بازنشستگی پیش از موعد به عنوان اساسیترین چالش نظام تعلیم و تربیت ایران در طول تاریخ آموزش و پرورش می باشد.
قانون بازنشستگی پیش از موعد كاركنان دولت، مصوب 5 شهریور 1386 در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد و وزارت باجناق ایشان علی احمدی، جهت تعدیل نیروی مازاد در آموزش و پرورش، قصه ای نابخردانه ای بود که تا زمان حاجی بابایی در سال 1391 ادامه یافت. البته در این دوره برخلاف اولین شکل اجرای قانون، بدون احتساب سنوات ارفاقی 5 ساله، معلمان مجاز بودند با 25 سال خدمت بازنشست شوند.
در واقع خالی کردن مدارس از معلم ادامه داشت اما این بار از ارفاق پنج ساله خبری نبود. شگفتا که معلمان به دلیل گرفتاری، بیماری و یا نومیدی از کار در آموزش و پرورش هنوز راضی به فرار از آن بودند!
آموزش و پرورش برای متقاضیان بازنشستگی پیش از موعد جذابیت روزهای اول استخدام را نداشت ؛ پس سیلی از معلمان و دبیران، طبق قانون جدید دولت، داوطلب بازنشستگی شدند.
در یک کلام، حقوق و پاداش آنان فقط 25 سال را شامل می شد یعنی هم از 5 سال ارفاق سنواتی خبری نبود و هم از حق 5 سال افزایش حقوق و پاداش پایان خدمت خویش صرف نظر می کردند، اما باز راضی به بازنشستگی بودند.
در این دوران خاص که آبستن بحران در آموزش و پرورش و حتی جامعه طی سال های آتی بود، مجلس یا دیگر مسئولین از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی، انگار وجود نداشتند تا دخالت و پیشگیری کنند.
بالاخره در سال 1394 و پس از گذشت هشت سال سهل انگاری، بیمبالاتی، اهمالکاری و مسامحه که هدف ایجاد توازن در نیروی انسانی داشت اما متأسفانه به ایجاد شکاف، گسله و حتی سیاهچاله در آموزش و پرورش منجر شد، سرانجام مجلس با بازنشستگی پیش از موعد به علاوه سنوات ارفاقی مخالفت کرد. علت توقف طرح، کمبود نیرو در آموزش و پرورش به دلیل بازنشستگیهای گسترده و تحمیل هزینههای زیاد برای استخدام نیروهای جدید بود. البته در برهه ای از زمان دولت اصلا استخدام جدید نداشت.
کمبود معلم، وِرد زبان خاص و عام گردیده بود و عمق بحران در پایه ابتدایی بیشتر بود. دو عنصر اصلی هر مدرسه معلم و دانش آموز است. اگر تابستان به مدرسه بروید چون این دو در مدرسه حضور ندارند غمی سنگین بر تارو پود شما خصوصا به عنوان یک معلم سنگینی می کند. حال تصور کنید دانش آموزان کلاس اول یا دومی را که آغاز مهر ماه معلم ندارند و فرد بزرگی را از نقش های گوناگون مدرسه اما برای مبصری در کلاس گذاشته اند. این مبصر در انتظار معجزه هر ساله وزارت آموزش و پرورش در یافتن فردی است که معلم ابتدایی نامیده شود، البته شبه معلم نیز مورد قبول است تا های هوی کلاس خاموش شود و کادر دفتر از این همه هیاهو برهد.
ترکیب دو کلمه « کمبود معلم » برای هر گروه از افراد معنا و تأثیری متفاوت دارد. این معنا برای وزارت آموزش و پرورش، مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، رؤسای دولت، مدیران استان و نواحی و مناطق، اولیای دانش آموزان، خود دانش آموزان، معلمان شاغل، معلمان بازنشسته و مدیران و معاونان مدارس، خیلی متفاوت است.
دو کلمه واحد چگونه می تواند برای دولت بحران، برای وزارت آموزش و پرورش فاجعه، برای شورای عالی انقلاب و مجلس شورای اسلامی شکست، برای مدیران استان و نواحی و مناطق دست به عصا رفتن، برای اولیا توصیف آخرالزمانی، برای مدیران و معاونان مدارس ناکامی در ریل گذاری آموزشی، برای دانش آموزان گاه خوشحالی و گاه نومیدی و در نهایت برای معلمانِ شاغل و بازنشسته یا افتخار و سربلندی و اقرار به اهمیت نقش خویش در جامعه و یا تأسف و نومیدی از وضع پیش آمده، در بر داشته باشد؟
دولت های مختلف و وزرای آموزش و پرورش می باید به این نکته مهم بیندیشند که در مدارس و کلاس های درس و قوانین حاکم بر آن ها یا کانال های تربیت و استخدام معلم، شرایط رفاهی و حقوقی معلمان چه در گذر است که بیشتر آن ها فرار را بر قرار ترجیح می دهند؟ معلمانی که یا طاقت و تحمل فشارهای ایدئولوژیکی و مذهبی را در محدوده شغلی خود ندارند و یا بی عدالتی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اعمال شده به معلمان نسبت به دیگر شاغلین، موجب می شود تا « عطایش را به لقایش » ببخشند. حلقه گمشده اصلی توجه به اهمیت خلاهای موجود است.
به دو نقل و قول متفاوت در خصوص آزمون استخدامی ماده 28 که به منظور تأمین نیروی انسانی متخصص و توانمند در آموزش و پرورش تدوین شده است، دقت کنید:
نقل و قول اول :
« آزمون استخدامی ماده ۲۸ : این آزمون به فارغالتحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی غیر از دانشگاه فرهنگیان این امکان را میدهد تا از طریق شرکت در آزمون و کسب امتیاز لازم، وارد بدنه آموزش و پرورش شوند."
نقل و قول دوم :
« تأمین بخشی از نیازهای خاص آموزش و پرورش در رشتههایی كه امكان توسعه آن از طریق واحد دانشگاهی وجود ندارد، مطابق با ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش و از میان دانش آموختگان سایر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی سراسر كشور و حوزههای علمیه، با شرط گذراندن حداقل دوره یك ساله مهارت آموزی در دانشگاه فرهنگیان بلامانع میباشد » .
چون بعدها طی تصمیم آنی همانند تمامی تصمیمات آنی دیگر در آموزش و پرورش، روحانیون را نیز در این ماده مشمولیت بخشیدند. در دوران وزارت رضامراد صحرایی و ریاست جمهوری رئیسی 3000 طلاب وارد آموزش و پرورش شدند که برای تحقق دو نیت اجرایی شد: به تعبیری جبران کمبود معلم! اما هدف اصلی حضور نماد اصلی حاکمیت در بطن آموزش و پرورش بود.
اعلام کمبود معلم یعنی اعتراف به دو ضعف بزرگ:
1- مازاد دانستن نیروهای موجود و ارائه قانونی که برای هر عاقلی، فرصتی ممتاز شمرده می شود. یعنی 5 سال ارفاقی که سپری نشده حقوق و مزایای آن را تمام و کمال دریافت می کنید. قرار دادن این مزیت همانند بهمن که ابتدا کم کم اما بعد با سرعت و بی رحمانه بزرگ و بزرگ تر می شود و هر چیز پیش رو را نابود می سازد، ساختار نیروی انسانی آموزش و پرورش را متلاشی کرد تا حدی که تاکنون بعد از گذشت 18 سال هنوز قادر به احیا و بازیابی خود نشده است. نیاز به خدمت شما آن قدر شدید است که شما باید مطالبه گر باشید نه فرمانبر.
2) ناتوانی در تربیت نیروهای جدید معلم در مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان. و علیرغم این ناتوانی بی اعتمادی و ادامه تصور بی نیازی به رشته دبیری دانشگاه های سراسر کشور.
بحران کمبود معلم، هر ساله با آغاز سال تحصیلی جدید بیشتر خود را نشان میدهد و به کابوس وزرا و مدیران کل و مدیران مدارس و حتی اولیا تبدیل می گردد. معلمان موجود در مدارس نیز با بی نظمی های چند ماهه آغاز سال تحصیلی در مدارس، از این کاستی ها رنج می برند.
به کار گیری بازنشستگان با وعده و وعید
در یک کلام؛ تغییر سن بازنشستگی معقول تر از به کارگیری گروهی از معلمان است که سال ها بسی رنج برده اند و دیده نشده اند و اکنون نیز قرار بر دیده شدن آن ها نبود، اما بسوزد پدر نیاز. حال اگر این نیاز یک دولت مرد باشد بسوزد پدر نه گفتن. جوی پر از وعده های خوش از جمله پرداخت های خیالی تا لحظه قبول ادامه فعالیت بعد از تاریخ بازنشستگی. و سپس داستان تکراری فردا، پس فردا، هفته بعد، ماه بعد، فصل بعد، سال بعد.
وزرای آموزش و پرورش نبض معلمان را همیشه در دستان خود دارند و نحوه سرپا نگه داشتن آنان را با وعده های حباب گون نیک می دانند.
تله ادامه همکاری
یکی از مشوّق های استمرار خدمت همکارانی که قصد بازنشستگی دارند، عبارتست از:
« هر کدام از فرهنگیان بازنشسته که داوطلب استمرار خدمت هستند و یا معلمانی که در شهریور امسال بازنشسته می شوند، داوطلب استمرار خدمت و بازنشستگی خود را یک سال عقب بیاندازند، ۱۳ ماه حقوق می گیرند » .
راستی فقط وعده یک ماه حقوق اضافه، ارزش پاسخ مثبت همکاران را داشته یا دارد؟
شما بازنشستگان محترم، که سال های خدمت خود را بعد از مدتی با شمارش معکوس شمرده اید تا به سرحد نهایی برسید، چگونه با چنان وعده ای بی ارزشی ادامه خدمت را پذیرفته اید؟
نمی دانم این مبلغ ناچیز پرداخت شده است یا خیر، اما چرا خود معلمان متوجه گران سنگی خود در رکود معلمی نیستند؟ اگر من و شما قدر و قیمت خود را برابر یک ماه حقوق خود می دانیم از غیر چه انتظاری است که ارزش و منزلت معلم را چگونه محک بزند؟ می دانید شما ناجی یک وزارتخانه از نداشتن نیروی انسانی برای انجام کاری است که همانند کارخانه نمی تواند درِ آن را ببندد؟! مثلا می توانستند هر ماه به علاوه نصف حقوق یعنی یک و نیم حقوق ماهانه بپردازند.
یا اصلا هر ماه دو برابر. نیاز به خدمت شما آن قدر شدید است که شما باید مطالبه گر باشید نه فرمانبر.
حال سئوال این است که چرا احدی به جرم ایجاد بحران کمبود معلم طی سال های 1386 تا 1394؛ مجازات، محاکمه، اخراج، و توبیخ نشد؟!
چرا کمتر جرم معلم، که شاید فقط یک جمله درست از لحاظ فلسفی نیز هست و سهوا یا عمدا بیان شده به تذکر، توبیخ و درج در پرونده منجر می شود اما فرد یا افرادی که با میل و اراده شخصی، قانون غلطی را در برهه ای از زمان مطرح، تدوین و اجرا کرده اند که هنوز بعد از گذشت 18 سال، اثرات مخرب آن از سیمای یک وزارتخانه حذف نشده است؛ هیچ کسی مجازات، محاکمه، اخراج و توبیخ نشده است؟
حداقل یک عذرخواهی برای خطایی که تاکنون راه بازگشتی نداشته است. حداقل عزل از تمامی پست های دولتی تا چندین سال. حداقل کاهش مرتبت شغلی. اما برخی از آنان هنوز در صحنه سیاست اند و اذهان فراموش کار فرصت سیاست ورزی را از آنان نربوده است. گویی سیاست با لاپوشانی خطای آنان، تصور می کند که صورت مسأله پاک و علل کمبود معلم در دیگر جاها جست و جو خواهد شد.
تصور می رود دست هایی پنهان ترجیح می دهد که قشر معلم و فرهنگی را با باوراندن داستان کمبود معلم که خود به وجود آورده اند، از ماهیت کمی و کیفی آموزش و پرورش منحرف کند و با دور باطلی، منطق اندیشه و خردورزی و مطالبه گری را در تاروپود آنان بکُشد.
همکار محترم،
هیچ قانونی به جز قانون افزایش سن بازنشستگی، قادر نیست شما را مجبور به استمرار خدمت بنماید. ارزش جایگاه خود را که حاصل یک عمر تحصیل و خدمت و سرمایه گذاری دولت است بدانید و همسنگ آن تصمیم بگیرید.
نیک می دانم برخی از شما سروران هنوز عاشق تدریس هستید حتی در شرایط نامساعد جاری در مدارس کشور، اما ادامه فعالیت به تضمین سلامتی روح و روان و جسم نیاز دارد. حداقل امتیاز مسکن رایگان را بگیرید و بعد حاضر به همکاری شوید. شما ارزشی کمتر از سیاست جوانی جمعیت یا فرزندآوری را در این مملکت ندارید.
وزارتخانه و دولت نیز بهتر می داند که برای عقد هر قراردادی امضای شخص حقیقی لازم است و نمی توان او را تهدید کرد که اگر تا تاریخ فلان مراجعه و تعیین تکلیف نکنید به طور اتومات استمرار فعالیت را پذیرفته اید.
شما تازه استخدام نیستید که چنین بی پروا تهدید شوید. سی سال از عمر و جوانی و بهترین دوران زندگی خود را وقف آموزش و پرورش کشور کرده اید.
من به عنوان یک ایرانی و یک همکار بازنشسته قدر اراده شخصی شما را برای ادامه فعالیت دانسته و آن را می ستایم. هرگز یک معلم واقعی، راضی نخواهد بود که کودکان و نوجوانان معطل آموزش بمانند.
در ضمن، همه کسانی که به عنوان همکار شاغل یا بازنشسته و یا هموطن، این گروه را به سخره می گیرید، کاش قادر بودید ارزش ذاتی چنین تصمیمی را درک کنید و با کلمات نیش دار و تحقیر آمیز خود حس حقارت را در وجود آنان یا اذهان مردم جریحه دار نمی نمودید.
ایرانی کی سپاسگزار ایرانی بوده است که این بار دوم باشد؟
در بیشتر اوقات به دنبال فساد فکری هستیم. نیت خیر و پاک افراد را با اغراض شخصی و سوء نیت خود آمیخته و به بدترین شکل ممکن معرفی می کنیم. ظاهرا متوجه بحران کمبود معلم در مدارس نیستید که چنین بی پروا و گستاخ سم افشانی می کنید.
امید که وزیر و دولت چهاردهم پتانسیل و لیاقت حل بحران کمبود معلم را داشته باشند. هر چند به اعتقاد من تمامی کسانی که یک عمر با عناوین گوناگون به جز معلم رسمی، خدمت کرده اند افرادی شایسته برای جذب در آموزش و پرورش هستند.
این افراد که حداقل تجربه کسب کرده اند بهتر از کسانی است که از طریق ماده 28 قرار است بعد از شرکت در آزمون استخدامی، معلم شوند. البته گذراندن یک سال دوره آموزشی در دانشگاه فرهنگیان را برای جلوگیری از هر نوع اعتراضی بدان وصله کرده اند، اما مگر 3000 طلاب این دوران را گذراندند؟ یا طی یک ماه بعد این افراد می بایست در کلاس های درس حضور داشته باشند چون خبر آمده که نگران ابر و باد و مه و خورشید و فلک نباشید:
امسال در آموزش و پرورش با کمبود حدود 176 هزار معلم مواجه هستیم. با این حال، حدود 93 هزار نفر از طریق آزمون استخدامی، فارغالتحصیلان دانشگاه فرهنگیان و معلمان خرید خدمات تأمین شدهاند و مابقی از طریق اضافه تدریس معلمان فعلی و معلمان بازنشسته جبران خواهد شد. بنابراین، با وجود کمبود، کلاسهای بدون معلم در مدارس دولتی نخواهیم داشت.
یک کلام؛
کمبود معلم به غیر از بی برنامگی و ضعف در مدیریت نیست.
تا زمانی که خاطیان در این کشور جایزه و ارتقای پست می گیرند داستان بحران زایی تمام نخواهد داشت.
تا زمانی که شایسته سالاری در قتلگاه سفارش، پارتی و بی تعهدی قربانی می شود اشخاص بحران زا هم به حیات طیبه خود ادامه خواهند داد. جامعه به برقراری و اِعمال قوانینی سخت برای همه افراد جامعه در هر پست و مقامی دارد. وقتی دست به گزینش یا ارفاق می زنیم پیکر قانون را می شکنیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید