چاپ کردن این صفحه

مجتبی دهدار/ دانشجوی دکتری علوم تربیتی گرایش برنامه ریزی درسی و مدرس دانشگاه

چهار قانون مديريت در كلاس

« تدريس چيزي بيش از مجموعه اجزاي آن است»/ واردكردن دانش آموزان در برنامه تدريس مي‌تواند در سه مرحله: خوش آمد گفتن براي آنها ، نشاندن آنها در سر جاي خود و مناسب با برنامه از قبل سازماندهي شده و شروع مناسب درس، تحقق يابد/ محتواي درسي بايستي با توانايي دانش آموزان مطابقت داشته باشد و روشها و مواد آموزشي نيز بايد به دقت بررسي شوند تا ملاحظه شود كه تجارب يادگيري، مناسب بوده و تكاليف درسي براي دانش آموزاني با توانايي‌هاي متفاوت قابل حصول است/  در هر نوع ارتباط ، حالت چهره و لحن صداي گوينده به اندازه شنيدن آن صدا توسط شنونده حائز اهميت است/ چشمان معلم مانند پرتو موج راهنما به سرعت در كلاس حركت مي‌كند و ذهن معلم آنچه را در قسمت‌هاي مختلف كلاس مي‌گذرد، ادراك مي‌كند، بنابراين اصطلاح« پشت سر هم چشم داره»مخصوصاً د مورد معلماني صدق مي‌كند كه حتي كوچكترين رفتار نادرست را در هر قسمت از كلاس متوجه مي‌شوند و قبل از اينكه كسي را در جاي ديگر مخاطب قرار دهند خطاكاران را صدا مي كند و آنان را وادار مي‌سازد تا خطاي خود را متوقف سازند/ معلمان روابط شخصي پسنديده با دانش‌آموزان خويش را از طريق پروراندن اعتماد متقابل توسعه مي‌دهند

چهار قانون مديريت در كلاس درس و در برابر دانش آموزان  " مك مأنوس" [1] در سال 1989 اشاره مي‌كند « تدريس چيزي بيش از مجموعه اجزاي آن است». ولي امكان دارد از راه تحقيق، مشاهده و شرح حال افراد تشخيص دهيم، چهار قانون مديريت كلاس كه توسط معلمان موفق به كار مي‌رود ، مانند چهار عمل اصلي در رياضيات وقتي خوب درك مي‌شود ، مي‌توان آنها را در موقعيت هاي مختلف بسياري به كار برد ، كه قوانين  فوق به شرح زير هستند( کولین ولاسلت، ص13) :

الف) آنها را وارد كنيد

« اين قانون بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه شروع سريع درس از بروز مشكلاتي جلوگيري مي‌كند چنانكه دانش آموزان به سرعت در فعاليت سودمند درگير نشوند ، روي خواهد داد. اگر معلمان مشغول بر پا كردن نمايش توزيع مواد يا در جستجوي وسايل آموزشي باشند. در اينصورت براي تنبلي ، پرحرفي و يا ساير فعاليتهاي بي فايده فرصت كافي وجود خواهد داشت . فعاليتهايي كه خود به خود اثر مخرب زيادي ندارند بلكه اغلب بي نظمي فزاينده‌اي را ايجادمي‌كند كه به نصيحت، توبيخ يا حتي اقدام انضباطي از سوي معلم ايجاد مي‌شود و اين كار خود به سبب تأخير بيشتر در شروع درس مي‌شود. واردكردن دانش آموزان در برنامه تدريس مي‌تواند در سه مرحله: خوش آمد گفتن براي آنها ، نشاندن آنها در سر جاي خود و مناسب با برنامه از قبل سازماندهي شده و شروع مناسب درس، تحقق يابد ( کولین ولاسلت، ص13) .

 

ب) آنها را رها كنيد

«اگر چه اكثر مسائل انضباطي از شروع ضعيف درس ناشي مي‌شود، مرحله بعد بيشترين زمان قابل انتقاد كه فرصتهاي زيادي براي ايجاد دردسر فراهم مي‌سازد ، پايان جلسه درس است. برنامه‌ريزي دقيق هر درس، بخش حساس روشي است كه معلمان با تجربه با استفاده از آن انتقال از يك فعاليت آموزشي به فعاليت ديگر را هدايت مي‌كنند . همانطوري كه كه "گري"و" ريچر" [2](1988) مطرح مي‌كنند ساختار پايان درس به دنبال احساس آرامش از تمام شدن آن حاصل مي‌شود به راحتي، پايان يافته تلقي مي‌شود . اگر يك جلسه سودمند با سر و صدا ، هرج و مرج و فشار نهايي خاتمه يابد ، اثر پايدار تجربه يادگيري مفيد از درس رفته و توسعه روابط مطلوب ميان معلم و كلاس ضايع مي‌شود و اگر هنوز دانش آموزان مشغول نوشتن بوده يا درگير جمع كردن كتابها و مواد آموزشي خود باشند ، تحقيق اين امر مشكل خواهد بود ، دادن يك اخطار اوليه در مورد اينكه دقيقاً دو دقيقه ديگر زمان توقف كار است يا هر مدت مناسب ديگري از توقف دانش آموزان در وسط كار جلوگيري كند، مفيد خواهد بود. اين مدت مي‌تواند به شكل جلسه كوتاه پرسش وپاسخ باشد، كه به كمك آن معلم مي‌تواند مجدداً بررسي كند كه تاچه حد اهداف درس با موفقيت كسب شده‌اند علاوه بر اين گاهي اوقات از اين مدت به شكل ديگري استفاده مي شود تا كلاس به صورت خلاصه، بياد آورد كه در طول چه مطالبي عنوان شده است و چگونه اين مطالب به يادگيري قبلي مربوط مي‌شود(کولین ولاسلت، ص14) .

 

ج) محتوا و سبك ارائه محتواي درسي

« محتواي درسي بايستي با توانايي دانش آموزان مطابقت داشته باشد و روشها و مواد آموزشي نيز بايد به دقت بررسي شوند تا ملاحظه شود كه تجارب يادگيري، مناسب بوده و تكاليف درسي براي دانش آموزاني با توانايي‌هاي متفاوت قابل حصول است. پيشنهادهايي در مورد نحوه انتخاب محتواي درسي ارائه دهند: از جمله تنظيم محتوا بر اساس آموخته‌هاي قبلي دانش آموزان .

براي ايجاد تحرك در درس ، تنوع و سرعت لازم است مانند تبديل موضوعات به واحدهاي كوچكتر، ايجاد تغيير در مطالعه بي صداي فردي و تنظيم نوعي يادگيري فعال مشاركتي ، به صورت دو نفره يا گروهي ، به نحوي كه با اين قاعده هوشياري مغز به طور معكوس با عدم حركت و فعاليت بدني تناسب دارد مبارزه مي‌كند.

چه جنب و جوش يا جريان فعاليت كلاس براي ايجاد نظم ، امري حياتي است ، زيرا وقفه‌ها موجب گيج شدن و از دست رفتن علاقه دانش‌آموزان و معلمان مي‌شود البته موارد زيادي از يك چيز كسل كننده مي‌شود و تغييرات زيادي باعث گيج شدن ميگردد  پس اغلب دروس بايد شامل مقداري گوش كردن، مقداري فكر كردن ، مقداري خواندن و مقداري نوشتن باشد.

