آن چه انگیزه نوشتن این مطلب شد سخنان هشدار دهنده ریاست جمهور محترم کشورمان در خصوص آشفتگی و بازدهی پایین نظام ادرای کشور می باشد که توسط ایشان در نشست شورای برنامه ریزی و توسعه استان اردبیل بیان شد(1).
راستی اگر سخنان آقای رئیس جمهور در کنار گزارش دیگری که هفته گذشته از طرف قوه محترم قضاییه در خصوص مقصرین حادثه انفجار بندر شهید رجایی در رسانه ها منتشر شد را با دقت موشکافی کنیم به چه نتیجه ای می رسیم ؟
به موجب گزارش رسمی قوه محترم قضاییه در خصوص مقصرین حادثه تاسف بار انفجارِ بندرشهید رجایی که اخیرا در سایت عصر ایران که به نقل از رسانه این قوه (2) منتشرشده است؛ 21 نهاد دولتی و خصوصی به عنوان مقصران تاثیر گذار در بروز این حادثه معرفی شده اند .
چکیده این گزارش طبق نظریه کارشناسان به شرح زیر است :
« تحلیل این حادثه نشان می دهد عوامل متعددی از جمله نگهداری نامناسب مواد خطرناک برای مدت طولانی؛ فقدان کنترل های محیطی کافی ؛ ضعف در هماهنگی بین سازمانی و غلبه ملاحظات اقتصادی بر الزامات ایمنی در وقوع آن نقش داشته اند » .
با کمی دقت در این گزارش می توان گفت که تجمیع و تراکم غیراصولی این مواد خطرناکی که باعث انفجار شده خود معلول جمع شدن مزمن انبوهی از سهل انگاری ها و یا آنچه این روزها ترک فعل نامیده می شود؛ در کنار تاسف بارترین نکته گزارش یعنی غلبه ملاحظات اقتصادی بر الزامات ایمنی بوده است و این یعنی بیماری مزمن و پنهانِ مسامحه کاری در کنار سود جویی مقطعی در بخش های بزرگی از بدنه نظام اداری و اجرایی کشور ریشه دوانده است .
کافی است نگاهی اجمالی به فهرست 21 گانه نام سازمان ها و نهادهای مهم مندرج در گزارش بیندازید تا ببینید گستره این بیماری در چه سطح و میزانی است (2) .
با خواندن این گزارش؛ اولین پرسشی که به ذهن هرخواننده ای متبادرمی شود این است که اگر شانس می آوردیم و این این انفجار رخ نمی داد ؛ آیا کوتاهی های ناشی از سوء مدیریت آن هم در این سطح گسترده اصلا برملا می شد؟ و یا خدای ناکرده در حادثه احتمالی دیگر با ابعاد بزرگ تر خود را نشان می داد؟
ضمن احترام به اکثریت مدیران فکور و با سواد و متخصص و پرسنل پرتلاش شاغل در این نهادها که حساب شان جداست! آیا کسی از وجود این مدیران و کارمندان و کارگران حقوق بگیرِ مسامحه کارِ هزینه تراش برای کشور در هزار توی بدنه بوروکراسی متورم این 21 نهاد دولتی و خصوصی به طور رسمی باخبر می شد؟
و در نهایت اینکه در سایر سازمان ها و موسسات دولتی وضع چگونه است؟
آیا هنوز احتمالا هستند مدیران و کارمندان مسامحه کاری که نتیجه ی سوءمدیریت هایشان هنوز متراکم و به حد انفجار نرسیده است ؟!
و یا اگر هم به انفجار کشیده از نوع انفجار های مخربی ست که بر عکس حادثه بندر شهید رجایی بعضا بی صدا ولی آهسته و پیوسته و موریانه ای رخ می دهد و چندان به چشم جامعه نمی آید؟
انفجارهای بی صدایی مثل تنزل فاحش سطح سواد و میانگین نمرات دانش آموزان و فارغ التحصیلانِ مدارس و دانشگاه ها در حوزه مدیریت آموزشی مثل سوء مدیریت ها و منفعت طلبی هایی که در حوزه کیفیت خودرو سازی در جریان است و باعث تلفات و مصدومیت و معلولیت چند ده هزار نفری سالانه در حوادث رانندگی کشور می شود .
مثل ناکارآمدی مدیرانی که حاصل کارهای نمایشی شان مکیده شدن آخرین قطرات آب های زیرزمینی و به قیمت فرونشست دشت ها و خطرناک تر از آن کلان شهرهایی مثل اصفهان می شود .
مثل خشکاندن تالاب ها و دریاچه ها که مهمترینش خشک شدن اخیر دریاچه ارومیه با همه تبعات هولناک زیست محیطی اش می باشد (در این خصوص هم اکثر کارشناسان علت را سوء مدیریت در سدسازی های غیر اصولی و محروم کردن این تالاب ها و دریاچه ها را از حق آبه طبیعی شان می دانند ) .
و مثل مثال های متعدد که تکرارش ملال آور است....
راستی کجای کار ایراد دارد ؟
آیا ایراد در بوروکراسی متورم و پر حجم دولت ها نهفته است؟
آیا ریشه مشکل در وجود ده ها نهاد و سازمان موازی با شرح وظایف متداخل و تداخل وظایف آنها با هم می باشد؟
آیا به خاطر بی توجهی یه شایسته سالاری در استخدام ها و ارتقاهای بعدیِ همین پرسنل و مدیران در ارگان های دولتی می باشد؟
آیا ریشه در عدم به روز کردن دانش پرسنل و مدیران شاغل دارد؟
آری . همه این موارد و عوامل متعدد دیگر قطعا نقش دارند. اگر این ها واقعیت دارد پس بسیار ضروری ست که دولت و نظام مدیریتی کشور با شجاعت و جسارت آستین بالا بزند و با یک خانه تکانی حساب شده و علمی و کارشناسانه با کوچک کردن حجم متورم و غیرضروری نظام بی قواره ی اداریِ کشور خود را از وجود این بوروکراسی کشنده و بعضی پرسنل مسامحه کارش را که در جریان امور جاری کشور مثل ترمز دستی نیمه خلاص عمل می کند خلاص کند. همان مدیران و پرسنلی که با این روند معیوب می آیند و می روند و بعضا حتی با تشویق نامه و پاداش حسن خدمت بازنشسته می شوند ولی آثار سوءناکارآمدی آنها مثل تخریب خاموش موریانه ها در سازمان های متبوع شان سال ها می ماند و هر از چند گاه هزینه های اجتماعی و اقتصادی سنگینی بر کشور تحمیل می کند و گاهی هم مثل دریاچه ارومیه اصلا غیر قابل جبران می شود.
سالها پیش از دوستی یک جلد کتاب قطور که حاوی بریده هایی از جراید دوران مشروطه بود به امانت گرفتم که خیلی جالب بود.
یکی از این بریده ها ؛ انتخاب دو گزارش از خبرنگار روزنامه اگر اشتباه نکنم (مرد امروز متعلق به محمد مسعود) بود که خبرنگار روزنامه در گزارشی وزیر طرق و شوارع (راه وترابری) آن دوره را به خاطر خرابی راه شوسه شمیران به شدت مورد انتقاد قرار داده بود و 6 ماه بعدهمین خبرنگار در گزارش دوم خود با کنایه طنز آمیزی نوشته بود (نقل به مضمون) : اوضاع غریبی ست چون از گزارش قبلی خرابی جاده 6 ماه می گذرد و در این فاصله تنها چیزی که خود را تغییر داده جاده است که خراب تر شده والله هم آقای وزیر همچنان مصدر کار است و هم من روزنامه نگار مشغول به کار!
(1)نگاه کنید به سخنان مهم رئیس جمهور محترم در نشست برنامه ریزی و توسعه استان اردبیل کد خبر1093303مورخ20/6/404
(2)-منبع سایت عصر ایران کد خبر1092561مورخ 17/6/404
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید