چاپ کردن این صفحه

علی پورسلیمان/ مدیر گروه صدای معلم

اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی ... سخنی با وزیر آموزش و پرورش دولت دوازدهم

چه اتفاقاتی  رخ داد که علی رغم حمایت افرادی چون محمد علی نجفی ، برخی وزرای اسبق آموزش و پرورش ، تشکل های فرهنگیان اصلاح طلب و تعدادی از نمایندگان مجلس مورد غضب روحانی واقع شد و قرار است فرد دیگری به مجلس معرفی شود/ چه شد که تقریبا به جز معدودی از وی رو برگرداندند و ایشان هم به یکی از وزرای نامحبوب در لیست بلند بالای وزرای آموزش و  پرورش پس از انقلاب اسلامی اضافه گردید/ شاید مهم ترین و بی بدیل ترین موضوع به عامل " قدرت " بر می گردد/ آیا آقای دانش آشتیانی از تمام اختیارات که قانون به ایشان داده است در مسیرش استفاده کرده است/ اگر وزیر آموزش و پرورش جرات و یا جسارت  این " افشاسازی قانونی " را نداشته باشد به تدریج این رویه به یک " نرم سازمانی " تبدیل می شود و وزرای بعد هم این چرخه معیوب را به عنوان یک " قانون نانوشته " پنداشته و این دور باطل تا ابدالدهر تکرار خواهد شد/ تقریبا هیچ وزیری تاکنون قادر به پر کردن این شکاف و یا ترمیم میان صف و ستاد نبوده است/ همه وزیران آموزش و پرورش فاقد یک " مدل ارتباطی موثر و به روز " برای ارتباط  اثربخش با ذی نفعان آموزش و پرورش بوده اند و اکثریت کانال ها و مجاری ارتباطی از نوع " رسمی " بوده اند/ متاسفانه " روابط عمومی " های وزارت آموزش و پرورش نیز اکثرا نقش یک " تبلیغاتچی و یا بوقچی " را ایفا کرده اند و نتوانسته اند پل ارتباطی موثری برای تعریف و تبیین یک " ارتباط اثربخش " در سازمان باشند/ وزارت آموزش و پرورش تاکنون یک مدیر روابط عمومی به معنای درست ، کامل و علمی نداشته است/ همیشه با انبوه مشاورانی در آموزش و پرورش رو به رو بوده ایم که بیشتر نقش سیاهی لشگر داشته و کاری جز تعریف و تملق و ارائه گزارش های غیرواقعی به وزیر نداشته اند/ مدیران موفق مشاوران زبده و ماهر و مسلط به اوضاعی دارند اما به نظر  می رسد در آموزش و پرورش ما هر فردی که پست برایش پیدا نشود او را به پست " مشاور " می گمارند/ " گفتمان سازی " فرآیندی است که کنش گران و فعالان عرصه تشکل و رسانه باید به آن بپردازند  و البته در حال حاضر از این کارکرد تهی شده اند/ این که یک مقام مسئول وعده بدهد اما عمل نکند تنها نتیجه اش " بی اعتمادی " و " سوزاندن سرمایه اجتماعی " خواهد بود ؛ چیزی که البته در کشور ما یک فرهنگ و رسم شده است/ تشکل های فرهنگیان به جای آن که به فکر تصحیح سیستم و گرفتن خطاهای آن و ارائه راهکار کارشناسی باشند عمدتا در فاز لابی گری و سهم خواهی وارد شده اند/ وقتی که نظام معلمی در یک ساختار از پایین به بالا و با  مشارکت گسترده ، شفاف و قانون مند معلمان شکل می گیرد  می توان ادعا کرد که این نهاد در صورت  تاسیس افکار عمومی معلمان را نمایندگی می کند/ در صورت تشکیل سازمان نظام معلمی حتی میزان دخالت های غیرتخصصی و غیرقانونی از منابع مختلف به حداقل خواهد رسید/ تجارب و عقل ما می گوید اگر چهره هایی مانند زرافشان و مدیرانی که سال ها در دایره بسته مدیران آزمون خود را داده اند ؛ وزیر آموزش و پرورش شوند در بهترین حالت ممکن فقط وضعیت موجود حفظ خواهد شد و هر گونه حرکت ایشان با مقاومت بدنه آموزش و پرورش رو به رو  شده و طولی نخواهد کشید که به چهره ای منفور نزد معلمان تبدیل خواهد شد همان گونه که فانی این مسیر پرهزینه را طی کرد / اگر مسئولان ، برنامه ریزان و تصمیم گیران نیم نگاهی به آینده  داشته و همه چیز را از دریچه " سیاست " تفسیر نکنند و به مصالح معلمان و جامعه توجه کنند شاید بتوان امید به اصلاح سیستم و خروج از این دور و تسلسل باطل داشت...

اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی و راهککارهایی برای حل چالش های آموزش و پرورش

سه شنبه هفدهم مرداد ماه آقای روحانی به احتمال زیاد لیست وزرای پیشنهادی کابینه خود را تقدیم مجلس شورای اسلامی می کند .

در این لیست آقای دانش آشتیانی حضور نخواهد داشت .

چه اتفاقاتی  رخ داد که علی رغم حمایت افرادی چون محمد علی نجفی ، برخی وزرای اسبق آموزش و پرورش ، تشکل های فرهنگیان اصلاح طلب و تعدادی از نمایندگان مجلس مورد غضب روحانی واقع شد و قرار است فرد دیگری به مجلس معرفی شود .

چه شد که تقریبا به جز معدودی از وی رو برگرداندند و ایشان هم به یکی از وزرای نامحبوب در لیست بلند بالای وزرای آموزش و  پرورش پس از انقلاب اسلامی اضافه گردید ؟

اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی و راهککارهایی برای حل چالش های آموزش و پرورش

 می توان به عوامل مختلفی در شکل گیری این وضعیت اشاره کرد اما اختصارا به تعدادی از آن ها اشاره می کنم .

شاید مهم ترین و بی بدیل ترین موضوع به عامل " قدرت " بر می گردد .

در مباحث " رفتار سازمانی " ؛ « قدرت » یکی از عوامل مهم مهم برای عامل " تغییر " برمی گردد .

طبق تعریف ؛ « قدرت » عبارت است از توان بالقوه ای که الف دارد تا بر رفتار ب اثر گذارد ؛ به گونه ای که ب را وا می دارد تا کاری را انجام دهد ( که اگر غیر از این بود چنین نمی کرد ) . ( 1 )

 

اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی و راهککارهایی برای حل چالش های آموزش و پرورش  پایگاه های قدرت

منشا قدرت کجاست ؟ آن چیست که یک فرد یا یک گروه می تواند در سایه وجودش بر دیگران اعمال نفوذ کند ؟

دو پژوهشگر به نام های فرنچ و ریون برای نخستین بار به این پرسش ها پاسخ دادند و پنج پایگاه قدرت برشمردند .

از دیدگاه آنان پنج پایگاه قدرت عبارت اند از :
 قدرت مبتنی بر زور ، قدرت مبتنی بر پاداش ، قدرت مبتنی بر تخصص ، قدرت قانونی ( مشروع ) و قدرت الگویی . 

از نظر نگارنده در نظام آموزشی ایران « قدرت مبتنی بر قانون » آن گونه که لازم است توسط وزرای آموزش و پرورش مورد استفاده قرار نگرفته است .

لازم است این نوع قدرت تعریف شود :

" در سازمان ها و گروه های رسمی ، احتمالا ساختار سازمانی آشکارترین مسیری است که فرد بدان وسیله می تواند به پایگاه قدرت دست یابد . این قدرت را قدرت قانونی ( مشروع ) می نامند و آن نمایان گر قدرتی است که شخص در سایه پست یا مقام سازمانی ( در سلسله مراتب و اختیارات رسمی سازمان ) به دست می آورد . ( 3 )

حال پرسش اساسی این است که آیا آقای دانش آشتیانی از تمام اختیارات که قانون به ایشان داده است در مسیرش استفاده کرده است ؟

چنان چه مدیری نتواند از این پایگاه قدرت به صورت کامل و به جا استفاده کند خروجی این وضعیت فربه شدن غیرعادی " سازمان غیررسمی "و تضاد با اهداف آن سازمان خواهد بود .

و آن چه در آخر عاید سازمان می شود بی اعتمادی و متهم شدن مدیر سازمان به " ناکارآمدی " خواهد بود .

در این جا لازم است به مواردی اشاره  گردد .

« سازمان معلمان ایران » در بیانیه ای چنین مطرح کرد ( این جا ) :

" دانش از مسیر مقاوم تغییر می گوید :  "برای کاهش تصدی از وزارتخانه شروع کردیم . آخر اسفند بخشنامه تفویض اختیار را به استان ها دادیم و هنوز درگیر هستیم . مجموعه ستاد موافق این مساله نیست و بعضی از معاونت ها و مدیریت ها مقاومت می کنند"

در حالی که معلمان برای بازنشستگی روز شماری می کنند مدیران ستادی با معدل بالای 30 سال سابقه خدمت، بازنشسته نمی شوند ! چنین ستاد فرتوتی نمی تواند تحول آفرین و چابک باشد . البته برخی بخش ها را هم که نمی شود رفت سراغ شان و تغییر داد ... "

در واقع وزیر آموزش و پرورش اذعان کرده  است که قادر به استفاده از اختیارات قانونی خود برای تغییر مدیران ستادی که در مقابل " تغییر " مقاومت می کنند نبوده است .

نکته  مهم آن است که آقای دانش هیچ گونه اشاره ای به این افراد ، پایگاه آنان و در مجموع شناسنامه و عملکرد آنان نمی کند و از آن رد می شود .

اگر وزیر آموزش و پرورش جرات و یا جسارت  این " افشاسازی قانونی " را نداشته باشد به تدریج این رویه به یک " نرم سازمانی " تبدیل می شود و وزرای بعد هم این چرخه معیوب را به عنوان یک " قانون نانوشته " پنداشته و این دور باطل تا ابدالدهر تکرار خواهد شد .

وزیر آینده آموزش و پرورش باید بتواند هوشمندانه و بدون هر گونه باج دادن و امتیاز دادن از منابع قانونی قدرت خود استفاده کند .

 

2- یکی دیگر از مباحث مهم و راهبردی در سازمان ، موضوع " ارتباطات " است .

« هرسی و بلانچارد » در کتاب " مدیریت رفتار سازمانی " چنین می گویند : ( 4 )

" سه شایستگی لازم در نفوذ کردن را برشمردیم :

1- تشخیص : توانایی درک موقعیتی که قصد نفوذ در آن را دارید .

2- تطابق : توانایی تطابق رفتار خود ... و دیگر اموری که بر آن ها کنترل دارید – با احتمالات اتفاقی مربوط به اوضاع .

3- برقراری ارتباط : توانایی فرستادن پیام به گونه ای که مردم بتوانند به آسانی آن را بفهمند و بپذیرند . "

البته این نویسندگان در مدل ارتباطی خود ، " برقراری ارتباط همراه با همدلی " را پیشنهاد می دهند .

یکی از مباحث کهنه و ریشه دار در آموزش و پرورش فاصله " ستاد و صف " بوده است .

تقریبا هیچ وزیری تاکنون قادر به پر کردن این شکاف و یا ترمیم آن نبوده است .

وزیران آموزش و پرورش نتوانسته اند به یک " زبان مشترک " توام با همدلی برای همراه کردن  ذی نفعان سازمان با برنامه های خود دست پیدا کنند و این چرخه معیوب فربه تر شده است .

