چاپ کردن این صفحه

اسماعیل سلیمی ساعتلو/ دبیر آموزش و پرورش ناحیه یک ارومیه

چرا بعضی از معلمان از تدریس خود لذت نمی‌برند و مدرسه و دانش‌آموز را دوست ندارند؟

آن قدر خلق خانم معلم تنگ است که کسی جرات سوال ندارد/ من دیگر از دست شما خسته شده‌ام و زحمت کشیدن برای شما فایده‌ای ندارد/ اینها در مدرسه‌ای اتفاق می‌افتد که میانگین معدل سوم تجربی نهایی در حد 19 است/ صورت آقا معلم آن چنان از عصبانیت، برافروخته است که معاون جرات پادرمیانی ندارد/ واقعا چرا بعضی از معلمان از تدریس خود لذت نمی‌برند و مدرسه و دانش‌آموز را دوست ندارند؟ چرا برخی معلمان تا حال لبخندی یا تبسمی را به بچه‌ها هدیه نداده اند/ بعد از دو سال آقای ..... در کلاس ما لبخند زد/ چیزی بین تبسم و لبخند بود/ می دانم مقوله معیشت بسیار مهم است اما بیاییم در این قضیه آن را فراموش کنیم چرا که لااقل دو مثال اولی آن دو خانم اگر مشکل معیشت داشتند طبیعتا نمی‌توانستند ماشین در حد 100 میلیون تومان به بالا سوار شوند/ هر زنگ تدریس می‌تواند یک خاطره باشد. بچه‌ها چشمشان به چشم و دهان ما دوخته شده است. با کج خلقی ما انرزی منفی می‌گیرند و براخلاقی را یاد می‌گیرند/ این دانش‌آموز فردا می‌خواهد به شکنجه‌گاه برود یا مدرسه/ این هنر معلمی است که به مقتضیای شرایط عمل کند/ ما که می‌توانیم با خوش‌خلقی و مهربانی، انرژی مثبت به خودمان و بچه‌ها بدهیم چرا آن را از خود و دیگران دریغ می‌کنیم

فنون تدریس و چرا معلمان دانش آموزان را دوست ندارند   دخترم کم حوصله به نظر می‌رسد، علت را می‌پرسم، پاسخ می‌دهد امروز فلان بحث فیزیک را نفهمیدم. می‌گویم چرا نخواستی معلمتان آن قسمت را کمی بیشتر توضیح دهد؟

پاسخ اینکه: آن قدر خلق خانم معلم تنگ است که کسی جرات سوال ندارد! و می‌دانم اگر سوال کنم عصبانی خواهد شد. تازه خانم معلم شیمی هم با کل کلاس دعوا کرد که چرا فلان جزوه را تهیه نکرده‌اید؟ و اینکه من دیگر از دست شما خسته شده‌ام و زحمت کشیدن برای شما فایده‌ای ندارد و ...

اینها در مدرسه‌ای اتفاق می‌افتد که میانگین معدل سوم تجربی نهایی در حد 19 است!
در محل خدمتم: باز هم دبیر .... 3 نفر را از کلاس اخراج کرده است. بچه‌ها سر و صدا می‌کنند و به حرف آقا معلم گوش نمی‌کنند. معاون مدرسه با بچه‌ها صحبت می کند و نصیحت و تهدید و .... و عاقبت وساطت می‌کند و آقا معلم قبول می کند که بچه‌ها به کلاس برگردند و غائله فعلا ختم به خیر می‌شود اما زنگ بعد دوباره چهار نفر از کلاس اخراج شده اند و پشت در ایستاده‌اند. آقای ناظم وارد میدان می‌شود، اوضاع را بررسی می‌کند، مثل اینکه فعلا نمی‌شود کاری کرد، وساطت فایده‌ای ندارد، صورت آقا معلم آن چنان از عصبانیت، برافروخته است که معاون جرات پادرمیانی ندارد! باید با اولیایشان تماس گرفت.
واقعا چرا بعضی از معلمان از تدریس خود لذت نمی‌برند و مدرسه و دانش‌آموز را دوست ندارند؟ چرا برخی معلمان تا حال لبخندی یا تبسمی را به بچه‌ها هدیه نداده اند؟

دیروز یکی از بچه‌ها می‌گفت آقا اتفاق مهمی افتاده است، بعد از دو سال آقای ..... در کلاس ما لبخند زد! یکی دیگر می‌گوید: البته چیزی بین تبسم و لبخند بود! و البته هنوز هم معلمان عاشق کم نیستند که هر روز علم و دانش را همراه با لبخند و مهربانی به بچه‌ها هدیه می‌دهند. دوست و همکاری دارم که علوم تجربی تدریس می‌کند، بیشتر از 25 سال، اما چنان با شور و اشتیاق است که انگار همین دیروز از تربیت معلم فارغ التحصیل شده است. عشق او را دانش‌آموزان هم درک می کنند و همه دوستش دارند، طوری که شلوغ‌ترین دانش‌آموزان در کلاس او به احترامش سکوت اختیار می‌کنند. می دانم مقوله معیشت بسیار مهم است اما بیاییم در این قضیه آن را فراموش کنیم چرا که لااقل دو مثال اولی آن دو خانم اگر مشکل معیشت داشتند طبیعتا نمی‌توانستند ماشین در حد 100 میلیون تومان به بالا سوار شوند!
باور کنیم هیچ شغلی شیرین‌تر از شغل معلمی نیست. اگر از هر ساعت تدریس لذت نبریم به خودمان داریم جفا می‌کنیم. هر زنگ تدریس می‌تواند یک خاطره باشد. بچه‌ها چشمشان به چشم و دهان ما دوخته شده است. با کج خلقی ما انرزی منفی می‌گیرند و براخلاقی را یاد می‌گیرند. با گذشت و مدارای ما گذشت و مدارا را یاد می‌گیرند.

چقدر خوشحال می‌شویم دانش‌آموزان سالهای قبل مان را می‌بینیم که با لبخندی تحویل مان می‌گیرند و می گویند آقا یادش بخیر! چه ساعات خوبی با هم داشتیم، من هنوز هم این جمله شما را به یاد دارم و .....
باور کنیم حتی بی‌انضباط‌ ترین دانش‌آموزان هم، نکات مثبتی دارند که می‌توانیم رویشان کار کنیم. بسیاری از کارهایی که این نوع دانش‌آموزان انجام می‌دهند از سر ناآگاهی است. بعضی‌ها از داشتن خانواده خوب و بافرهنگ، محروم هستند. برخی دچار فقر اقتصادی هستند. بسیاری از این نوع دانش‌آموزان نیاز به محبت دارند، نیاز به شنیده شدن و دیده شدن دارند. در بسیاری از اوقات معلم لازم است صبر و سعه صدر بسیاری داشته باشد. نتیجه این سعه صدر و اغماض از برخی اعمال دانش‌آموزان نتیجه‌اش بسیار شیرین خواهد بود.
باور کنیم من که دارم در این مدرسه به بچه‌ها درس می‌دهم، معلمی دیگر در مدرسه دیگر به فرزند من درس می‌دهد. چقدر خوشحال می‌شویم می‌شنویم معلم فرزندمان برایش وقت گذاشته است و به سخن و سوال او گوش داده است و با خوش رویی و مهربانی پاسخ او را داده است. این دختر و پسرهایی که در کلاسمان داریم همه به مثابه فرزندان خود ما هستند، به سخنشان گوش کنیم، سوال شان را پاسخ دهیم حنی اگر بی‌ربط باشد. با آنها مهربان و خوش خلق باشیم.
باور کنیم بچه‌ها هم مشکلات خاص خود را دارند. هر معلمی فکر نکند که دانش‌آموز فقط باید درس او را بخواند. دانش‌آموز ساعت 3 یا 4 عصر به خانه می‌رسد، خسته و کوفته است، خوابش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید، باید برای 2 درس تکلیف بنویسد، کار تحقیقی فلان درس را آماده کند، فردا امتحان ریاضی هم دارد. فردا معلم فیزیک عصبانی خواهد شد، معلم شیمی سرزنشش خواهد کرد، اگر ریاضی کم بگیرد .... .

این دانش‌آموز فردا می‌خواهد به شکنجه‌گاه برود یا مدرسه؟
باور کنیم تدریس یک فن و تخصص است و فراتر از تخصص در یک رشته علمی، مدیریت کلاس مقوله ای است آموختنی. معلمی برای خود فوت و فنی دارد که برخی با مطالعه و برخی با تجربه به دست می‌آیند. رفتاری که معلم در یک مدرسه انجام می دهد و بازخورد مثبت می‌گیرد ممکن است در مدرسه دیگر جواب ندهد، پس این هنر معلمی است که به مقتضیای شرایط عمل کند.
سخن آخر اینکه ما که می‌توانیم، به دانش‌آموزانمان پسر خوبم، دختر گلم بگوییم ؛ چرا گاهی از الفاظ خنثی‌ یا خدای نکرده منفی استفاده می کنیم؟

ما که می‌توانیم با خوش‌خلقی و مهربانی، انرژی مثبت به خودمان و بچه‌ها بدهیم چرا آن را از خود و دیگران دریغ می‌کنیم؟

هر صبح، فرصتی است که خداوند به ما هدیه می‌دهد، خورشید می‌تواند طلوع کند و ما نباشیم و با نبودن ما جهان متوقف نمی‌شود، قدر هدیه‌ای که خدا به ما داده است را بدانیم. بیایید اندکی مهربان‌تر و صبورتر باشیم، بیایید از بودن با بچه‌ها لذت ببریم، بیایید با یک تدریس خوب به اوج برسیم. لبخند را از بچه‌ها دریغ نکنیم. مشکلات همیشه هستند، با کج‌خلقی و عبوسی ما مشکلات کم نخواهند شد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چهارشنبه, 25 آبان 1395 22:07 خوانده شده: 3832 دفعه

در همین زمینه بخوانید: