چاپ کردن این صفحه

عامل عقب ماندگی ایران چیست/ بررسی کتاب "غرب چگونه غرب شد؟" نوشته صادق زیباکلام در فرهنگ سرای اندیشه

عباس میرزا فرمانده قشون ایران در جنگ با روسیه پرسش های مهمی مطرح  کرد که بعد از 200 سال هنوز ایرانیان پاسخ دقیقی برای آنها نیافته اند/ عباس میرزا : نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ / تئوری توطئه در ایران و کشورهای در حال توسعه بسیارگسترده و ریشه دار است/ اغلب ایرانیان ،استعمارگران ، امپریالیست‌ها و مهره‌های آنها  و توطئه های دشمنان را عامل عقب‌ماندگی ایران می دانند/ میرزا آقاخان کرمانی حمله اعراب را باعث بدبختی ایرانیان می دانست/ چند سال پیش در آموزش و پرورش کشف کردند که عامل عقب ماندگی ایرانیان شاهان بوده اند / ظاهرا در عقب ماندگی ایران همه مقصرند الا خود ایرانیان! / راز پیشرفت و عقب ماندگی کشورها را در عوامل و سازوکارهای درونی آن کشورها باید جست و جو کرد/ دانش ما پیرامون غرب، نازل و نوعا محدود است به تئوری‌های توطئه و ادبیات ایدئولوژیک‌زد‌ه‌ای که ریشه درتفکر مارکسیستی هفتاد سال پیش دارند/ بغض و کینه به غرب بعد از سقوط رضاشاه و تاسیس حزب توده در ایران متولد شد/ در جهان دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم مارکسیسم یک تلالو و درخشندگی داشت که همه جا را گرفته بود

 بررسی و نقد کتاب غرب چگونه غرب شد و عامل عقب ماندگی ایران ارنست ژوبر فرستاده ناپلئون بناپارت به ایران ، در سال ۱۲۲۱ هـ. ق در اردوگاه جنگی عباس میرزا ولیعهد ایران در جنگ های ایران و روس ، با او دیدار کرد. در این دیدار عباس میرزا پرسش های مهمی مطرح  کرد که بعد از 200 سال هنوز ایرانیان پاسخ دقیقی برای آنها نیافته اند. عباس میرزا می گوید: "مردم به کارهای من افتخار می‌کنند، ولی از ضعیفی من بی‌خبرند. چه کرده‌ام که قدر و قیمت جنگ جویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کرده‌ام و چه انتقامی توانسته‌ام از تاراج ایلات خود بکشم؟... از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، مع‌الوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی (روسی) سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من می‌شوند..."

فرمانده قشون ایران آن گاه پرسش های مهم تری مطرح می کند : " نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و به کار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آن که ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصل خیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم."

معلوم نیست "ژوبر" چه پاسخی به ولیعهد شجاع ایران می دهد و خیلی هم پاسخ او مهم نیست. اما این پرسش  های اساسی 200 سال است که ذهن ایرانیان را درگیرکرده است. هر گاه سخن از مقوله ای به عقب‌ماندگی – ولو در محافل روشنفکری و آکادمیک- به میان می‌رود،  بلافاصله اذهان به سوی نقش استعمارگران ، امپریالیست‌ها و مهره‌ها و عوامل سر سپرده روس و انگلیس و جلوگیری از به ثمر نشستن استعدادهای لایزال خفته در این سرزمین متوجه می‌شود و توطئه های دشمنان این آب و خاک عامل اصلی عدم پیشرفت و عقب‌ماندگی ایران محسوب می‌شود. ظاهرا در عقب ماندگی ایرانیان همه مقصرند الا خود ایرانیان و این نوعی فرافکنی است.

اولین پاسخی که به عباس‌میرزا داده شد توسط روشنفکران، منورالفکران، فرهیختگان و نسل اول نخبگان سیاسی ایران بود. حدود 80، 90 سال بعد از عباس‌میرزا عده ای گفتند حمله اعراب و دین اسلام باعث توسعه‌نیافتگی ما شده است. آن قدر این اندیشه قوی شد که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میرزاآقاخان کرمانی و خیلی های دیگر معتقد بودند که حمله اعراب حتی باعث شد که بسیاری از الگوهای رفتاری‌ ما ایرانیان هم تغییر کند. او معتقد بود که قبل از حمله اعراب، ما راستگو بودیم و راستگویی در میان ایرانیان خیلی متداول بود اما بعد از حمله اعراب ما دروغگو شدیم،‌ رنگ پوست ما خیلی سفیدتر بود، در حالی که رنگ پوست‌مان هم تیره شده، قدمان خمیده‌تر شد و غیره. 