ارتباط اکثر وزیران آموزش و پرورش غالبا در این مدل ها خلاصه شده است :

1- جمع کردن معلمان در یک سالن و ارائه سخنرانی مانند کارهایی که آقای حاجی بابایی انجام می داد .

2- سرکشی به  برخی  مدارس به صورت انتخابی و نه تصادفی و نشستن پشت نیمکت دانش آموزان و یا صحبت با برخی معلمان و انعکاس گزینشی این گونه نشست ها در منابع رسمی .

3- ارتباط با مدیران میانی و نهایتا تحتانی و ارائه سخنرانی های کلیشه ای و تکراری .

می توان گفت که همه وزیران آموزش و پرورش فاقد یک " مدل ارتباطی موثر و به روز " برای ارتباط  اثربخش با ذی نفعان آموزش و پرورش بوده اند و اکثریت کانال ها و مجاری ارتباطی از نوع " رسمی " بوده اند .

متاسفانه " روابط عمومی " وزارت آموزش و پرورش نیز اکثرا نقش یک " تبلیغاتچی و یا بوقچی " را ایفا کرده اند و نتوانسته اند پل ارتباطی موثری برای تعریف و تبیین یک " ارتباط اثربخش " در سازمان باشند .

به عنوان مثال ؛ وزیر آموزش و پرورش در شورای تقریبا 30 نفره خود 11 معاون دارد .

برخی از  بخش ها مانند سازمان آموزش و پرورش استثنایی که فقط 130 هزار دانش آموز را در سراسر کشور پوشش می دهد و یا بخش " مدارس غیردولتی " که حدود 10 تا 15 درصد مدارس کل کشور را پوشش می دهند در چارت سازمانی در سطح " معاونت " تعریف شده اند اما بخش روابط عمومی که با  یک میلیون معلم ، 13 میلیون دانش آموز و در نهایت حداقل با 40  میلیون مخاطی در کشور تماس مستقیم دارد در حد یک " اداره  کل " تعریف شده است .

طبیعی است که به لحاظ اقتدار سازمانی برخی بخش ها به  آن ترتیب اثر چندانی ندهند و به آن پاسخ گو نباشند .

البته فردی که در راس روابط عمومی قرار می گیرد نیز باید واجد صفات و ویژگی های  یک مدیر روابط عمومی تمانم عیار باشد و فرصت و انگیزه کافی برای پرداختن به وظایف سازمانی خویش را داشته باشد .

از نظر نگارنده ، وزارت آموزش و پرورش تاکنون یک مدیر روابط عمومی به معنای درست ، کامل و علمی نداشته است .

دانش آشتیانی در این مقوله چنین گفت :

" در راه احیاء و چابک سازی آموزش و پرورش و ارتقاء منزلت و نشاط جامعه معلمان، تلاش کنم و با گشودن درب های این وزارتخانه به روی ذی نفعان، اندیشمندان، صاحب نظران و معلمان، ضمن بسط فرهنگ مشارکت جویی و مشارکت پذیری گفت و گوهای میان همه ذی ربطان و ذی نفعان نظام تعلیم و تربیت را توسعه دهم. "

اما آیا توانست به این وعده ها عمل کند ؟

 

 3- لزوما وزیر آموزش و پرورش نباید متخصص و همه چیز دان در همه موضوعات و آیتم ها باشد اگر چه باید درک درستی از تعلیم و تربیت و معنای امروزی  آن داشته باشد و به آن باور هم داشته باشد .

 همیشه با انبوه مشاورانی در آموزش و پرورش رو به رو بوده ایم که بیشتر نقش سیاهی لشگر داشته و کاری جز تعریف و تملق و ارائه گزارش های غیرواقعی به وزیر نداشته اند .

وضعیت به گونه ای شده است مشاور عالی فعلی آموزش و پرورش که باید ارتباط چهره به چهره و مستقیم با ذی نفعان داشته باشد برای خود حداقل دو منشی قرار داده است !

یک مدیر موفق باید مشاوران زبده ، کارشناس و جسور داشته باشد و وزیر آموزش و پرورش هم باید تحمل شنیدن و  هضم نظرات مخالف را داشته باشد .

مدیران موفق مشاوران زبده و ماهر و مسلط به اوضاعی دارند اما به نظر  می رسد در آموزش و پرورش ما هر فردی که پست برایش پیدا نشود او را به پست " مشاور " می گمارند !

نقل است که: "شاه عباس صفوی" "رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و دستور داد تا درسرقلیان‌ها به جای تنباکو، از سرگین اسب استفاده کنند. میهمان‌ها مشغول کشیدن قلیان شدند! و دود و بوی پهنِ اسب فضا را پر کرد، اما رجال مملکت از بیم ناراحتی‌ شاه پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با رضایت دودش را به هوا مي‌دادند!

شاه که دید کسی اعتراضی ندارد رو به آنها کرده و گفت: سرقلیان‌ها با بهترین تنباکو پر شده‌اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است. در این هنگام همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و گفتند: به راستی تنباکویی بهتر ازاین نمی‌توان یافت.

شاه به رئیس نگهبانان دربار که پک‌‌هاي عمیق به قلیان می‌زد گفت: تنباکویش چطور است؟ رئیس نگهبانان گفت: به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان می‌کشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده‌ام!

شاه با تحقیر به آنها نگاهی‌ کرد و گفت: مرده‌شویتان ببرد که به خاطر حفظ پست و مقام، حاضرید بجای تنباکو، پِهِن اسب بکشی و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌ و چَه چَه کنید."

 

4- یکی دیگر از اشتباهات مهم و راهبردی دانش آشتیانی خلط دو گفتمان ساری در آموزش و پرورش و استحاله در دیگری به امید جلب اعتماد عمومی فرهنگیان بود .

دانش آشتیانی بارها گلایه کرده بود که خبرنگاران دائما از معیشت و مطالبات آنان سوال  پرسش می کنند و کاری به مسائل دیگر این وزارتخانه ندارند .

در ماه های پایانی وزارت دانش تصور می کرد که با تزریق حداقل یازده هزار میلیارد تومان برای تسویه بدهی و مطالبات می تواند نظر مثبت معلمان را جلب کند .

اما این پیش بینی محقق نشد و محاسبات غلط از آب درآمد و به نظر نمی رسد جز معدودی از رفتن ایشان ناراحت باشند .

دانش آشتیانی در برابر اجرای برنامه ها در فاز کوتاه مدت نمره قابل قبولی نمی گیرد .

وزیر آموزش و پرورش آینده نیازی نیست که فهرست بلند بالایی برای " برنامه " بچیند .

وزیر آینده باید حرفی بزند و قولی بدهد که قادر به اجرای کامل آن باشد وگرنه اعتماد و سرمایه عمومی را از دست خواهد داد .

برخی تصور می کنند که وزیر آموزش و پرورش باید از طرق سخنرانی و ... گفتمان سازی کند .

به نظر می رسد " گفتمان سازی " فرآیندی است که کنش گران و فعالان عرصه تشکل و رسانه باید به آن بپردازند  و البته در حال حاضر از این کارکرد تهی شده اند .

وزیر آموزش و پرورش باید  بیش از حرف به عمل توجه داشته باشد .

زمانی که فانی سرپرست بود گفت که در صورت وزیر شدن معاونت اقتصادی در آموزش و پرورش ایجاد خواهد کرد .

اما پس رای اعتماد و حتی تا قبل از استعفا فانی به این وعده اش عمل نکرد .

صدای معلم هر چقدر از ایشان پرسش کرد اما پاسخی نشنید .

دانش آشتیانی هم وعده های فراوانی دارد . یکی از برنامه های کوتاه مدتش تاسیس " سازمان نظام معلمی " بود .

اما هنوز خبری نیست و با علی رغم پی گیری های فراوان صدای معلم پاسخی نداده است . ( این جا )

این که یک مقام مسئول وعده بدهد اما عمل نکند تنها نتیجه اش " بی اعتمادی " و " سوزاندن سرمایه اجتماعی " خواهد بود ؛ چیزی که البته در کشور ما یک فرهنگ و رسم شده است !

 

5- یکی از موضوعات مهم در حوزه آموزش و پرورش بحث " تشکل ها " است .

تشکل ها به صورت سیستماتیک و ضابطه مند از زمان وزارت مرتضی حاجی جایگاهی در نظام اداری آموزش و پرورش پیدا کردند .

پست " مشاور وزیر در امور تشکل ها " ایجاد شد.

در دولت های نهم و دهم این جایگاه تعطیل شد اما پس از آن مجددا فعال شد .

در یادداشت پیشین ( این جا ) تاکید کردم که در حال حاضر تقریبا همه تشکل های موجود در آموزش و پرورش خود بخشی از " صورت مساله " شده اند .

این تشکل ها به جای آن که به فکر تصحیح سیستم و گرفتن خطاهای آن و ارائه راهکار کارشناسی باشند عمدتا در فاز لابی گری و سهم خواهی وارد شده اند .

بسیاری از آنان علنا اعلام می کنند که ما حزب هستیم و کارکردمان تصاحب قدرت است .

اما صحبت از هدف غایی نمی کنند و فراموش کرده اند که فلسفه تشکیل این گونه نهادها برای حرکت از سوی " جامعه توده ای " به  " جامعه مدنی " باید باشد .

از سوی دیگر و با گسترش شبکه های مجازی و رسانه ها و  عطش معلمان برای استفاده از فضای رسانه موجب شده است تا کفه به سوی جایگاه " رسانه " سنگینی کند .

نکته جالب آن است که در حال حاضر تقریبا همه روزنامه ها و خبرگزاری ها بخش " آموزش و پرورش " را ایجاد کرده اند .

« صدای معلم » نیز به صورت اختصاصی و تخصصی روی مسائل آموزش و پرورش کار می کند .

قبلا هم گفته ام و تاکید می کنم هنر یک مدیر موفق در ارتباط موثر و  همدلانه با افکار عمومی است .

رسانه ها هر یک بخشی از افکار عمومی جامعه را نمایندگی می کنند .

وزیر آموزش و پرورش می تواند با ایجاد جایگاه " مشاور رسانه " این ارتباط را قانونی و نظام مند کند .

رسانه ها به فراخور خویش مطالبات افکار عمومی را به مسئولان ارائه می کنند .

دانش آشتیانی در این مورد و قبل از رای اعتماد چنین گفت :

" اینجانب مصمم هستم با ایجاد سامانه ی ارتباطات مردمی و طراحی مکانیسمی موثر برای ارتباطات سریع تر با مخاطبان و همچنین با ایجاد اتاق فکر از میان صاحب نظران و پیش کسوتان تعلیم و تربیت و اندیشمندان، پیام های انتقادی به طرح ها و برنامه های این وزارتخانه را بشنوم و با شفاف سازی روال ها و رویه ها، دسترسی آزاد به اطلاعات و اسناد برای پژوهشگران و متقاضیان، این اطلاعات را وفق قانون فراهم آورم."

مشکل ما این است که افراد تا قبل از تصاحب قدرت حرف های قشنگی می زنند و  ایده های خوبی می دهند اما پس از تصاحب مقام همه چیز فراموش می شود و حتی به نامه های یک رسانه مستقل معلمی مانند صدای معلم هم پاسخ نمی دهند ! ( این جا )

 

6- بارها روی تشکیل سازمان نظام معلمی تاکید کرده ام .

اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی و راهککارهایی برای حل چالش های آموزش و پرورش

متاسفانه بسیاری چه در میان معلمان و چه در میان مسئولان تصور درست و یا جامعی از کارکرد این نهاد پیشرو ندارند .

برای این نهاد مدنی می توان کارکردهای مختلفی تعریف و تبیین کرد .

وقتی که نظام معلمی در یک ساختار از پایین به بالا و با  مشارکت گسترده ، شفاف و قانون مند معلمان شکل می گیرد  می توان ادعا کرد که این نهاد در صورت  تاسیس افکار عمومی معلمان را نمایندگی می کند .

هر چهار سال بحث تعیین وزیر آموزش و پرورش مطرح می شود .

جناح های سیاسی هر یک از منظر خویش و برای آن که آینده سیاسی خود را تضمین کنند وارد این بازی می شوند .

تشکل ها و احزاب نیز مطابق عادت مالوف وارد پروسه سهم خواهی می شوند ...

آن چه که عاید  و سهم معلمان از این کشاکش ها ، درگیری ها و ضایع کردن ها می شود به احتمال زیاد یک " وزیر خنثی ، بی تحرک و غیرپاسخ گو "   است.

با این وضعیت میزان اعتماد و امید معلمان به عنوان یکی از ارکان مهم دستگاه تعلیم و تربیت به اصلاح سیستم رو به روز کاهش می یابد .

سازمان نظام معلمی به عنوان یک نهاد مرجع و تخصصی  می تواند نظر خویش را در این مورد تسلیم نماید .

در صورت تشکیل سازمان نظام معلمی حتی میزان دخالت های غیرتخصصی و غیرقانونی از منابع مختلف به حداقل خواهد رسید .

وزیر آموزش و پرورش آینده واقعا مهم ترین اولویتش باید تاسیس و تثبیت درست ، علمی و منطقی این نهاد معلمی باشد .

 

و اما سخن آخر :

چالش های آموزش و پرورش در کشور  توسعه نیافته ما فراوان است و بنده سعی کردم به برخی از آن ها اشاره کرده و راهکار ارائه  کنم .

حل مشکلات این دستگاه مهم با مشارکت همه ذی نفعان آن به ویژه معلمان میسر است .

تجارب و عقل ما می گوید اگر چهره هایی مانند زرافشان و مدیرانی که سال ها در دایره بسته مدیران آزمون خود را داده اند ؛ وزیر آموزش و پرورش شوند در بهترین حالت ممکن فقط وضعیت موجود حفظ خواهد شد و هر گونه حرکت ایشان با مقاومت بدنه آموزش و پرورش رو به رو  شده و طولی نخواهد کشید که به چهره ای منفور نزد معلمان تبدیل خواهد شد همان گونه که فانی این مسیر پرهزینه را طی کرد ....

اشتباهات استراتژیک دانش آشتیانی و راهککارهایی برای حل چالش های آموزش و پرورش

اما اگر مسئولان ، برنامه ریزان و تصمیم گیران نیم نگاهی به آینده  داشته و همه چیز را از دریچه " سیاست " تفسیر نکنند و به مصالح معلمان و جامعه توجه کنند شاید بتوان امید به اصلاح سیستم و خروج از این دور و تسلسل باطل داشت .

در این حالت دیگر وزیر آموزش و پرورش نیز به احتمال زیاد مطمئن است که پس از چند ماه فعالیت  به چهره ی منفور و مطرود معلمان بدل نخواهد شد !

 

من آنچه شرط بلاغ است گفتم

تو خواه پند گیر خواه ملال

 

منابع :

( 1 )  استیفن پی. رابینز . مترجمان : دکتر علی پارسائیان و دکتر سید محمد اعرابی . رفتار سازمانی ( مفاهیم ، نظریه ها ، کاربردها ) جلد دوم .دفتر پژوهش های فرهنگی . 1377 . ص 720 – 719

( 2 ) ( همان منبع )

( 3 ) ( همان منبع ص 725 )

( 4 ) پاول هرسی ، کنث ایچ بلانچارد . ترجمه دکتر قاسم کبیری . مدیریت رفتار سازمانی ( استفاده از منابع سازمانی ) انتشارات جهاد دانشگاهی . پاییز 1373 – ص 424

یکشنبه, 14 مرداد 1396 12:04 خوانده شده: 2348 دفعه

در همین زمینه بخوانید: