آقای مرتضی نظری مدیر روابط عمومی در گروه تلگرامی توسعه از "لابی های پنهان برای شکستن مصوبه" خبر داده اند. منظور از مصوبه ، تصمیم اخیر شورای عالی آموزش و پرورش در خصوص حذف آزمون مدارس سمپاد و نمونه دولتی در پایه هفتم است که ظرف سه سال تحصیلی، منجر به انحلال این نوع از مدارس در مقطع اول متوسطه خواهد شد. آقای نظری اهمیت حذف این آزمونها را در حد "آزادسازی مدارس " یعنی اقدامی رهایی بخش می داند و معتقد است که " درهم تنیدگی منافع برخی مدیران با موسسات تست و کنکور مانع تحول و کنار زدن آزمون های زاید" می شود.
مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش با امضای رییس جمهور قانونی می شود. احتمالا کشمکش به سطوح بالاتر از آموزش و پرورش کشیده شده و موافقان و مخالفان این مصوبه سعی می کنند روی تصمیم و امضای رییس جمهور اثر بگذارند.آن گونه که آقای نظری گفته ، مخالفان مصوبه به "لابی پنهان" دست زده اند. موافقان هم با بسیج افکار عمومی و تحریک غرایز ضد سرمایه داری مردم سعی می کنند که هزینه مخالفت با مصوبه را بالا ببرند. ما آموزش و پرورشی ها بهتر است که در فضایی کارشناسی در باره این موضوع حرف بزنیم.
آقای نظری نوشته است : " اخباری در دست است که لایه های رسمی و غیررسمی تجارت آزمون، در حال لابی با برخی نهادهای خاص برای شکست و توقف مصوبه حذف آزمون هستند." این خبر (اخبار) ابهام دارد . لایه های رسمی و غیررسمی تجارت آزمون چه کسانی هستند ؟ چرا آقای بطحایی و زرافشان حداقل پته "لایه های رسمی" این جریان در داخل آموزش و پرورش را روی آب نمی ریزند؟ چرا ملاحظه و رودربایستی دارند ؟ منظور از "نهادهای خاص" کدام نهادها است؟ این نهادها چه منافعی دارند که با اجرای مصوبه به خطر می افتد؟
آقای نظری ،" از همه دلسوزان و تحولگرایان و منتقدان نظام ٱموزشی" خواسته اند "به هر نحو ممکن در همراهی با اجرای این مصوبه همراهی کنند." ، من با لایه رسمی و غیر رسمی آزمون که به ستاد وزارتخانه نفوذ کرده، شدیدا مخالفم. روشن می گویم با حضور آموزشگاه های آزاد در مدارس مخالفم. طرفدار هیچ "نهاد خاص" و غیرخاصی هم نیستم . آقای نظری از دوستان من است و خودم را مخاطب آقای نظری فرض می کنم اما برای قرار گرفتن در صف مدافعات مصوبه قانع نشده ام. به نظرم وزیر و زرافشان و خانم حکیم زاده از یک سری مقدمات صحیح نتایج غلط و یا ناقصی می گیرند. آنهایی که این روزها طرفدار شادی و نشاط در مدارس شده اند و تنها عامل افسردگی دانش آموزان را امتحان سمپاد و نمونه در کلاس هفتم می دانند ، چرا ممنوعیت رقص در برنامه درسی را عامل عدم نشاط نمی دانند
آقای نظری گفته اند: "سانسور اخبار و كتمان واقعيتها هرگز به نفع آموزش و پرورش نيست." انتظار این بود که آقای نظری ، با این روحیه آزاد اندیش ، نظرات مخالفان و موافقان این مصوبه را به طور مساوی در رسانه ها و بولتن های زیر مجموعه روابط عمومی پوشش می داد. مهم تر اینکه آقای نظری اطلاعات و اخباری که در این زمینه دارند و روی تحلیل و نظر فرهنگیان موثر است را بدون سانسور منتشر کند. حتی اگر منتقدان نظام ٱموزشی (مانند من ) بر اساس اعتماد و سابقه دوستی با آقای نظری قانع شویم که این مصوبه رهایی بخش است ، برای قانع کردن دیگران در نوشته هایمان نیاز به فکت و دلیل داریم.
دفاع دوستان و مقامات از مصوبه اشکال روش شناسی دارد ، فرو کاستن علت و دلیل تمام بدبختی های نظام آموزش و پرورش به آزمون کلاس هفتم مدارس سمپاد و نمونه دولتی قابل قبول نیست. البته می توان در میان دلایل خستگی و افسردگی دانش آموزان از آزمون سمپاد و نمونه هم نام برد ، اما مقامات در واقع از بین عوامل استرس زا و غم افزا و ویران کننده روح و روان دانش آموزان ، کم اثرترین عامل را به عنوان تنها عامل معرفی می کنند. برای افزایش وزن استدلال خود ، حذف آزمون سمپاد و نمونه را مبارزه با مافیای کمک آموزشی می نامند. اما سوال این است این مافیا از چه راهی وارد مدارس شده است؟
آموزش و پرورش نهادی بسیار متمرکز و بسته است. عبور از دروازه مدارس کار آسانی نیست. پژوهشگری دانشگاهی را تصور کنید که برای تحقیق میدانی باید تعدادی پرسشنامه را در اختیار دانش آموزان چند مدرسه بگذارد یا با تعدادی از معلمان و دانش آموزان مصاحبه کند باید از هفت خان رستم عبور کند. حالا این مافیای تست و کنکور چگونه مدارس را جولانگاه خود کرده است؟ تنها پاسخ منطقی این است که گردن کلفتهای بازار آموزشی در معاونت ها پایگاه دارند. ورود سازمان یافته به مدارس بدون چراغ سبز مقامات بالای وزارتخانه غیر ممکن است. پرسش این است که آیا بهتر نیست وزیر آموزش و پرورش پایگاه داخلی این مافیا را هدف قرار دهد؟
می گویند : نظام آموزشی ما مبتنی بر رقابت است و نه مشارکت و همکاری ، نظام آموزشی آزمون محور و تست محور است ، نظام آموزشی مخزنی و حافظه محور است. مدارس پر از غم و غصه است و از شادی خبری نیست. دانش آموزان خسته و افسرده اند، اضطراب و استرس بر دانش آموزان حاکم است ، جای آموزش مهارت های زندگی را با مشتی تئوری بدرد نخور پر کرده ایم. نظام آموزشی مبتنی بر تبعیض است. در این نظام پولدارها برنده و فقرا بازنده اند. دنیای کودکی را از کودکانمان گرفته ایم. من با همه این انتقادها موافقم و به نظرم اینها مسایل اساسی هستند. اما نتیجه گیری مقامات غلط است. دلیل غم و غصه و خستگی و افسردگی بچه ها چیزهای دیگری است که وزیر و معاونانش جرات طرح آنها را ندارند.
آقای وزیر می گوید: "در این مصوبه، تدریس اجباری کتابهای کمک آموزشی و منابعی که تحت عنوان تکمیلی و تقویت برای بچه ها تجویز می شود تجویز اجباریش ممنوع شده است." آیا تا به حال تدریس و تجویز "اجباری" این کتابها و منابع آزاد بوده که با این مصوبه ممنوع شده است؟ مطابق مقررات فعلی در مدارس دولتی و غیردولتی فقط باید برنامه درس رسمی اجرا شود. قبلا گفته ام که اگر در مدارس به صورت "اجباری" از منابع کمک آموزشی و تکمیلی و تقویتی استفاده شده است ، نشانه بی عرضگی نهادهای نظارتی و مدیران در همه سطوح است. فرض کنیم این مصوبه هم نهایی شد ، چه تضمینی وجود دارد که با این نهادهای نظارتی و اجرایی ضعیف مافیای ادعایی عقب نشینی کند و از منفذ دیگری وارد نشود؟
بحث کتاب های کمک آموزشی فراتر از مساله سمپاد و نمونه است. این کتابها مکمل و مفسر کتاب درسی اند و بسیاری از معلمان برای توضیح روان تر درس، فهم پیچیدگی کتاب درسی، تمرین اضافی و... به این کتابها نیاز دارند.اشکال اصلی به کتاب درسی برمی گردد. بازار کتابهای کمک آموزشی معلول یک نیاز است. تا این نیاز وجود دارد این بازار هم به حیات خود ادامه می دهد . حتی اگر غیر قانونی شود به صورت زیر زمینی موجودیت خود را حفظ می کند. طرفداران مصوبه می گویند: "ما می خواهیم با حذف سمپاد و نمونه دولتی ، تقاضا برای این محصولات را از بین ببریم." اما سمپاد و نمونه شاید حدود 10 درصد از تقاضای محصولات کمک آموزسی را در بر می گیرد.
مسئولان تجاهل العارف می کنند . جرات ندارند عوامل استرس و افسردگی و خستگی دانش آموزان را بگویند، سمپاد را می کوبند. کتابهای درسی مخصوصا در دوره ابتدایی ذوق دانش آموزان را کور می کند. این کتابها مطابق با ذهنیت فقها ،سیاستمداران، نهادهای قدرت و با نگاه مردسالار نوشته شده اند و به ذهنیت کودکان و مراتب سنی آنها توجهی نشده است. کتاب درسی و برنامه درسی رسمی در جهت تربیت شهروندانی مطیع و وفادار به ارزشهای سیاسی نظام نوشته شده اند. کتاب های درسی بر مبنای رویکرد اشباع دینی نوشته شده اند و به دیندار شدن دانش آموزان کمک نمی کنند. سند تحول بنیادین هم متنی است آشفته ، مطول ، ایدئولوژیک و در جهت تربیت افراد وفادار به نظام سیاسی تدوین شده . مقاماتی مانند زرافشان و حکیم زاده و بطحایی چون جرات ندارند در باره این مسایل بنویسند ، سمپاد و نمونه را علم کرده اند.
با حذف آزمون سمپاد و نمونه آیا متقاضیان ورود به سمپات و نمونه دست از رقابت می کشند و در مدرسه دولتی سرکوچه ثبت نام می کنند؟ به نظر من خانواده این تیپ از دانش آموزان چه آنها را تیزهوش بدانیم و چه سخت کوش و چه دوپینگی ، برای راهیابی به مدارس بهتر از پای نمی نشینند. مشتریان مدرسه غیر انتفاعی برتر 10 درصد اضافه می شود و بازار مدارس دولتی پولی، داغ تر می شود. زرافشان می گوید مدارس سمپاد را به نمونه دولتی تبدیل می کنیم. فرق این دو نوع مدرسه در چیست؟ هر دو دانش آموز را غربال می کنند و هر دو از اولیا پول می گیرند. قبل از رای گیری افرادی در شورایعالی آموزش و پرورش هشدار دادند که داوطلبان وزود به مدارس نمونه و سمپاد ، وارد رقابت برای ورود به مدارس غیردولتی می شوند
فرو کاستن علت و دلیل تمام بدبختی های نظام آموزش و پرورش به آزمون کلاس هفتم مدارس سمپاد و نمونه دولتی قابل قبول نیست دیدم آقای کفاش معاون اسبق پرورشی در دفاع از انحلال سمپاد از محسنات آموزش و پرورش فنلاند سخن گفته و نوشته اند که در فنلاند جداسازی استعدادهای درخشان وجود ندارد. فرمایش ایشان درست است .اما اگر آقای کفاش و دوستان ایشان دنبال الگوی فنلاند هستید، باید به لوازم آن هم پای بند باشند. در فنلاند دختر و پسر را هم در مدرسه و هم کلاس درس جدا نمی کنند. به جای تشکیل هیات های عزاداری در مدارس برنامه موسیقی شاد و انواع هنرهای دیگر را از جمله رقص را برگزار می کنند. در فنلاند آموزش دبستانی در قالب بازی است و شاگرد کلاس اول را 5 ساعت روی نیمکت چوبی نمی نشانند .در فنلاند دانش آموز پیش دبستانی با مانتو و مقنعه در مدرسه حاضر نمی شود. در فنلاند دانش آموزان در مراسم آغازین مدرسه شعار مرگ بر این و آن نمی دهند. در مدارس فنلاند اصولا آموزش مذهبی وجود ندارد. در مدارس فنلاند شهادت ارزش نیست.
قصد من ارزشگذاری نیست. می خواهم فرصت طلبی افرادی را نشان دهم که سنگ آموزش و پرورش دینی را به سینه می زنند اما به خاطر ملاحظات سیاسی و رفاقتی حرف های متفاوت می زنند. نمی شود گزینشی برخی عناصر یک نظام آموزشی را قبول کرد و برخی را رد کرد. نظام آموزشی از عناصری به هم پیوسته تشکیل شده است که با هم تناقض ندارند. چطور ممکن است فردی هم طرفدار سند تحول بنیادین آموزش و پرورش باشد و هم از نظام آموزش و پرورش فنلاند تعریف و تمجید کند ؟
کار اصلی آقای کفاش در معاونت پرورشی برگزاری تورهای عتبات عالیات (عراق و سوریه ) و اردوهای راهیان نور و تشکیل چند هزار هیات عزاداری دانش آموزی بوده است. هرکس معاونت پرورشی باشد باید همین کارها را بکند . مساله این است که آقای کفاش برای خوشحال کردن رفیقش آقای بطحایی شعارهای شیک روشنفکری می دهد و طرفدار شادی و نشاط در مدارس ایران شده است آن هم با الگو گیری از نظام آموزشی سکولار فنلاند .
آنهایی که این روزها طرفدار شادی و نشاط در مدارس شده اند و تنها عامل افسردگی دانش آموزان را امتحان سمپاد و نمونه در کلاس هفتم می دانند ، چرا ممنوعیت رقص در برنامه درسی را عامل عدم نشاط نمی دانند ؟ چرا عدم اختلاط دختر و پسر در ممدارس ابتدایی را عامل غم و اندوه معرفی نمی کنند؟ چرا کتابهای درسی با نگاه غالب جنسیتی را نقد نمی کنند؟ چرا از فقدان وسایل کمک آموزشی شکایتی ندارند؟ چرا عدم مهارت برخی معلمان را برجسته نمی کنند؟ چرا از بیچارگی مدیری که برای تهیه پول آب و برق و تلفن مدرسه اش مجبور است مرتبا به اولیا کلک بزند چیزی نمی گویند؟ خدا راشکر که آقای زرافشان بعد از 20 سال مدیریت در سطوح فوقانی و حدود 40 سال خدمت در آموزش و پرورش تازه متوجه شده است که آزمون سمپاد خیلی بد است.
مدیران آموزش و پرورش می خواهند مانع تسری مخالفت با مدارس سمپاد و نمونه به مدارس غیردولتی در سطح جامعه بشوند ، اما واقعیت این است که پایگاه اجتماعی ضدیت با مدارس سمپاد و نمونه ، با پایگاه اجتماعی مخالفان مدارس غیردولتی همپوشانی وسیع دارند. الان بیشترین حامیان انحلال مدارس نمونه و سمپاد طرفداران " آموزش و پرورش بی طبقه " هستند. آنهایی که داوطلبان ورود به مدارس سمپاد را فرزندان "مرفهان بیدرد " ، " سرمایه داران " و "مقامات رانتخوار " می دانند ، به همان اندازه با مدارس غیر انتفاعی مخالفند که با نمنوه و سمپاد و هیات امنایی. تضاد اینجاست که طرفداران توسعه مدارس غیردولتی با این مصوبه ، به طرفداران "آموزش و پرورش بی طبقه" انگیزه و فرصت ضدیت با مدارس غیردولتی را داده اند.
مصوبه اخیر اگر شاخ و برگهای تبلیغاتیش را بزنیم چیزی جز "حذف آزمون ورودی مدارس سمپاد و نمونه در پایه هفتم " از آن باقی نمی ماند. به گمان من ، این مصوبه دعوایی است بین گروه بندی های مدیران ستادی . من دلایل کافی برای وجود مافیای آموزشی در داخل آموزش و پرورش ندارم. اما اگر چنین مافیایی وجود دارد سر بزرگ آن در متوسطه دوم است. با فرض وجود مافیا می توان این مصوبه را مرحله ای از دعوای شاخه های مختلف این مافیا دانست. به نظرات شخصی دوستانم در روابط عمومی احترام می گذارم. اشکالی هم ندارد که آنها در جایگاه اداری خود به عنوان مدیران روابط عمومی، از این مصوبه که مورد تایید وزیر است دفاع کنند، اما در جایگاه روابط عمومی و در چارچوب ضدیت با سانسور که آقای نظری از مدافعان ضدیت با سانسور است ، این انتظار که روابط عمومی استدلال مخالفان این مصوبه، مخصوصا آنهایی که در جلسه شورایعالی در مخالفت با این مصوبه حرف زدند را هم منعکس کنند،انتظار بی جایی نیست. اگر این هم میسر نیست حداقل متن کامل مصوبه را منتشر کنید تا معلوم شود مقامات واقعا از چه چیزی دفاع می کنند؟