« در مدرسه به دنیا آمدم، بزرگ شدم، ازدواج کردم و تا پایان دوران کاریام همانجا ماندم » .
ثمینه باغچهبان در آخرین روزهای تابستان و به تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۴ خورشیدی چشم از جهان فرو بست، بدون آن که موفق به دیدار با او بشوم. در یک سال اخیر از طریق دوستان تلاش کردم فرصت دیداری فراهم شود، اما شرایط مهیا نشد و او دیگر در نزد ما نیست. شاید یکی از نامهای آشنا برای هر ایرانی به خصوص دانشآموزان ایرانی نام « باغچهبان » است. واژهای که با شنیدن آن کلماتی از نخستین مدرسه ناشنوایان، درس، مدارس استثنایی، جبار باغچهبان، ثمین، ثمینه و ... بر ذهن همگان نقش میبندد. همانگونه که نام میرزاحسن رشدیه یادآور آموزش و پرورش نوین، برپایی مدارس امروزی و تعلیم و تربیت و داناییپروری است.
اینان از نسل ایران سازان هستند. ایرانسازان بنیانگذار. بنیانگذاران دانایی در عصر جدید ایران.
خانوادهای که نام شان با تاریخ فرهنگ، آموزش و پرورش، یادگیری و یاد دادن، خواندن و نوشتن، تکاپو و تلاش برای کودکان ایران، خلاقیت و ابتکار در تحصیل و تدریس، پایداری و عشق به ایران و کودکان ایرانی، ساختن و آبادانی و روشنایی بخشیدن به دل و جان و زندگی فرزندان ایران گره خورده است و از آنها هستند که آدمی به آدمیت افتخار میکند و سر بالا میگیرد و اعتماد و اعتقاد و باور برای زیستن و ساختن را استشمام میکند.
ثمینه باغچهبان دومین فرزند از سه فرزند جبار باغچهبان بود. نخستین آن ثمین و آخرین آن پروانه نام داشت. ثمینه متولد سال ۱۳۰۶ در شهر تبریز بود و درست در مدرسهای که پدرش سه سال پیش از تولد او بنا کرده و باغچه اطفال نامیده بود به دنیا آمد. مدرسه هم خانهاش بود هم محل تحصیل اش، هم جای بازیاش بود هم مکان تدریس اش و در یک کلام همه دنیای او بود. این مدرسه نخستین مدرسه برای ناشنوایان ایران بود. گرچه تاسیس نخستین کودکستان را هم به جبار باغچهبان نسبت میدهند ولی ثمینه باغچهبان پاکنهاد و راستکردار در خاطرات خود بر خلاف منابعی که از پدرش به عنوان نخستین بانی کودکستان در ایران یاد کرده اند، یادآور میشود که نخستین کودکستان را بانویی ارمنی به نام خانزادیان بنا میکند و پدرش پس از مشاهده این کودکستان اقدام به ساخت کودکستان میکند.
ثمینه باغچهبان در ادامه میافزاید که مهم اولین یا دومین نیست بلکه روشها، الگوها، ابتکارات و خلاقیتهای تدریس پدرم است که واجد اهمیت است.
پس از مدتی آنان به شیراز سفر میکنند و جبار باغچهبان کودکستانی در شیراز تاسیس میکند. ثمینه باغچهبان در کودکستان شیراز تربیت حواس، تربیت جسم، تربیت نیروی ذهنی، آداب معاشرت، پرورش شخصیت برای راستگو بودن، صمیمی بودن، دلیر بودن، و دوری از ترس و خجالت را فرا میگیرد. او تاکید میکند که ترس و خجالت دو عامل مهم عقب افتادگی کودکان در درسآموزی و در زندگی است.
سفر به تهران:
سال ۱۳۱۱ جبار باغچهبان به همراه خانواده به تهران سفر میکنند و در سنگلج تهران دبستان کر و لالها را تاسیس میکند. ثمینه همبازی بچههای کر و لال میشود و در کنار پدر با او همراهی میکند. دبستان، مدرسه و دبیرستان را به پایان میرساند و وارد دانش سرای مقدماتی پامنار میشود و همزمان به تدریس برای کر و لالها هم همت میگمارد. در این دوران از بدرالملوک بامداد و مهری آهی تجربههای بسیار میآموزد و در سال ۱۳۲۷ وارد دانش سرای عالی میشود و در رشته زبان انگلیسی فارغ التحصیل میشود. در همین زمان است که با هوشنگ پیرنظر آشنا میشود و با هم ازدواج میکنند.
ادامه تحصیل در آمریکا:
سال ۱۳۲۹ با بورس تحصیلی دولت عازم آمریکا میشوند و ثمینه در کالج لیندون وود در ایالت میسوری در رشته آموزش و پرورش ناشنوایان تحصیل میکند. سپس در سال ۱۳۳۲ در مقطع کارشناسی ارشد آموزش و پرورش ناشنوایان از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل میشود و رشته گفتار درمانی را هم در همان دانشگاه پی میگیرد.
بازگشت به ایران:
ثمینه باغچهبان به همراه همسر تصمیم به بازگشت به ایران میگیرد و بدین ترتیب او کارش را با تدریس در مدرسه ناشنوایان شروع میکند. سال ۱۳۴۰ مسئول تشکیل کلاسهای کارآموزی و کارورزی آموزگاران کلاس اول کشور از طرف وزارت آموزش و پرورش میشود. آموزش ناشنوایان را عملا با تربیت معلمانی که توانایی آموزش دارند پایهگذاری میکند و سپس مسئول نگارش کتابهای درسی کلاس اول دبستان میشود و همچنین در تدوین و بازنگری کتابهای درسی با عباس یمینیشریف و توران میرهادی همکاری میکند.
چندی بعد کتاب روش تدریس مخصوص سپاه دانش را بر اساس روش پدرش ( روش کلی ) تهیه میکند. این کتاب حتی در افغانستان و تاجیکستان هم کاربرد داشته و مورد تدریس قرار میگیرد. کتاب او با تمرکز بر جنبه شناختشناسی و روانشناسی تالیف شده بود.
از سال ۱۳۴۱ فعالیت در شورای کتاب کودک و همکاری با نوشآفرین انصاری را نیز آغاز میکند.
با درگذشت پدرش جبار باغچهبان در آذرماه ۱۳۴۵ مسئولیت آموزشگاه ناشنوایان بر دوش او قرار میگیرد و ثمینه باغچهبان علاوه بر تدریس باید مدیریت آموزشگاه را هم سامان میداد.
در همان سال یعنی سال ۱۳۴۵ مدیر امور بالینی و دوره تربیت متخصص شنواییسنجی و رابط ناشنوایان در دانشگاه ملی شد.
سال ۱۳۵۰ مدیرعامل و مسئولیت برپایی سازمان ملی رفاه ناشنوایان را بر عهده گرفت.
در تاسیس انجمن خانواده ناشنوایان فعالی داشت و به قول شهرام اقبال زاده نویسنده، مترجم، منتقد و کارشناس ادبیات کودکان و نوجوانان در گفت و گو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) « در شرایطی که کودک در جامعه سنتی فاقد قانون مدنی بود و حتی در زمان مشروطه اجازه مدرسه رفتن را نداشت و آموزش برای کودکان در نظر گرفته نشده بود، سواد وجه رسمی پیدا کرد و از نظر قانونی امکان سواد آموزی فراهم شد. در آن شرایط نهادسازی و اهمیت به مقوله کودک و نوجوان برای ثمینه، در ادامه راه پدر، از اقدامات بنیادی بود که او به همراه توران میرهادی انجام داد » .
همچنین ثمینه باغچهبان رشته شنواییشناسی را وارد دانشگاه کرد. در ساخت کارهای دستی و دستسازه ها برای کودکان و آموزش آنها به ویژه برای ناشنوایان و کمشنوایان پیشگام بود و در هنر ابریشمدوزی و گلدوزی و خیاطی و آموزش آنها مهارت کامل داشت.
در سال ۱۹۷۷ بورسی تحصیلی به نام بورس ثمینه باغچهبان در آمریکا نامگذاری شد.
آثار و تالیفات ثمینه باغچه بان:
به جز تالیف کتابهای درسی و آموزشی برای مدارس و سپاهیان دانش، ثمینه باغچه بان کتابهای دیگری برای کودکان و به ویژه برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تالیف میکند. از این کتابها میتوان به این موارد اشاره کرد:
- کتاب گامهای نخستین ۴-۱ (با هدف تربیت حواس پنج گانه کودکان، انگیزه دهی آنها به یادگیری، شناسایی نقایص پنج گانه مانند ضعف بینایی، شنوایی، ترویج همکاری اجتماعی و مشارکت، تربیت مهارتهای سخنگویی و رفع موانعی مانند خجالتی بودن و آماده سازی کودکان برای مراحل تحصیلی بالاتر)
- کتاب آهو شد و صحرا رفت (اشعار عامیانه، متلها و لالاییها)
- کتاب دس دسی باباش میاد (بازهای جذاب کودکانه)
- کتاب پل چوبی (برگزیده شورای کتاب کودک)
- کتاب نوروزها و بادبادکها (برگزیده شورای کتاب کودک)
- کتاب دویدم و دویدم و ارائه ترانه فولکلور « دویدم و دویدم » و انتشار آن در قالب ویدئو با همکاری یونیسف
- ترجمه کتاب پیمان جهانی و تهیه ویدئو از آن
- کتاب جمجمک برگ خزون
- کتاب آفتاب مهتاب چه رنگه ( اشعار و متلهای کودکانه)
- کتاب حقوق کودک ( با زبان اشاره برای ناشنوایان )
و کتابهای متعدد دیگری که هنوز منتشر نشده است.
سرنوشت آموزشگاه باغچهبان:
پنجم دیماه سال ۱۴۰۳ بود که خبرنگاراعتماد آنلاین (تینا جلالی) گفت و گویی با مریم پیرنظر ( باغچهبان) دختر ثمینه باغچهبان انجام داد که باعث تاثر و تاسف اهالی فرهنگ و تعلیم و تربیت و همه ایراندوستان شد.
مریم پیرنظر در این گفت و گو میگوید: « آموزشگاه باغچهبان را اوایل انقلاب مصادره کردند و حتی مادرم تحت تعقیب قرار گرفته و ممنوع الخروج شده بود. او مجبور شد برای مدتی در زیرزمین زندگی کند تا موفق به فرار از ایران به ترکیه شد و بعد به فرانسه رفت و در نهایت مقیم آمریکا شد. اکنون هم در یک خانه استیجاری در بهجتآباد زندگی میکنیم و صاحب خانه علیرغم افزایش دو برابری کرایه خانه، اصرار به تخلیه خانه برای یک زنی دارد که در آستانه صد سالگی است! » .
آخرین برگ کتاب زندگی ثمینه باغچهبان در روز ۲۶ شهریور ۱۴۰۴ خورشیدی ورق خورد و به پایان رسید ولی کارنامه درخشان و لبریز از عشق و دلدادگی او و خاندان خوشنام باغچهبان به میهن و فرزندان میهن برای همیشه پیش روی کودکان ایرانی و دوستداران فرهنگ و دانش و آموزش گشوده است. نام باغچهبان و خاندان باغچهبانها با ایران، کودکان ایران، دانشآموزان، فرهنگدوستان، با تکاپو و پیکار با جهل و نابخردی و جویندگان دانایی آمیخته است.
برای آموختن و آشنایی بیشتر با « باغچهبان ها » دو کتاب و یک فیلم مستند را برای خوانندگان جان معرفی میکنم:
نخست کتاب « روشنگران تاریکی » خودنوشتهای جبار باغچهبان و همسرش و کتاب دیگر « ثمینه باغچهبان، خادم فرهنگ و جامعه » نوشته رضا محمودی و محمد نوری.
مستند کوتاه « به یاد جبار باغچهبان» ساخته کیومرث پوراحمد در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز به کوششهای ثمینه باغچهبان در کنار پدرش پرداخته است و در این شناخت ما را یاری میکند.
این نوشتار که ادای دین کوچکی بود برای آن نامداران و نامآوران ایران زمین و خادمان کودکان میهنم را با عباراتی از ثمینه باغچهبان و شعری که اغلب بر زبان داشت پایان می برم :
« زمانیکه به گذشته مینگرم، دلم پر از شادی میشود. چه سعادتی بود همدوش پدرم کنار فرزندان ناشنوایم بودن. هر روز زندگیام در دبستان کر و لالها و آموزشگاه باغچهبان سراپا شادی بود. اگر دوباره به دنیا بیایم باز همین راه را در پیش خواهم گرفت و خداوند را سپاسگزارم که مرا به این راه رهنمون شد » .
زندگی در صدف خویش گوهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید