سقراط هنگامی که به اتهامِ فاسد کردنِ جوانان به محاکمه کشیده میشود، در دفاع از خویش در دادگاه خطاب به آتنیان میگوید:
شما مردمِ این شهر مانند اسبِ تنبلی هستید که احتیاج دارید برای این که به راه بیفتید خرمگسی گاهی به شما نیش بزند و من همچون آن خرمگس بودهام که نیشَکی میزدهام و شما را به اندیشه وامیداشتهام و اکنون اگر مرا بکُشید، دیگری را مثل من نخواهید یافت.
برایان مگی
پاورقی کتاب: فلاسفه بزرگ
***
برخی و شاید بسیاری چیزها که در اصل غیر نرمال و ناهنجار هستند اما در سایه ی فرهنگ ایرانی ، عادی سازی شده اند .
به ندرت اتفاق می افتد که مدارس در ایران درست در روز اول مهر بازگشایی شوند و همه دانش آموزانی که در مدرسه ثبت نام کرده اند در نخستین روز در مدرسه حاضر شوند چون ذهنیت عمومی در ایران این طور تعریف شده است که مدارس در هفته اول مهر ماه به قول معروف « تق و لق » هستند و به آموزش پرداخته نمی شود . پس عقل ایجاب می کند تا وقت خود را در مدرسه تلف نکنیم .
انتظار عمومی این است که به محض آلودگی هوا و شرایط اضطرار آن مدارس سریعا تعطیل شوند بدون آن که لحظه ای درنگ و تامل شود که آیا مدارس منبع آلودگی هوا هستند و مهم تر این که این تعطیلی عمومی آیا کمکی به حل شدن مساله ی آلودگی هوا می کند یا نه ؟
مردم چنین می خواهند و مسئولان هم برای توجیه ناکارآمدی و حل مساله معمولا با این انتظارات همراهی می کنند .
در کشور دچار خشکسالی و بحران آب نیز تا کمی باران و یا برف شدت می گیرد باز انتظار عمومی ، تعطیلی مدارس است غافل از آن دانش آموزان باید بتوانند با همه ی شرایط سازگار شده و بر مشکلات فائق آیند .
مفهوم مدرسه ی زندگی چنین است و فراتر از دیوارهای « مدرسه » را هم شامل می شود .
داود سلیمی معلم وبلاگ نویسی که تجارب و فعالیت های خود را در وبلاگ اش منتشر می کرد و اکنون نزدیک به 8 سال است که دیگر مطلبی را در آن منتشر نکرده در پستی چنین با عنوان « شمارشگر آمار ورزش (دوچرخه سواری) بر روی پل روپسن در لیدینگو » چنین می نویسد : ( این جا )
« ورزش کردن یکی از برنامه های روزمره سوئدی هاست. ورزش برای این مردم تبدیل به یک عادت شده و روز و شب یا گرما و سرما نمی شناسد. روز سرد و برفی زمستانی باشد یا روز بارانی بهاری و یا روزی گرم از روزهای تابستان. و قابل تامل آن که این تعطیل کردن های یواشکی و زیر کار در رفتن ها برای خیلی ها به یک « نوستالوژی » تبدیل شده و از آن به عنوان خاطرات شیرین خود در دوران مدرسه یاد می کنند .
دویدن و دوچرخه سواری از ورزش های مورد علاقه اکثر مردم می باشد. در تمام خیابان ها و گذرگاه ها محل رفت و آمد دوچرخه و عابر پیاده پیش بینی شده است به گونه ای که جدا از محل تردد اتومبیل ها باشد تا راه بر هرگونه خطری بسته شود.
تصاویر زیر را از پل روپسن (حد فاصل استکهلم و لیدینگو ) محل عبور و مرور عابرین پیاده و دوچرخه سواران گرفته شده است . شهرداری لیدینگو با نصب سنسورهایی بر روی گذرگاه ، اقدام به ثبت آمار عبور دوچرخه ها در یک روز و کل روزهای گذشته شده از تحویل سال بر روی تابلوی دیجیتالی نموده است. این تابلو با عنوان تابلوی سلامتی مردم نامگذاری شده است .( واژه هالسا «معادل انگلیسی هلث» که روی تابلو ملاحطه می کنید به معنی سلامتی می باشد.) » .
پل روپسن (سمت چپ قسمت بالای تصویر محل تردد ماشین هاست)
( آمار تردد دوچرخه از استکهلم به لیدینگو در یک روز به رنگ قرمز ، از ابتدای سال به رنگ آبی )
( تصویری از غروب بهاری از روی پل روپسن )
در حالی که هر ساله به صورت تصاعدی بر تعداد خودروها و موتور سیکلت ها افزوده شده و مسئولان هم اراده ای برای اجرای « قانون هوای پاک » و حل مساله ندارند ؛ چرا نباید استفاده از دوچرخه به یک عادت و فرهنگ در میان دانش آموزان و مردم تبدیل نشود و مفهوم و معنای زندگی فقط در تمایز و تفاخر اجتماعی و خود را متفاوت نشان دادن به هر قیمتی خلاصه شود ؟
رساندن دانش آموزان توسط اولیا به مدارس در ایران به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده و بارها مشاهده کرده ام که والدین بچه هایشان درست تا رو به روی درب مدرسه مشایعت می کنند و حتی اجازه ی پیاده روی و تحرک به فرزندان را هم نمی دهند و از این جهت همیشه در مقابل مدارس ترافیک سنگین جریان دارد .
در شش ماه گذشته ؛ مدارس را چند بار به بهانه هایی این چنین تعطیل کرده اند هر چند برای آن که دچار « وجدان درد » نشوند ؛ جدیدا به جای تعطیلی از عبارت :
« مدارس غیرحضوری شدند » را باب کرده اند .
اما تعطیل کردن مدارس در هفته های پایانی قدمتی دیرینه دارد و آن هم جزئی از تقویم غیررسمی آموزش در ایران شده است .
تمایل جدی و قوی کادر مدرسه از مدیر و معاون گرفته تا معلم و سرایدار برای تعطیل کردن زود هنگام مدرسه و نیروی گریز از مرکز دانش آموزان برای فرار از آن موجب شده است تا زمان آموزش در ایران به یک طنز تلخ تبدیل شود و این که این شاخص مهم آموزش در ایران مانند سایر شاخص ها حتی از عقب مانده ترین کشورها هم عقب بیفتد .
مسئولان آموزش و پرورش هم برای « رفع تکلیف » و « خالی نبودن عریضه » برای مدارس و مدیران خط و نشان بکشند . جالب آن که ادارات و مناطق آموزش و پرورش پس از تعطیلات رسمی نوروز وضعیت بهتری از مدارس ندارند و انجام کارها را در زمان فعالیت رسمی به روزهای بعد حواله می کنند .
اگر مدرسه ایرانی نشاط آور نیست و یا به « مهارت های زندگی » پرداخته نمی شود ؛ اما راهش تعطیل کردن نیست .
واقعا چه دلیلی دارد که مدارس یک هفته پیش از پایان رسمی سال و نیز یک هفته پس از تعطیلات دو هفته ای نوروز تعطیل شوند و از خلال بر هم خوردن ساعت بیولوژیکی بدن (Circadian Rhythm) دانش آموزان در مدارس شاهد کسالت و خمودی و تنبلی دانش آموزان باشیم ؛ فصلی که در آن طبیعت زنده می شود و تحول و تغییر را در پیش می گیرد ؟
و قابل تامل آن که این تعطیل کردن های یواشکی و زیر کار در رفتن ها برای خیلی ها به یک « نوستالوژی » تبدیل شده و از آن به عنوان خاطرات شیرین خود در دوران مدرسه یاد می کنند .