چاپ کردن این صفحه

علیرضا خانی / سردبیر روزنامه اطلاعات

از چنين نظام آموزشي ديگر بوعلي سينا بيرون نمي‌آيد !

برون داد نظام آموزشی ایران« پزشك » اسم يك فيلم آلماني است كه سال گذشته به نمايش جهاني درآمد. 

هزار سال پيش، سال 1021 ميلادي در قرون وسطي اروپا در جهل و بيماري به سر مي‌برد. فيلم، قلب لندن را نشان مي‌دهد كه مردم با فقر و آلودگي و بيماري دست و پنجه نرم مي‌كنند و تنازع بقا در جريان است. هيچ كس از طبابت چيزي نمي‌داند. فقط سلماني‌هاي دوره گرد، اندكي كارهاي طبي مي‌كنند، در حد كشيدن دندان و جاانداختن استخوان‌ و قطع انگشتان سياه شده و ميزان زيادي اوراد و خرافه به جاي درمان به خورد مردم مي‌دهند. سلماني دوره گردي با گاري‌اش ـ كه در آن زندگي مي‌كند ـ به محله‌اي در لندن آمده است. مادري بيوه كه سه فرزند كوچك دارد، دچار حصبه‌ مي‌شود. بچه به دنبال سلماني (طبيب) مي‌رود و او اصلاً بر بالين مريض نمي‌آيد. مي‌گويد اين درد درمان نمي‌شود. 

مادر مي‌ميرد و كودك يتيم به همان سلماني پناه مي‌برد كه گمان مي‌كند از طبابت چيزي مي‌داند. چند سال بعد آرايشگر دچار آب مرواريد مي‌شود و بينايي‌اش را از دست مي‌دهد. جسي او را به نزد يك كحال يهودي مي‌برد. كحال او را عمل جراحي آب مرواريد مي‌كند و چشمانش شفا مي‌يابد. جسي مي‌پرسد چنين طبابت شگفتي را چگونه آموختي. كحال مي‌گويد از بزرگترين دانشمند كره زمين. جسي مي‌گويد هر طور كه هست بايد به افتخار شاگردي او نائل شوم. كجاست؟ نامش چيست؟ مي‌گويد نامش « ابن‌سينا »ست و تو بايد به اصفهان بروي. جسي با مصائب بي‌شمار و خطر كردن جان، خود را به اصفهان مي‌رساند. آنجا با شهري مواجه مي‌شود كه بر خلاف لندن، عظيم و مدرن است. برج و بارو دارد و ابوعلي سينا، در يك مسجد بزرگ كه رواق‌‌هاي فراخ دارد، صبح‌ها طب درس‌ مي‌دهد، عصرها فلسفه و شب‌ها بر بام مسجد درس نجوم و هيأت. جسي از اين همه دانش و تمدن شفگت‌زده مي‌شود... 

شايد مهم‌ترين صحنه فيلم آن جاست كه بوعلي به جسي مي‌گويد در باب عفونت گوش مقاله‌اي ارائه بده. جسي از مسئول كتابخانه مي‌پرسد كتابي در باب عفونت گوش وجود دارد؟ او جواب مي‌دهد آن قفسه را ببين. وقتي جسي قفسه را باز مي‌كند مي‌بيند پر از كتاب است. مي‌گويد كدام كتاب مربوط به عفونت گوش است؟ مسئول كتابخانه مي‌گويد: همه‌شان! 

بيننده خود شاهد است زماني كه در قلب اروپا براي درمان بيماري‌ها به اوراد و جادو متوسل مي‌شدند، در كتابخانه اصفهان يك قفسه كتاب فقط مربوط به عفونت گوش بوده است.

اين تفاوت دانش در ايران و غرب يك هزار سال پيش از منظر يك فيلم صددرصد غربي است... 

هزار سال بعدتر، اعلام شد كه دو دانشگاه برتر ايران، شريف و تهران، در رتبه حدود 600 رده‌بندي دانشگاه‌هاي دنيا جاي گرفتند و جالب است كه نظام آموزش عالي از كسب چنين رتبه‌اي ابراز شادماني كرده است. 

درباره علل نزول علمي ايران در قرن‌هاي اخير، بحث‌هاي مختلف و ديدگاه‌هاي گونه‌گوني ارائه شده كه خارج از چارچوب اين نوشتار است. اما، وقتي از همه عوامل اعم از فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي سخن مي‌گوييم، نقش و تقصير مديريت را نمي‌توانيم در كنار همه آنها ناديده بگيريم. 

در بخش آموزش عالي، دست كم از سه دهه پيش‌ يعني از زمان تاسيس دانشگاه آزاد به اين سو، « رويكرد كمي » بر نظام آموزشي حاكم شد. پس از دانشگاه آزاد، دانشگاه پيام نور، غيرانتفاعي، علمي ـ كاربردي، پرديس و غيره چنان با سرعت نظام آموزش را گسترش داد كه دانشگاهي كه هر سال چند صد هزار صندلي كم داشت، طي چند سال چند صد هزار صندلي اضافه آورد و اكنون تبليغات جلب دانشجو براي اين نظام آموزش در حد تبليغات ماكاروني و شامپو تنزل كرده است و اين كمي‌گرايي كه به فروريختن كيفيت و شان علمي نظام آموزش انجاميد اكنون نه سخنان منتقدان بلكه فصل مشترك و ترجيع بند سخن مسئولان آموزش كشور، از وزير و وكيل و رئيس شده است اما مشكل چنان در هم تنيده شده و با منافع صاحبان آموزشگاه‌هاي كم بضاعتي كه نام دانشگاه گرفته‌اند، چنان آميخته است كه به آساني براي آن نمي‌توان كاري كرد. 

قطعاً همه دانشگاه‌هاي جديد‌‌التاسيس الزاما ضعيف نيستند و در بين آنها واحدهاي خوبي هم هست اما موج تاسيس دانشگاه با كمترين امكان و بنيه، به حيثيت همه نظام آموزشي كشور ضربه سهمگيني زده است و اين موضوعي است كه همه اهل فن به آن اذعان و تأكيد دارند.

حاصل اين شيوه گسترش دادن نظام آموزش عالي اين مي‌شود كه فارغ‌التحصيلاني از بخشي از آنها بيرون مي‌آيند كه دانشي كمتر از فارغ‌التحصيلان دبيرستاني دارند، جلوي دانشگاه يك سره تبليغ علني و آشكار فروش پايان‌نامه حاضري و مقاله علمي و ... است و وارد شدن وزارت علوم و رئيس جمهوري و قوه قضائيه به موضوع هم كارساز نيست و در يك سو ماشين‌هاي تكثير يك سره مشغول تكثير پايان‌نامه و در ديگر سو ماشين‌هاي ديگري يك سره مشغول چاپ مدرك تحصيلي هستند و به جاي گسترش علم، به گسترش كپي رو آورده‌اند. 

حاصل گسترش بي‌محاباي اين نظام آموزشي، آن مي‌شود كه بزرگترين و پرهزينه‌ترين سد كشور، در جايي ساخته مي‌شود كه اكنون معلوم شده از اساس اشتباه بوده است. حاصل اين نوع نظام آموزشي آن مي‌شود كه هر چه فارغ‌التحصيلان آن روش‌هاي مقابله با ناهنجاري‌ها از جمله اعتياد و فساد و بزهكاري و طلاق و... را بررسي مي‌كنند و نسخه مي‌پيچند، نتيجه معكوس مي‌‌شود و ناهنجاري‌ها تشديد. 

حاصل اين نظام آموزش عالي آن مي‌شود كه دانشگاهي‌اش محاسبه مي‌كند كه جمعيت كشور تا يك صد سال آينده به 31 ميليون نفر مي‌رسد و جالب آن كه چنين محاسبه‌اي مورد پذيرش دولت وقت قرار مي‌گيرد!....

به هر حال از چنين نظام آموزشي ديگر بوعلي سينا بيرون نمي‌آيد كه جويندگان دانش از دوردست‌ترين قاره‌ها خود را به آب و آتش بزنند تا در كلاس درسش بنشينند. 

مديريت نظام آموزش عالي بايد به اين بينديشد كه با شيوه‌هاي جاري ديگر از اين تنور، ناني و نامي و آوازه‌اي بر نخواهد خاست و استعدادهايي هم اگر مي‌جوشد و فوران مي‌كند نهايتاً دانشگاه‌هاي بزرگ غرب نام و آوازه‌اش را خواهند ربود.

نظام آموزش عالي به يك غربال بزرگ و نوسازي بنيادين نياز دارد...

روزنامه اطلاعات

جمعه, 09 مهر 1394 12:03 خوانده شده: 3566 دفعه

در همین زمینه بخوانید: