چاپ کردن این صفحه

محمدرضا حیدری/ آموزگار - قم

معلمی و دانش آموزان از نگاه من !

در تربیت معلّم چیزی درباره‌ی کلاس‌های چندپایه نیاموخته بودم و شناختی از آن نداشتم/ برای من که انضباطِ مثبت ( خود کنترلی ) را به نظمِ پادگانی ترجیح می‌دهم، تجربه‌ای ویژه بود. اوضاع وقتی بدتر شد که چند دانش‌آموز دیرآموز و بیش‌فعّال را در کلاسم شناسایی کردم/ تصمیم گرفتم برای اینکه بتوانم کلاسم را به شیوه‌ی دلخواهم مدیریت کنم، برای لحظه لحظه‌ی حضور بچّه‌ها در کلاس برنامه‌ریزی کنم/ تنها راهکار مدیریت بهینه‌ی چنین کلاسی، بدون به کار بردن خشونت، همین بود/ خوشحال بودم که راهِ درست را در پیش گرفته‌ام/ این دو جمله را نوشتم و روی کمدم چسباندم که هر روز و هر ساعت جلوی چشمانم باشند/ هنوز چیزهای زیادی است که باید بیاموزم، امّا کمتر از گذشته خطا می‌کنم، آرام‌تر از همیشه سخن می‌گویم، سعی می‌کنم از گوش‌ها و چشم‌هایم بهتر از همیشه استفاده کنم و شادم از اینکه بچّه‌ها و اطرافیانم نمی‌توانند به راحتی مرا عصبانی کنند/ به یاد داشته باشید، شاید کلاسِ شما تنها خانه‌ی شادی‌آوری باشد که برخی از دانش‌آموزان دارند.دائماً به خودتان گوشزد کنید نامطبوع‌ترین دانش‌آموزی که دارید، احتمالاً همانی است که به شما بیشترین نیاز را دارد.....

اخلاق معلمی و فن کلاسداری در کلاس های چندپایه

دو سالِ پیش که قرار شد به روستا بروم، آن قدر به خودم ایمان داشتم که بین کلاسی دو‌پایه و کلاسی سه‌پایه، داوطلبانه دومی را برگزیدم. کلاسی ۲۲ نفره شامل ۱۱ نفر دانش‌آموز دومی، ۵ نفر سومی و ۶ نفر ششمی. تا آن‌ موقع فقط تدریس در پایه‌ی ششم را تجربه کرده بودم. آن‌هم فقط یک‌سال. در تربیت معلّم چیزی درباره‌ی کلاس‌های چندپایه نیاموخته بودم و شناختی از آن نداشتم.
در همان روزهای اوّل دانستم شرایط متفاوتی پیشِ روی من است. برای من که انضباطِ مثبت ( خود کنترلی ) را به نظمِ پادگانی ترجیح می‌دهم، تجربه‌ای ویژه بود. اوضاع وقتی بدتر شد که چند دانش‌آموز دیرآموز و بیش‌فعّال را در کلاسم شناسایی کردم.
تصمیم گرفتم برای اینکه بتوانم کلاسم را به شیوه‌ی دلخواهم مدیریت کنم، برای لحظه لحظه‌ی حضور بچّه‌ها در کلاس برنامه‌ریزی کنم. تنها راهکار مدیریت بهینه‌ی چنین کلاسی، بدون به کار بردن خشونت، همین بود.
چند روزِ بعد اوّلین بازخورد مثبت را از برخی خانواده‌ها دریافت کردم. گفتند روحیه‌ی بچّه‌ها نسبت به سال‌های گذشته به کلّی تغییر کرده. آن‌ها از پارسال شادترند و با شادابی و انگیزه‌ی بیشتری به مدرسه می‌آیند.

هرچند شرایط هنوز دلخواه من نبود، امّا خوشحال بودم که راهِ درست را در پیش گرفته‌ام. برای رسیدن به مقصد،‌ باید صبر و حوصله‌ی بیشتری از خود نشان می‌دادم. این دو جمله را نوشتم و روی کمدم چسباندم که هر روز و هر ساعت جلوی چشمانم باشند. هر وقت کلامی یا رفتاری از بچّه‌ها سر می‌زد که نباید، کافی بود نگاهم به این جملات بیفتد تا با آرامش بیشتری درباره‌اش بیندیشم و تصمیم بگیرم.
دو سال از آن روزها گذشته. می‌دانم که هنوز چیزهای زیادی است که باید بیاموزم، امّا کمتر از گذشته خطا می‌کنم، آرام‌تر از همیشه سخن می‌گویم، سعی می‌کنم از گوش‌ها و چشم‌هایم بهتر از همیشه استفاده کنم و شادم از اینکه بچّه‌ها و اطرافیانم نمی‌توانند به راحتی مرا عصبانی کنند.

اخلاق معلمی و فن کلاسداری در کلاس های چندپایه


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

یکشنبه, 24 مهر 1395 22:07 خوانده شده: 4079 دفعه

در همین زمینه بخوانید: