ای کاش دولتمردان، اصحاب جراید، مدیران سایتهای خبری، نخبگان جامعه و نمایندگان مجلس به اندازه آنفلوانزای خوکی، دفن سیبزمینی، بازکردن بخیه از صورت یک کودک بهعلت بیپولی، برای عدالت آموزشی و محرومشدن هزاران دانشآموز از تحصیل که بهعبارتی محرومشدن از هستی است، حساسیت نشان میدادند.
به نظر میرسد بیتفاوتی در برابر مرگ خاموش هزاران نونهال در دورافتادهترین روستاها از خود اصل موضوع یعنی محرومشدن از آموزش مناسب و باکیفیت، دردناکتر است. گاهی اوقات که با افراد تأثیرگذار جامعه صحبت میکنیم که بسیاری از کودکان این سرزمین و به تعبیر دقیقتر فرزندان ما، به دلیل فقر و مشکلات خانوادگی مدرسه را رها میکنند، منتظر یک شوک، یک عکسالعمل ناگهانی هستیم، میبینیم آنقدر هم این موضوع برای آنها تعجبآور و غمناک نیست و درحالیکه چالش اصلی آینده ما همین کودکان سرگردان در کوچه و خیابانهاست.
بهراستی آیا کسی از عمق اتفاقاتی که در شهرستانها و روستاها برای دانشآموزان پاک و معصوم میافتد، خبر دارد؟
درحالحاضر به دلیل کاهش دانشآموزان در روستاها، تجمیع آنها در یک روستا که مرکزیت دارد، اجتنابناپذیر است که به این پدیده در آموزشوپرورش «روستامرکزی» گفته میشود. اما به دلیل اینکه دولت در چند سال اخیر توانایی پرداخت هزینههای ایابوذهاب آنها را ندارد و از طرف دیگر، خانوادههای روستایی که حداقل یک یا چند فرزند مدرسهای دارند، امکان پرداخت هزینه آنها را که میانگین ماهانه بین یک تا دومیلیون ریال است؛ ندارند، درنتیجه ترک تحصیل میکنند و بعضی از والدین فرزند کوچکتر را به مدرسه میفرستند و از فرستادن بقیه فرزندان که چند کلاس بیشتر درس خواندهاند، خودداری میکنند. مشکل اصلی بسیاری از دانشآموزان روستا و مناطق محروم ما به دلیل نامناسببودن فضای آموزشی، نداشتن معلمان مشخص و باانگیزه، نداشتن وسایل کمک آموزشی و نداشتن اقتصاد مناسب برای جبران کمبودهای مدرسه، از کیفیت آموزشی پایینی برخوردارند که بعضی از آنها در دوره متوسطه ترک تحصیل کرده و بعضی از آنها تا پیشدانشگاهی ادامه میدهند اما قادر به رقابت با دانشآموزان شهرهای بزرگ در آزمونهایی که سرنوشت آنها رقم میخورد، نخواهند بود.
و اما دو سؤال از همه کسانی که دلشان برای آینده این کشور بی قرار است:
١- آیا از دانشآموزانی که در دوره ابتدایی ترک تحصیل میکنند و نه دانش، نه مهارت، نه ثروت دارند و نه از حمایت یک خانواده خوب و مناسب برخوردارند، چه انتظاری میتوان داشت جز تبدیلشدن آنها به آسیبهای اجتماعی و مهاجرت به حاشیه شهرهای کوچک و بزرگ و بعد دولتمردان و بزرگان کشور...
... و نمایندگان مجلس به دنبال راهحلی برای مهار بزهکاری و آسیبهای آنها باشند و آنهم بدون نتیجه؟
٢- آیا دانشآموزانی که به علت پایینبودن کیفیت آموزشی به دیپلم اکتفا میکنند، میتوانند در آینده در ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه نقشی مؤثر داشته باشند، بدون شک میتوان گفت در ١٥ یا ٢٠ سال آینده روستاییان در مراکز قدرت سیاسی اقتصادی- فرهنگی جامعه نقش تأثیرگذاری نخواهند داشت درحالیکه در دهه اول و دوم انقلاب به دلیل کیفیت آموزشی نسبتا مناسب و معلمان باانگیزه و اقتصاد مناسب خانوادههای روستایی، توانستند به بالاترین سطوح تصمیمگیری جامعه دست پیدا کنند.
امام(ره) چه زیبا میفرمود: وقتی که سر کلاسهای دانشآموزان روستا میروید، به کفشهای مندرس، لباسهای کهنه و صورتهای چروکیده آنها نگاه نکنید چهبسا یکی از اینها در آینده مقدرات مملکت را رقم بزند.
ای کاش شاهد روزی باشیم که وقتی در جامعه شنیده میشود یک دانشآموز امروز به علت فقر از مدرسه خداحافظی کرده است، قلب جامعه به تپش بیفتد و به اندازه آنفلوانزای خوکی، دفن سیبزمینی، بازکردن بخیه از صورت یک کودک توسط پزشک به علت بیپولی عکسالعمل نشان دهند به قول فریدون مشیری:
«صحبت از پژمردن یک برگ نیست».
روزنامه شرق
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .