمی تواند مساله ما را حل کند مگر آن که آن تغییر رویکردهای اساسی در مطالبات جامعه و کارکرد مدرسه دارد در همه سطوح اتفاق بیفتد و یکی از آن سطوح خانواده ها هستند.
سطح بعدی می توانند معلمان ما باشند و به همین شکل تمام دست اندرکاران قطعا مطالبه آن ها از آموزش و پرورش باید مطالبه متفاوتی باشد از آن چه امروز در واقع وجود دارد .
صدای معلم :
اجزای مهم تربیت در گفتمان جدید آموزش در قرن بیست و یکم تفکر انتقادی است که هدف غائی همه نظام های آموزشی توسعه یافته است و دیگری تربیت سیاسی است .
آیا نهادهای سیاست گذار و تصمیم گیر در زمینه واگذاری این کارکردها به راهنمای آموزش که همان " معلم " باشد فکر می کنید انعطاف لازم را به خرج خواهند داد که این نقش ها را به معلمان تفویض کنند ؟
حکیم زاده :
چه بخواهیم و چه نخواهیم این ها توسط معلم اتفاق می افتد .
صدای معلم :
منظور این است آن هسته سخت آموزش ایدئولوژیک در نظام آموزشی ما این را خواهد پذیرفت و گردن خواهد نهاد برای واگذاری این دو مولفه در مقوله تربیت و آن را به معلم برگرداند ؟
حکیم زاده :
فکر نمی کنم منافاتی داشته باشد این که در یک نظام آموزشی به مهارت های تفکر انتقادی توجه شود .
این هم جزئی از مهارت ها است .
ما الان در برنامه دوره ابتدایی آموزش های مهارت محور به عنوان محور قرار گیرند از جمله حذف مشق شب سنتی که بتوانند مهارت های زندگی را تفکر و تمرین کنند و یا تکالیفی که به صورت هدف مند به آن ها داده می شود .
من فکر می کنم مجال بیشتری لازم است که بهتر بتوانم سوال شما را دریافت کنم و بتوانم جواب بهتری بدهم .
اما به صورت خیلی خلاصه می توانم بگویم که چه بخواهیم و چه نخواهیم اتفاق واقعی در کلاس درس ما توسط معلمان رخ می دهد اگر که سعی کنیم این فاصله ها را بین دنیای برنامه ریزان و دنیای معلمان کم کنیم .
فکر می کنم اتفاقات بهتری در کلاس های درس ما رخ دهد .
صدای معلم : از وقتی که در اختیار صدای معلم قرار دادید سپاسگزاریم .
پایان گزارش/