متهم دومی که دراین سال ها به دادگاه احضار شد پادشاهان بودند که به زعم عده ای، باعث عقب ماندگی ایرانیان شده اند و این نگاه همچنان ادامه دارد. مثلا چندسال پیش می‌خواستند اسم پادشاهان را به طور کامل از تاریخ ایران حذف کنند. انگار این ها پادشاه حبشه بوده اند، اصلاً در ایران حکمرانی نکرده اند،یا انگار در ایران اصلاً پادشاه نداشته ایم. یا این که عده ای معقدند که افزون بر پادشاهان، رجال سرسپرده، وابسته و خائن هم عامل عقب ماندگی ما می شوند. اگر کریم‌خان را مستثنی کنیم،  فکر نمی‌کنم یک بن‌بست نیم‌متری هم به اسم یکی از پادشاهان ما باشد. در این میان برخی مسائل عامیانه تر هم مطرح شده است. یعنی اگر حمله اعراب و مشکل پادشاهان را تئوری های بزرگ بدانیم، یک سری خرده‌نظریه هم مطرح شده است، از جمله اینکه ذات ایرانی‌هاضد توسعه است. 

کتاب "ما چگونه ما شدیم (ریشه‌یابی علل عقب‌ماندگی در ایران)"  نوشته  صادق زیباکلام، مسئله عقب‌ماندگی ایران به طور خاص و عقب‌ماندگی شرق در برابر غرب (اروپا) را به طور عام مورد بررسی قرار می‌ دهد. نویسنده به جای پرداختن به نظریه مشهور (و البته پر طرفدار) توطئه، بدون رفع اتهام و تطهیر  استعمارگران و عوامل خارجی، سبب اصلی عقب ماندگی  را داخل این سرزمین و در میان عوامل تاریخی و جغرافیایی خاص ایران جست و جو می‌کند و توطئه‌ها و دسیسه های عوامل خارجی را نه علت که معلول عقب‌ماندگی ایران می‌داند. این کتاب در دهه 70 منتشر شد و تاکنون بیش از 30 بار تجدید چاپ شده است.

امسال کتاب دیگری از زیباکلام منتشر شده است به نام "غرب چگونه غرب شد؟" پاسخ به این پرسش که "غرب چگونه غرب شد؟" در فضای سیاسی ایران ایران روشن است.غرب در نتیجه غارت، تجاوز،ظلم و تعدی به کشورهای دیگر غرب شده است.بگذریم که بسیاری هم اصولا پیشرفتی درغرب سراغ ندارند و غرب و تمدنش را به جز توحش و مادیگری چیز دیگری نمی‌دانند. بنابراین درایران این پرسش که "غرب چگونه غرب شد؟" خیلی موضوعیت ندارد. حجم دانش ما پیرامون غرب وچگونگی پیدایش آن بشدت نازل و نوعا محدود است به مشتی تئوری‌های توطئه و ادبیات ایدئولوژیک‌زد‌ه‌ای که بسیاری از آن‌ها ریشه درتفکر مارکسیستی شصت هفتاد سال پیش دارند. زیبا کلام اما پاسخ متفاوتی به این سوال می دهد.

صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در "کتاب غرب چگونه غرب شد " به‌زبانی ساده نشان می دهد که غرب امروز محصول تحولات تاریخی مهمی بوده که در طی قریب به ۵۰۰ سال از پایان قرون وسطی به‌ این‌سو اروپا را در می‌نوردد. این کتاب به خواننده نشان می دهد که غرب امروز، محصول تحولاتی مانند رنسانس، نهضت اصلاح دینی، انقلاب تجاری، شکل گیری سرمایه‌داری، انقلاب علمی، خردگرایی، اومانیسم و عصر روشنگری است و بدون آگاهی اولیه ازاین تحولات نمی توان شناختی از تمدن امروزی غرب داشت. نگاه زیبا کلام در هر دو کتاب یکسان است: راز پیشرفت و عقب ماندگی جوامع را در سازوکارهای درونی و عوامل تاریخی ، جغرافیایی و... خود آن کشورها جست و جو کنید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،  نشست نقد و بررسی کتاب « غرب چگونه، غرب شد » با سخنرانی دکتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و سجاد نوروزی، پژوهشگر علوم سیاسی چهارشنبه 30 تیرماه در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. صادق زیباکلام، در این نشست گفت: " حکایت ما شدن ما و غرب شدن غرب دو موضوع جدا از هم است. این طور نبود که ما باید عقب می‌ماندیم که غرب بتواند جلو برود. عقب‌ماندگی ما پیش‌زمینه و پیش‌نیاز غرب شدن غرب نبود. اگرچه در جامعه ایران کنونی دشوار است که این‌گونه سخن بگوییم زیرا این تصور وجود دارد که غربی‌ها هرچه دارند از ماست و آن‌ها در نتیجه غارت نفت ما به پیشرفت رسیده‌اند."

این استاد علوم سیاسی در باره انگیزه خود برای نوشتن کتاب " غرب چگونه غرب شد" افزود : این دغدغه را داشتم که با تالیف کتابی تصورات غلط ایرانیان از پیشرفت غرب را بر هم بزنم و بگویم پیشرفت غرب  هیچ ارتباطی به ما ندارد. اما کارهای مختلفی که انجام می‌دادم مانع از این می‌شد. گاهی هم با خودم می‌گفتم بگذار برخی فکر کنند غرب شدن غرب در نتیجه شرق شدن ما بوده است اما بعدها متوجه شدم ضرورت دارد تا کتابی تالیف شود و به این بپردازد که غرب یک روند تکاملی 400، 500 ساله را تا رنسانس و پایان عصر روشنگری سپری کرد و به پیشرفت رسید.

زیباکلام به تماس و برداشت ایرانیان از غرب از اوایل قرن 19 تا انقلاب مشروطه پرداخت و گفت : "غربی که اجداد ما در ابتدای قرن نوزدهم با آن آشنا شدند اتفاقا برخلاف امروز برایشان بسیار مطبوع بود. اجداد ما در سفر به غرب با کارخانه‌ها، پارلمان، روزنامه و بیمارستان‌ها آشنا شدند. پس از رویت این امکانات با خود گفتند چرا ما از این امکانات برخوردار نیستیم؟ در این میان از ابتدای قرن نوزدهم الگو گرفتن از غرب، خود را شبیه غرب کردن و آوردن نهادهای غربی به ایران آغاز و اوج آن منجر به نهضت مشروطه شد. بنابراین به نوعی غرب منبعی برای سرمشق بودن و الگو گرفتن شد که این نگاه الگوپذیری به غرب بعد از مشروطه نیز ادامه پیدا کرد.

این پژوهشگر علوم سیاسی ادامه داد: "در دوره رضاشاه نیز این رویکرد به  غرب ادامه داشت و نخستین نسل مارکسیسم‌ها هم که به وجود آمدند  با اینکه چپ بودند اما بغض و کینه خاصی به غرب نداشتند. نخستین گروه مارکسیست ها در زمان رضاشاه گروه تقی ارانی (53 نفر) بودند که به زندان افتادند و ضدیتی با غرب نداشتند ، تنها تلاش می‌کردند که مارکسیسم را بشناسند."

مولف کتاب «ما چگونه، ما شدیم» بیان کرد: "بغض و کینه به غرب بعد از سقوط رضاشاه بود که در ایران متولد شد. وقتی متفقین ایران را اشغال و رضاشاه را از سلطنت برکنار و از کشور اخراج کردند، در ایران فضای باز سیاسی به وجود آمد. در این فضای باز سیاسی افکار و عقاید جدیدی شکل گرفتند، احزاب، تشکل‌های سیاسی و مطبوعات به وجود آمدند. از جمله جریانات فکری که در ایران بعد از عصر رضاشاه شکل گرفت، حزب توده ایران بود."
 
زیباکلام در مورد تفاوت حزب توده با مارکسیست های دوره رضا شاه گفت : "حزب توده مبلغ مارکسیسم بود با این تفاوت که حزب توده در کنار تبلیغ مارکسیسم  وجه جدیدی را وارد ایدئولوژی خودکرد  و آن ضدیت با غرب بود. غرب دیگر آن الگویی نبود که ایران مدل حکومت، قانون اساسی و آموزش و پرورش را از آن بگیرد بلکه غرب به استثمار، استعمار و سرمایه‌داری تبدیل شد."   
 
این استاد علوم سیاسی دلیل تبلیغات ضدغربی حزب توده را شکل گیری جهان دوقطبی بعد از جنگ جهانی دوم می داند و دراین رابطه گفت : "غرب دیگر در ایران سمبل خوبی و پیشرفت نبود بلکه سمبل پلیدی بود که تفکر آن در دهه 20 در ایران متولد شد. البته این ایدئولوژی و جهان‌بینی تنها در ایران متولد نشد، در جهان دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم مارکسیسم یک تلالو و درخشندگی داشت که همه جا را گرفته بود."

سجاد نوروزی، پژوهشگر علوم سیاسی در ادامه این نشست گفت: "کتاب حاصل پیش‌فرض‌های مفهومی مشخصی از لحاظ اندیشه و علوم سیاسی است که برای پاسخ دادن، شرح و بسط پیش‌فرض‌های مفهومی روایت‌های تاریخی متعددی همراه با الحاقات تئوریکی ارائه می‌کند. در واقع یک نوع نگاه سیستماتیک به پدیده‌ای به نام غرب است." کتاب غرب چگونه غرب شد را انتشارات روزنه با قطع رقعی در 296 صفحه و به قیمت 17 هزار و 500 تومان منتشر کرده است. مطالعه این کتاب به علاقه مندان به مسایل سیاسی و اجتماعی که که دنبال پاسخ به پرسش های اساسی در زمینه توسعه هستند توصیه می شود .

شنبه, 01 مرداد 1395 15:02 خوانده شده: 4398 دفعه

در همین زمینه بخوانید: