چاپ کردن این صفحه

« کاش جو جامعه و البته تابوهای خود ساخته ما اجازه نزدیکی بیشتر معلمها، مدیران و مشاوران را با خانواده های دانش آموزان را مهیا نماید»

من یک مدیر عجول و سطحی نگرم

رضا قاسم‌پور/ خبرنگار صدای معلم

اعترافات یک مدیر مدرسه

جمعه با دو تن از دانش آموزان خاصِ خاص قرار ملاقات دارم ؛ کاری غیرمتعارف در آموزش و پرورش ایران.

شب قبل از آن در اثنای بحث و جدل در خصوص چیستی و کیستی وزیر آموزش و پرورش در گروههای مختلف، قرار ملاقات با این دو نفر را تنظیم کردم . ساعت ده صبح در حوالی سرداران کرج زنگ نفر اول را فشرده و از پله های ساختمان قدیمی پنج طبقه بدون آسانسورش بالا می رویم ؛ باید قبول کرد که انرژی و شادابی جوانی در حال پر کشیدن است. راستش روی ایکس از زمانی حساس شده بودم که فهمیدم امتحانات خرداد را به بهانه سرقت شدن گوشی موبایل غایب بوده ولی با تشویق اولیای مدرسه این روزها خود را برای امتحانات شهریور آماده می کند. امروز خواستم در بازدید میدانی علاوه بر راستی آزمایی ماجرا، به عمق ادعای این دانش آموز دوست داشتنی و به شدت عاطفی پی ببرم.

 ایکس میهمان مادر بزرگش در یک واحد استیجاری است . پدرش از طفولیت ترکش کرده و ظاهرن خارج از کشور زندگی می کند. مادرش نیز دنبال سرنوشتش در استانی دیگر دل نگران فرزندش.

به تعداد درسهایش، دفتر جایزه برایش آورده ام هفته پیش که درس ریاضی اش را در مدرسه مرور می کردیم ؛ قول دادم اگر تمام تلاشش را بکند منم حداکثر مساعدت جهت حل و فصل مشکلات درسی اش را مبذول نمایم ، توافقی دو طرفه و امید آفرین.

پس از گپ و گفت مختصری با مادر بزرگش سراغ اتاق آرزوهای x می رویم و به صورت غیر رسمی و در قالب یک بازی قدیمی خلاصه درس آمار را برایش تشریح می کنم. با ذوق و اشتیاق تمام چشم در چشمم دوخته است . لا به لای صحبتها گریزی به افق فکری و سرکی به دروازه رویاهایش می کشم. آرزو دارد که در آینده تا می تواند دست نیازمندان را بگیرد. چنان محکم و استوار صحبت می کند که چاره ای جز ستایشش ندارم.

با مرور توافقات فیمابین x و جنگل های مه گرفته رویاهایش را به خداوند آرزوها می سپارم.

 حوالی یازده راهی گوهردشت شده و با دانش آموز دومم چاق سلامتی می کنم.

در موقع ثبت نام y ، اولیایش یواشکی به من فهماند که پسر خیلی خوبی است ولی از جمع گریزان بوده و دوست دارد با خود خلوت کند . خدا را شکر y در ناز نعمت بوده و مشکلات کف جدول مازلو را ندارد . با پدرش مشغول مبادله تجربیات مان هستیم.

سرانجام سر از اتاق مطالعه y در می آوریم . سرتاسر اتاقش مملو از یادداشت های دست نویس با خودکار قرمز است . به شدت اهل مطالعه و رویا پردازی است . جملات نابی را از کتابهایی که خوانده انتخاب و با دست خطش به در و دیوار آذین کرده است . بیشتر یادداشت هایش را از نظر می گذرانم و کلی انرژی مثبت از روحیات y می گیرم . کتابهایی که خوانده را تورق کرده و از منِ ناخوداگاهش سراغ می گیرم . آدم عمیق و تیزی است . راستش کمی هم از حضور نامتعارف مدیر مدرسه جا خورده و کلی ذوق زده است.

 فصل اول یکی از دروس سال بعدی که چندان جذابیتی برایش ندارد را دانلود می کنیم . بررسی ارزشِ گزاره ها(عطفی، فصلی،شرطی ،دو شرطی و سورها) را در راستای محتوای کتابهایی که خوانده برایش حلاجی می کنم . خلاصه فصلی با نشاط و علاقه تام و تمام طی می شود ، اعتراف می کند که نمی دانسته که این قدر دروس زمخت و خشک ریاضی را می توان به آرزوهای بیزینس منی یک دانش آموز گره زده و با نظم و انضباط شگرف عوالمات ریاضی به مطالعات متفرق، افکار متحیر و آرزوهای متکثرش انسجام داد.

وقت ناهار است . در مسیر خانه ، ناخودآگاه این دو دانش آموز خاص در ذهنم مقایسه می شوند. تشابهات و افتراقات زیادی دارند. هر دو آدمهای خود ساخته ای هستند . آرزوهای شان سر به آسمان هفتم و رویاهایشان میهمان لبخند خداست.  راستش امروز از اعتماد به نفس x و ژرف اندیشی y درسها آموختم. 

آموزش همواره دو طرفه است.

اعترافات یک مدیر مدرسه

در این فکر غوطه ورم که بعضا چقدر ما در قضاوت هایمان سطحی نگر و عجولیم و انسانهای مختلف و با شرایط نابرابر را با یک سنجه و ملاکِ واحد متر می کنیم . دانش آموز را با نمره ارزش گذاری می نماییم . درست است که نمره ریاضی x دلچسب نبوده ولی وقتی در زندگی اش غور می کنیم همین که این دانش آموز توانسته در هیجانات عاطفی و تلاطمات بی امان زندگی غرق منجلاب و آسیب های اجتماعی نشود کاری سترگ و عملی شگرف را مرتکب شده است.

 مخلص کلام آن که قیاس آدمها بدون توجه به پیشینه و موقعیت آنها قصاوتی ناصواب و عملی ناثواب تر است.

کاش جو جامعه و البته تابوهای خود ساخته ما اجازه نزدیکی بیشتر معلمها، مدیران و مشاوران را با خانواده های دانش آموزان را مهیا نماید.

به باورم هیچ دانش آموز تنبل و بی استعدادی خلق نشده است و هر دانش آموزی از سی و چند استعداد خدادای حداقل چهارتایش را دریافت کرده است .این سیستم اموزشی راکد و ایستای ماست که دنبال یکسان سازی ربات وار آدم ها بدون توجه به آمال ، آرزو و استعدادهایشان است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

اعترافات یک مدیر مدرسه

جمعه, 21 مرداد 1400 23:21 خوانده شده: 758 دفعه

در همین زمینه بخوانید: