گروه رسانه/
محمد بهمنبیگی نویسندهٔ ایرانی و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران در 26 بهمن 1298 چشم به جهان گشود .
بهمن بیگی می گفت : « یکی از شعرای نامدار ایران میگوید : «از دشمنان شکایت برند به دوستان، چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟»
مردم کرهی خونآلود خاک، هیچگاه روی آسایش ندیدهاند. این مردم گمراه و مظلوم، یا همیشه با هم در جنگ بودهاند و یا در تدارک جنگ، فقط تعلیم و تربیت باید و میتواند به چنین وضع اندوه باری خاتمه دهد. شمار سالها و قرنهای صلح و صفای این مردم، بهمراتب کوتاه تر و کمتر از سالهای جنگها و خونریزیها بوده است.
با این همه خونریزی و کشتار، حیرتآور است که چگونه رنگ آبهای روی زمین، آبهای رودها، دریاها و اقیانوسها آبی مانده است.
ما هماکنون در همهجا، با یکدیگر در جنگیم و یا داریم آمادهی جنگ میشویم.
من همهی زمامداران، فلاسفه و بزرگان دنیای کنونی را متهم میکنم که تعلیم و تربیت را خوار و بیمقدار و کم و کوچک شمردهاند و به همین دلیل، جنگ را بر صلح چیره ساختهاند، باید این بنا فرو ریزد و شالودهی دیگری استوار گردد.
تعلیم و تربیت امروز جهان، ما را به سوی جنگهای بزرگ دیگری میکشاند.
نگاهی به سلاحهای جهان، از بمبهای ویرانگر بزرگ، تا اسباببازیهای کوچک کودکان، نشان میدهد که ما با شتابی عجیب، فاصلهی بین گلستان حیات و گورستان نیستی را میپیمائیم.
دنیای ما، دنیای جنگجویان و فاتحان است. افتخارات بزرگ گیتی نصیب ماجراجویان، دیوانگان و خونخواران میشود.
کار انسان ستمدیده و ستمکش، در نتیجهی نقایص دستگاههای تعلیم و تربیت، به جایی رسیده است که در اغلب نقاط جهان، پدران و مادران، نامهای جنگجویان خونآشام را برای فرزندان خود انتخاب میکنند.
من ساکن شهر شیراز، شیراز شهری است در جنوب ایران. دو شاعر بینظیر پرورده است، به نامهای سعدی و حافظ. این دو شاعر، محبوبیت و شهرت جهانی دارند.
در چنین شهری، که بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد، یک مرد و یک پسر، به نام سعدی یا حافظ، وجود ندارد. ولی در هریک از کوچهها و خیابانهای آن، دهها چنگیز، تیمور و هلاکو، از سر و کول هم بالا میروند. جنگجویانی که هزاران هزار مادر را داغدار ساختهاند. جنگجویانی که از کلهها، منارهها ساختهاند. جنگجویانی که خیلی آسوده و راحت، فرمانهای قتلعام مردم بیگناه شهرها را صادر کردهاند. این قساوتها و ستمها همه از کمبودها و اشتباهات تعلیم و تربیت سرچشمه میگیرد.
باید فلسفهی کنونی آموزش و پرورش گیتی، زیر و رو شود. باید به فیلسوفان گذشته درود بفرستیم و در انتظار بزرگان دیگری باشیم.
یکی از مهمترین دلایل این شکست عظیم و اندوهبار را در این میدانم که در دنیای کنونی، معلمان احترام کافی نمیبینند.هنگامی که حرفهی شریف و عزیز معلمی، عزت کافی نیافت و نداشت. هوشها و استعدادهای گرانبها را از دست میدهد.
در هیچ یک از کشورهای گیتی، احترام و عزت معلم، به اندازهی افسر، مهندس، طبیب، بازرگان، کشتیگیر، دونده، قاضی، وکیل عدلیه، دلال و سیاستمدار نیست. جهان و اولیای جهان باید هوشمندترین فرزندان خود را برای آموزگاری، دبیری و استادی اطفال خود، برگزینند.
هنگامی که شغل نجاتبخش معلمی، نتواند هوشها، قریحهها و استعدادها را جلب و جذب کند؛ کار به همینجا میکشد که کشیده است. من در این زمینه گفت و گوی فراوان، با این و آن داشتهام.
میگویند شمار معلمان زیاد است. افزایش حقوق و دستمزدشان به حدود پزشک و مهندس، ارقام نجومی میطلبد. میگویم: چنین افزایشی، به یک دهم ارقام نجومی هزینههای جنگی و تجهیزات ارتشی، نمیرسد و فراموش نکنیم که اگر برگزیدگان شایسته و راضی را به شغل معلمی، به کار گماریم ریشههای پلیدی میخشکد.
اختلافات قوی، خصومتهای نژادی، تعصبهای ملی و تاریخی، از میان میرود، غائلهها و فتنههای پرخرج فرو مینشیند و راه برای نیکبختی انسان هموار میگردد.
بههرحال باید دست به دامن معلم برگزیده و هوشمند شویم. او را خشنود و راضی نگاه داریم و از شمار معلمانی، که این شایستگیها را ندارند بکاهیم و آنان را به کارهای دیگر بهگماریم و به خاطر داشته باشیم، که در امر تعلیم و تربیت، ارزش کیفیت، بهمراتب بالاتر از کمیت است.
نداشتن مدرسه، بیزیانتر از داشتن مدرسهی عاطل است. کیفیت کم و مطلوب، بهتر از کمیّت زیاد و نامطلوب است. مدرسهای که کار نمیکند و کارنامه میدهد، مدرسهای که به تعصب دامن میزند، مدرسه نیست، زندان کودکان است. چه بهتر که فرو ریزد و زندانیان کوچک و خردسال را آزاد سازد. » ( این جا )
« صدای معلم » ضمن بزرگداشت این فرخنده روز ، دل نوشته ای را از « امراله یوسفی » ( 1 ) پژوهشگر و از پیشکسوتان تعلیم و تربیت معاصر تقدیم شما می نماید .

در مکتب تو همیشه شاگردم من
دور از رخ تو همیشه پردردم من
صد درس در این کلاست آموختهام
یک درس ز عشق جان ویرانم زن
ای عزیزتر از جانم... ای باران رحمت بر کویر خشک اندیشهام. تو فراتر از هر کلامی. الفبای خوبزیستن و مانابودن را از تو یادگرفتم.
عشق یعنی صدای ضربان قلم معلم عاشق و دوستداشتنی. تو برایم آغاز هر محبت بودی. در وجودم آینة عشق و ایثاری. تو را میستایم، چون بهاران پرگل و ریحان. تو را دوست دارم، چون جویبارهای خوشترنم.

کوهساران... تو آغازگر مهرو وفایی. دشمن جهل و دوستدار دانایی. تو قلبت به تمنای دنیا و به گسترة دریاهاست. من همچون زورق شکستهای در دامن علمت غرق و حیرانم. تو زیباترین قصیدهای. زیباتر از غزلی. تو چشمة جوشان و میعادگاه غزالی. تو را دوست دارم، چون جان شیرینم. تو شیرینتر از شیرینی. تو فرهاد دلهای شیرینی. نقش تو بنیان علم و آگاهی است. تو آنقدر مهربان و بامحبتی که در ذهنم همای سعادتی. دل من همیشه پذیرای عشق توست. ببار چون ابر بارانخیز. تا سبز گردد اندیشهام و محو شود جهل و نادانیام. دستان توانمندت، بوسهگاه من و همشاگردیهایم است. تو بگو. بخوان. فریاد بزن. تا لبهایم شکوفا شود از الفبای معجزهگرت. میدانی چقدر تو بزرگ و باشکوهی؟ بهای سالها تلاشت، در فهماندن و فهمیدن من، خمیدگی قد رعنایت و سپیدی موهای خوش رنگت است. تو را میستایم؛ به سان عشق جاودان.
و قدیس مادرم... تو را دوست دارم، چون چشمان عزیزتر از وجودم.
با کمال خضوع و فروتنی، خجسته تولدت مبارک. ای عشق اول و آخر زندگیام. ( کانال انشا و نویسندگی )
( 1 )
امراله یوسفی
« وی متولد ۱۳۳۱، پژوهشگر و از پیشکسوتان تعلیم و تربیت معاصر و از نویسندگان صاحب ذوق قشقایی و طایفة درهشوری است که در باب معرفی گوهر بی بدیل عرصة تعلیم و تربیت، یعنی زنده یاد و جاودان نام استاد محمدبهمن بیگی کتابها نوشته و قلم فرساییها کرده است. امراله یوسفی خود در مدرسهی عشایری درس خوانده، در دانشسرای عشایری معلمی آموخته و تا زمان بازنشستگی وجودش را وقف خدمت به دانش آموزان عشایری کرده است.
او تحصیلات ابتدایی را در دبستان عشایری “قیزمزاری” منطقه پیرسرخ در جنوب ممسنی و در زیر چادرهای سپیدرنگ تعلیمات عشایر گذراند و از سال ۴۵ تا۴۸ مقطع سیکل اول را با موفقیت طی کرد. اول متوسطه را در دبیرستان ایزدی ممسنی مشغول تحصیل شد و سپس به تشویق برادر معلم و شهید خود “ امان الله یوسفی” در کنکور دانشسرا شرکت نمود و در دوره ۱۴ دانشسرا پذیرفته شد.
وی مانند اغلب معلمان عشایری تحصیلات خود را همراه با تدریس در مدارس عشایری و به صورت متفرقه گذراند. معلمان عشایری غالباً در دبیرستان عشایری شیراز به صورت تک نوبتی در آزمون خرداد شرکت میکردند و موفق به اخذ دیپلم میشدند. یوسفی مدرک کاردانی تربیت بدنی را قبل از انقلاب در دانشکده تهران و کارشناسی مدیریت فرهنگی را پس از انقلاب در شیراز اخذ نمود.
یوسفی ۱۷ ساله پس از اتمام دوره دانشسرا، داوطلبانه همراه سایر دوستان هم سن و سال خود راهی ایل شاهسون شد تا در آذربایجان شرقی و در کنار رود ارس به تدریس نونهالان آن منطقه بپردازد.
این گروه، نخستین گروه معلمان اعزامی از آموزش عشایر به آذربایجان بودند.
وی با عشق و علاقه به مدت ۵ سال در دشت مغان مشغول تدریس بود و همه ساله در اردوی بهاره آموزش عشایر، دانش آموزانش جزو برترینها میشدند.
یوسفی در تمام عمر ثمربخش خود از عرصه ورزش جدا نشده و در کسوت مربی، کارشناس فنی، داور و مدیریت اردوهای ورزشی به ارگانهای مختلف خدمت کرده است. ایشان نویسنده اولین کتاب (مدیرکل افسانهای) درباره محمد بهمن بیگی در سال ۱۳۷۸ هستند.
امرالله یوسفی، برنده جایزه بهمن بیگی (معلمان مروج علم در مناطق محروم) در نوزدهمین دوره جایزه ترویج علم سال ۱۳۹۷ است.
جایزه بهمن بیگی، یکی از جوایز ترویج علم است که به معلمان مروج علم در مناطق محروم اهدا می شود. این جایزه تا قبل از سال ۱۳۹۱ با عنوان جایزه معلمان مروج در مناطق محروم شناخته می شد، اما از این تاریخ و به منظور گرامی داشت یاد “محمد بهمن بیگی”، به جایزه بهمن بیگی تغییر نام پیدا کرد. » ( این جا )
