استیضاح فانی حاوی درس ها و نکات فراوانی بود و سعی کردم در یادداشت " درس های استیضاح " به برخی از آن ها اشاره نمایم .
گروه سخن معلم در روزهای مانده به استیضاح فانی سعی نمود تا هم سخنان مخالفان و همچنین موافقان را پوشش دهد ضمن آن که برای ما رفتار مجلسیان در دفاع از استیضاح وزیر آموزش و پرورش جهت احیای مطالبات معلمان قابل هضم و یا پذیرش نبود .
مجلسی که در مورد اشتباهات و خطاهای فاحش وزرای قبل به ویژه حاجی بابایی سکوت نمود و یا با عدم رای به دکتر نجفی که مورد قبول و وفاق فرهنگیان سراسر کشور بود و نیز سخنان و موضع گیری هایی که برخی از نمایندگان مجلس در ایام اعتراضات معلمان انجام دادند ما را به این استنتاج منطقی رساند که این گونه رفتارها صادقانه نیست و آن ها بیش از آن که به فکر معلمان و جایگاه فراموش شده ی آموزش و پرورش باشند به فکر خود و آینده خویشند !
در سوی دیگر ، با عملکرد فانی و حلقه اطرافیان ایشان مواجه هستیم .
« گروه سخن معلم » تاکنون سعی کرده است که در یک موضع جامع نگر و منصفانه به نقد عملکرد این مجموعه و وزیر آموزش و پرورش بپردازد اما در مجموع باید به این واقعیت اعتراف نمود که فانی و همراهان وی برنامه مشخص و مدونی برای حل مشکلات آموزش و پرورش و معلمان ندارند .
فانی حتی به بسیاری از گفته ها و برنامه های ارائه شده خود در مجلس عمل نکرده است .
در بسیاری از موارد بی برنامگی ، روزمرگی و پراکندگی در اقدامات و فعالیت های صورت گرفته به چشم می خورد .
به عنوان نمونه می توان به « طرح رتبه بندی معلمان » که قرار است از ابتدای مهر اجرایی شود اشاره نمود .
با وجود آن که زمان قابل ملاحظه ای از ارائه این طرح و حتی تصویب بودجه آن توسط مجلس می گذرد ، شواهد و نیز گزارش های رسیده نشان می دهد که در کم تر از دو ماه مانده به آغاز سال تحصیلی هنوز شاخص ها و معیارهای این طرح به تصویب نرسیده است !
اگر این ادعا از نظر مسئولان گزاف است پیش نویس و یا نسخه نهایی این شاخص ها را مطرح کنند تا مورد نقد منتقدان و کارشناسان قرار گیرد .
متاسفانه با وجود حجم عظیم کارشناسان ، مشاوران و... این مساله عملیاتی نشده است در حالی که در ساده ترین حالت می شد با عقد قرار داد در قالب یک پروژه تحقیقاتی – عملیاتی با یکی از مراکز دانشگاهی و یا علمی معتبر ، این قضیه را به یک سرانجام مشخص رساند ( از سازمان پژوهش و برنامه ریزی فاکتور می گیریم )
در نمونه بعد می توان به بحث « سامان دهی نیروها » اشاره کرد .
بدون تردید یکی از نتایج و عواقب طرح شتاب زده ، غیرعلمی و بی پایه ساختار 6- 3- 3 ، به هم ریختگی نظام سامان دهی نیروها بوده است .از سال جاری پایه اول دبیرستان حذف شده و در عوض یک پایه در دوره اول متوسطه ایجاد می گردد .
همین مساله باعث شده است تا تعداد قابل ملاحظه ای از معلمان در این پایه مازاد شده و از سوی دیگر ، وزارت آموزش و پرورش در کمال بی برنامگی و حتی بدون اقناع منطقی معلمان سعی می کند تا آنان را به پایه های پایین تر سوق دهد .
این که این نیروها بدون بازآموزی و پس از اشتغال در مقطع مربوطه تا چه حد کارایی خواهند داشت خود بحث دیگری است .
هم زمان با حذف پایه اول در دوره دبیرستان ، طرح تجمیع نیروهای سال چهارم ( پیش دانشگاهی ) در یک مدرسه مشخص ( در منطقه ) اجرایی شده است .
مجموعه این اقدامات باعث تحقیر معلمان و نارضایتی شدید آنان از وضعیت موجود شده است .
فانی که خود مدرس مدیریت رفتار سازمانی است باید بداند که تحمیل شرایط بر کارکنان بدون توجه به اثرات و نتایج آن ، سازمان را دچار اضمحلال و کارمندان را در بحران انگیزش و رضایت شغلی قرار خواهد داد .
از یک طرف وزیر آموزش و پرورش اعلام می کند که تراکم کلاس ها باید به عدد 15 برسد از سوی دیگر در بخشنامه های صادره ، تراکم حداقلی کلاس ها 33 دانش آموز و حتی بالاتر اعلام می شود و این در حالی است که هنوز تغییر قابل ملاحظه ای میان نسبت تعداد معلمان و نیروهای اجرایی و ستادی رخ نداده است و همچنان در مقابل حدود 650 هزار معلم ، 350 هزار نیروی ستادی و اجرایی وجود دارد !
فانی اگر می خواهد تحولی در معادله نیروی انسانی ایجاد کند بهتر است آن را از اتاق خویش شروع کند !
حضور حداقل 21 مشاور درحوزه وزراتی و انبوه کارشناسانی که کار خاصی انجام نمی دهند و بازده یا برون دادی ندارند ؛ با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست .
سال قبل در نشستی که با معاونت پشتیبانی اداره کل آموزش و پرورش تهران داشتیم بنده به حضور حداقل 20 نگهبان در آن مجموعه اشاره نمودم .
هر چند عدد مورد نظر ایشان 15 بود و البته استدلال ایشان این بود که این تعداد چون کارایی یکسانی ندارند سعی می کنند تا کار یکدیگر را هم پوشانی کنند !
پس از گذشت حداقل 6 ماه تغییر خاصی در این معادله رخ نداده است و وضعیت بر مدار قبلی می چرخد .
این گونه موارد متعدد است و هر کدام نیاز به یک بحث کارشناسی و علمی جداگانه دارند .
به نظر می رسد که مسئولان وزارت آموزش و پرورش اراده جدی برای حل مشکلات ندارند و سعی می کنند تا با احاله ( فرافکنی ) همه این مشکلات به قبل و ضمن حفظ وضعیت موجود فقط بتوانند شکل اعتراضات بیرونی معلمان را کاهش داده و یا آن را از بین ببرند .
مشی ما در گروه سخن معلم حرکت در جهت اعتدال و قانون مندی با رویه کارشناسی و بیان مشکلات و مطالبات فرهنگیان و معلمان سراسر کشور بوده است و این روند استمرار خواهد یافت .
و اما سخنی با معلمان :
بسیاری از معلمان کلید اصلی تحولات را در شخص وزیر آموزش و پرورش می ببینند و این در حالی است که قضیه به این سادگی نیست و حل کلاف در هم پیچیده مشکلات معلمان و آموزش و پرورش یک « مساله چند بعدی » است .
اگر چه نقش وزیر به عنوان بالاترین مقام این دستگاه و حداقل به عنوان هسته فکری و مولد قابل کتمان نیست اما نمی توان و نباید از نقش اصلی معلمان غافل شد .
اگر چنین بود ، دوران وزارت حداقل 8 ساله دکتر نجفی با وجود گشایش قابل ملاحظه در معیشت معلمان باید این فرضیه را تایید می کرد ؛ در حالی که اندیشه های نجفی هیچ گاه نتوانست در آموزش و پرورش و در میان معلمان نهادینه شود .
نخستین مشکل به عدم وجود یک « نظام صنفی معلمی »قدرت مند بر می گردد.
خیلی ها وزیر آموزش و پرورش را با وزیر بهداشت مقایسه می کنند در حالی که وجود تشکیلاتی چون نظام پزشکی ، نظام پرستاری و... را نادیده می گیرند .
متاسفانه در نسخه نهایی سند تحول بنیادین ، « سازمان نظام معلمی » توسط اعمال نظر وزرای آموزش و پرورش به ویژه فرشیدی و حاجی بابایی حذف شد .
وجود چنین تشکیلاتی می توانست مطالبات معلمان را در یک چارچوب و فرآیند قانون مند و کانالیزه شده سامان دهی کند .
هر چند قبل از آن ایده تشکیل « شورای عالی معلمان » که توسط سازمان معلمان ایران مطرح شد نیز توسط مرتضی حاجی رد شد .
معلمان چاره ای ندارند جز آن که تفکر تشکل گریزی و تشکل ستیزی را کنار گذاشته و مطالبات خود را در این چارچوب پیگیری کنند .
از نظر نگارنده ، عمده فعالیت منتقدان و فعالان تشکل های معلمان باید حول احیای سازمان نظام معلمی در سند تحول بنیادین باشد .
دومین مشکل به عدم حضور نظام مند و سازمان یافته معلمان در نهاد قانون گذاری یعنی مجلس بر می گردد .
معلمان چاره ای جز مشارکت قانون مند و مستمر در ساختار قدرت ندارند .
ایده تشکیل « فراکسیون صنفی معلمان » که برای نخستین بار در سایت سخن معلم مطرح شده است می تواند به صورت راهبردی در تغییر نگاه جامعه و مسئولان به آموزش و پرورش و معلمان و فضای سیاسی جامعه نقش داشته باشد .
به عنوان نمونه ، معلمان از طریق این فراکسیون می توانند حتی در تعیین وزیر و سایر مسئولان این وزراتخانه نقش کلیدی داشته باشند .
آخرین و البته مهم ترین فاکتور به « ساختار فکری و روانی جامعه معلمان » بر می گردد .
بسیاری از معلمان ما از نقش مهم و راهبردی " رسانه " غافل هستند . هنوز تغییر قابل ملاحظه ای در فضای جامعه معلمی برای حرکت از سوی " فرهنگ شفاهی " به سوی " فرهنگ مکتوب " مشاهده نمی شود .
تغییرات جزئی صورت گرفته اکثرا نیز جزئی و فصلی بوده و مطابق با شرایط و تحولات روز صورت می گیرد و تابع یک فرمول مشخص و نظام مند نیست .
استفاده فراگیر از پتانسیل رسانه می تواند افکار عمومی جامعه را به سود معلمان و منافع آموزش و پرورش تغییر دهد .
معلمان برای " دیده شدن " باید همراهی و تائید جامعه را کسب کنند و نباید خود را در تقابل با جامعه و یا حکومت ببینند .
دیده شدن از طریق رسانه اثرات پایدار و موثرتری نسبت به حرکات اعتراضی و خیابانی دارد و به معلمان نوعی " هویت صنفی " بخشیده و آنان را در فرآیند تفکر و تحلیل نسبت به وقایع پیرامون خویش قرار می دهد .
این حضور باید با ارتقای دانش و آگاهی همراه باشد .
به روز بودن معلمان در کنار مشکلات معیشتی و اقتصادی که البته یک واقعیت است و برای اکثر اقشار و طبقات جامعه وجود دارد آنان را در " گروه مرجع " تثبیت خواهد نمود .
معلمی که حداقل در سال یک کتاب بخواند دیگر هر کسی وزیر او نخواهد شد ...