انديشيدن در مورد اينكه چگونه دانش‌آموزان را مورد خطاب قرار دهد و چگونه از دانش‌آموزان سؤال كند و انتظارات خود را چگونه به دانش آموزان ابلاغ كنند. شيوه اي كه بر اساس آن معلم كلاس را مخاطب قرار مي‌دهد نه تنها از طريق آنچه گفته مي شود ، بلكه همچنين از طريق نحوه گفتن نيز نگرش معلم را منعكس و پيام او را منتقل مي‌سازد  . قبل از صحبت با كلاس لازم است ، دانش آموزان با متوقف كردن كار و گوش دادن دقيق، توجهشان جلب شود. در نتيجه هر گونه اطلاعاتي كه به اين طريق ارائه شود ، بايد به حد كافي مهم و با ارزش باشد تا سزاوار  وقفه غير قابل اجتناب درس بوده باشد.

 در هر نوع ارتباط ، حالت چهره و لحن صداي گوينده به اندازه شنيدن آن صدا توسط شنونده حائز اهميت است " فونتانا" [3](1986) توصيه مي‌كند، مطالب بايد با صدايي ارائه شود كه دانش‌آموزان از گوش دادن به آن لذت ببرند. صدايي كه معلم بتواند در تمام مدت روز بدون فشار غير لازم بر خود از آن استفاده كند.

" مارلند"[4](1975) در مورد ارتباط برقرار كردن با دانش‌آموزان با استفاده از حركات چشم خاطرنشان مي‌سازد كه معلم با متمركز كردن نگاه خود بر يك دانش‌آموز، جمله‌اي بگويد در پايان هر جمله با ارائه يك ايده جديد يا تغيير موضوع ، نگاه خيره معلم تغيير مكان مي‌يابد و ارتباط ديداري با دانش‌آموز ديگر در قسمت ديگري از كلاس كه اظهار نظر بعدي به او مربوط مي‌شود، برقرار مي‌گردد. براي اظهارنظربعدي، سومين دانش‌آموز در معرض توجه قرار مي‌گيرد و الي آخر.

به اين ترتيب چشمان معلم مانند پرتو موج راهنما به سرعت در كلاس حركت مي‌كند و ذهن معلم آنچه را در قسمت‌هاي مختلف كلاس مي‌گذرد، ادراك مي‌كند، بنابراين اصطلاح« پشت سر هم چشم داره»مخصوصاً د مورد معلماني صدق مي‌كند كه حتي كوچكترين رفتار نادرست را در هر قسمت از كلاس متوجه مي‌شوند و قبل از اينكه كسي را در جاي ديگر مخاطب قرار دهند خطاكاران را صدا مي كند و آنان را وادار مي‌سازد تا خطاي خود را متوقف سازند.

بعد ديگر سبك تدريس، هدف و مقصود معلم در استفاده از سؤالات است يعني اينكه معلم بايستي در استفاده از سوالات جهت‌گيري مثبتي داشته باشد و آنها را به عنوان بررسي مطالب فهميده شده توسط دانش آموزان در نظر بگيرد و اگر به عنوان تله‌ها و يا حيطه‌هايي جهت غافلگيري افراد بي توجه و بي ملاحظه به درس به كار برد احتمالاً منبع برخورد منفي خواهد بود كه موجب تحقير شدن دانش آموز و دستپاچگي بالقوه دانش آموزان ناتوان‌تر خواهد بود (کولین ولاسلت، ص16) .

د)همگامی با آنان

معلمان روابط شخصي پسنديده با دانش‌آموزان خويش را از طريق پروراندن اعتماد متقابل توسعه مي‌دهند . بنابراين لازم است براي موفقيت در اين كار، يكايك دانش آموزان خويش را به نام، بشناسند و همچنين در كلاس تحرك داشته  باشند يعني خودداري از تقليد به غير و خودداري از بي توجهي به دانش آموزان در انتظار كسب توجه، خودداري از تكيه بيش از حد بر شيوه تدريس سخنراني و حركت در كلاس ، نمره دادن به كاري كه در جريان پيشرفت است(کولین ولاسلت، ص17) .

 


[1] Mack Manuse

[2] Gary & Richear

[3] Fontana

[4] Marland


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه شنبه, 20 آذر 1396 23:20 خوانده شده: 2894 دفعه

در همین زمینه بخوانید: