« ... این درست است که تاریخ با توجه به شرایط مردم و ملت ها و اوضاع ، قابل تکرار نیست ، اما آیا نمی توان گفت که تاریخ نیز قوانینی دارد ؟و اگر عناصر و عواملی جمع شود ، می توان مطابق آن عمل کرد ؟
کارل مارکس وقتی جمله ی مشهور خود درباره تاریخ گفت ، حق داشت .
او گفت : " تاریخ تکرار نمی شود . اگر تکرار شد ، برای بار اول ، مصیبت بزرگی است و برای بار دوم بسیار مضحک است " .
اما به هر حال ضرورت دارد بین بازگشت به گذشته – که خود از محالات است – و بین جریان سیر تاریخ – که محقق است – فرق گذاشت ... » ( 1 )
***
خبرگزاری فارس دوم فروردین 1402 خبری را در مورد اعتصاب معلمان و کارکنان مدارس لسآنجلس منتشر کرد . در تجمعات اعتراضی معلمان کم تر از 5 درصد معلمان کشور شرکت می کنند .
در عنوان این خبر علت این اعتراض « حقوق پایین » ذکر شده است .
در خبر چنین آمده است : ( این جا )
( همبستگی )
« هزاران نفر از کارکنان و معلمان مدارس شهر «لسآنجلس» در آمریکا روز سهشنبه به دلیل حقوق پایین و توقف مذاکرات با مقامات مربوطه دست از کار کشیدند.
به نوشته روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» انتظار میرود در مدارس سراسر لس آنجلس ۳۰۰۰۰ دستیار معلم، دستیاران آموزش ویژه و سایر کارکنان به معترضان بپیوندند.
براساس این گزارش، معترضان خواهان دستمزد بهتر و افزایش شمار کارکنان هستند. برخی از معترضان تابلوهایی در دست داشتند که روی آن نوشته شده بود: «ما مدارس را ایمن نگه میداریم، به ما احترام بگذارید.»
( آیا می توانید صدای ما را اکنون بشنوید ؟ )
روسای اتحادیه معلمان لس آنجلس، با ۳۵۰۰۰ معلم، عضو نیز اینک به اعتصاب کنندگان پیوستهاند. «سیسیلی مایارت کروز» رئیس این اتحادیه در یک نشست خبری گفت: «اینها همکارانی هستند که کمترین دستمزد را در مدارس دارند و ما نمیتوانیم بیتفاوت بمانیم، زیرا دائماً شاهد بیاحترامی و بدرفتاری با آنها هستیم.»
این در حالی است که «آدام شیف» نماینده دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا از اعتصاب کنندگان حمایت کرد. شیف گفت: «افرادی که برخی از مهمترین مسئولیتها را در مدارس ما دارند، نباید در فقر زندگی کنند.»
( مدارس با کیفیت - زندگی بهتر )
«دانیل موری» دستیار آموزش ویژه گفت که شرایط کاری هر سال رو به کاهش بوده است. وی گفت:« بعضی از مردم میگویند، اگر پول بیشتری میخواهی، شغل بهتری پیدا کن. برخی از ما مدرک لیسانس داریم، اما ما انتخاب کردهایم با جمعیت خاصی کار کنیم که برخی از افراد خواستار کار با این قشر نیستند.»
«مارلی استرو» دستیار آموزشی نیز گفت، حقوق حال حاضر او برای همگام شدن با تورم و افزایش قیمت مسکن کافی نیست و در همین حال، وظایف او از دو کلاس به پنج کلاس افزایش یافته است.
اتحادیه معلمان لس انجلس اعلام کرده که بسیاری از کارکنان بخش آموزشی به دلیل دستمزد کم یا ساعات کاری محدود در فقر بوده و با تورم و هزینه بالای مسکن در لس آنجلس دست و پنجه نرم میکنند. این اتحادیه خواهان افزایش ۳۰ درصدی حقوق است.معلمان لس آنجلس در سال ۲۰۱۹ اعتصاب ۶ روزه ای را بر سر مسائل حقوقی و قراردادی به راه انداختند . »
انتشار این خبر در رسانه ی هم سو با جریان فعلی مستقر در دولت سیزدهم و آن هم پس از اعتراضات بخش گسترده ای از معلمان که نسبت به وضعیت رتبه بندی و پرداخت معوقات معترض بودند قابل تامل است .
( تاکنون سابقه نداشته که پرداخت حقوق عادی معلمان تا آخرین روز سال به تاخیر بیفتد و علاوه بر پرداخت نکردن حقوق ماهانه ، مبالغی نیز از آن کسر شود و مقامات مربوط آن را به خطای سیستمی و نرم افزاری و... احاله داده و به نوعی معلمان را مورد تمسخر و توهین قرار دهند و رسانه های هم سو نیز حرفی نزنند و از کنار آن عبور کنند . )
از ابتدا ؛ همواره جریانی قدرت مند در داخل کشور دائما سعی دارد تا نشان دهد که مشکلات و مسائل موجود در ایران کم و بیش در سایر کشورها هم وجود دارند .
مرور و پیشینه ی رفتارهای سیاسی این گونه جریانات نشان داده این هم نوایی بیشتر زمانی رخ می دهد که دولت مستقر هم سو با آنان باشد ( هم پوشانی دولت سایه و مستقر ) ؛ در غیر این صورت وضعیت به کلی فرق کرده و در صورت غیر هم سو بودن دولت ، دمیدن بر مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم در دستور کار آنان قرار می گیرد تا به هر صورت نشان دهند که دولت غیر هم سو با آنان به شدت « ناکارآمد » بوده و به معیشت و خواسته های اصلی مردم بی توجه است . این وضعیت فقط ویژه جوامع جهان سومی مانند ماست که هنوز با « تفکر انتقادی » و الزاامات آن بیگانه ایم و تلاشی هم برای آموختن و درونی سازی هم مشاهده نمی شود .
اما در این واقعه چند نکته قابل تامل و توجه هستند .
نکته ی نخست حضور و فعالیت « اتحادیه های معلمی » است که البته در جوامع توسعه یافته امری کاملا طبیعی و محتوم هستند .
اساسا دموکراسی و داشتن جامعه توسعه یافته بدون استقرار نهادهای تعریف شده که یکی از آنان احزاب و تشکل ها هستند قابل تصور نیست درست بر عکس جوامعی مانند « ما » که بدون نهادسازی قصد داریم یک شبه ره صد ساله را پیموده و مانند آن کشورها زندگی کنیم . ما معمولا به وضعیت فعلی آنان و رفاه عمومی نگاه می کنیم بی آن که واقعا فکر کنیم مسیر دست یازیدن به این وضعیت فعلی چگونه بوده است ؟
در این گونه کشورها ؛ معلمان معمولا عضو اتحادیه ی معلمان هستند و البته از این تشکل ها حمایت می کنند و روسای اتحادیه ها نیز تریبون و صدای معلمان هستند . بدون نهادسازی قصد داریم یک شبه ره صد ساله را پیموده و مانند آن کشورها زندگی کنیم . ما معمولا به وضعیت فعلی آنان و رفاه عمومی نگاه می کنیم بی آن که واقعا فکر کنیم مسیر دست یازیدن به این وضعیت فعلی چگونه بوده است ؟
حال شما به این پرسش فکر کنید که ؛
چند درصد از معلمان ایران عضو یک تشکل هستند ؟
( به عنوان مثال ؛ هنوز و پس از گذشت نزدیک به یک دهه بر سر تشکیل « سازمان نظام معلمی » دعواست و گفتمان غالب با رویکرد پوپولیستی در جامعه ی معلمان ایران تشکیل چنین تشکیلات حرفه ای را بر نمی تابد و روی خوشی به آن نشان نمی دهد . و یا زمانی که رتبه بندی معلمان قانون شد جز « صدای معلم » فرد و یا نهادی به جد و به صورت مستمر این پرسش را مطرح نکرد که قرار است کدام معیارها و سنجه ها توسط کدام نهاد شفاف، تعریف شده و پاسخ گو باید مورد سنجش قرار گیرند ؟ )
مطابق خبر اعلام شده ؛ سی و پنج هزار معلم با این اعتراضات همراهی می کنند .
گذشته از این که اکثریت غالب معلمان ایران عضو هیچ تشکلی نیستند اما در تجمعات و اعتراضات یا « رویکرد صنفی » و » حرفه ای » هم مشارکت و یا حضور گسترده ای ندارند .
بر اساس محاسبات و مشاهداتی که داشته ام در تجمعات اعتراضی معلمان کم تر از 5 درصد معلمان کشور شرکت می کنند . هر چند بیان این گزاره ممکن است به مذاق بسیاری و از جمله فعالان صنفی خوش نیاید ؛ اما این یک واقعیت است و باید به آسیب شناسی مساله پرداخت .
تا جایی که می دانم در جوامعی مانند آمریکا ؛ کنش هایی مانند « اعتصاب » قبلا اطلاع رسانی می شود و خانواده ها هم با آن همراهی می کنند .
معلمان در آمریکا به خیابان می آیند و خواسته ی خود را شفاف و صریح مطرح می کنند اما در ایران معمولا این گونه نیست .
خانواده ها معمولا از این گونه کنش ها بی اطلاع هستند و معلمان هم در مقیاس بسیار محدود از رفتن به کلاس اجتناب می ورزند و به اصطلاح در « دفتر » می نشینند .
( گفت و گو بنیاد دموکراسی است )
ممکن است مدرسه در ساعات بعد تعطیل شود و دانش آموزان روانه ی خیابان شوند و معلمان هم بعضا به دنبال امور شخصی خویش روانه شوند .
زمانی که اتحادیه معلمان مورد حمایت معلمان باشد طبیعی است که راه برای مذاکره و چانه زنی هم فراهم می شود .
یکی از دلایلی که فرآیند مذاکره و چانه زنی میان تشکل های معلمان و دولت در ایران رخ نمی دهد همین فقیر بودن بدنه و پشتوانه تشکل های موجود از معلمان و حمایت مستمر و همه جانبه ی آنان است .
البته در جوامعی مثل ما که رفتارهای دموکراتیک اساسا تعریف نشده و برای « دموکراسی » مفهوم سازی نشده است ؛ این دولت و یا حکومت است که همه چیز را تعیین می کند و حاکمان تصور می کنند که مذاکره و یا چانه زنی نشانه ی نقطه ی ضعف بوده و مسیر را برای طرح مطالبات بیش تر و فزون تر باز می کند و از همان ابتدا باید این مسیر را بست و خود را به دردسر نینداخت .
در واقع ، نگاه مقامات به فرایند مطالبه گری از نوع « دومینوی ویرانگر » است که نباید اجازه شروع و گسترش آن داده شود .
دقیقا به همین خاطر است که در این گونه جوامع ، « انقلاب » و « هیجان های کنترل نشده و نامعلوم » بیش تر از « رفرم و یا اصلاح » مورد پذیرش و اقبال عمومی قرار می گیرد .
ادبیات رسانه و فرهنگ رسمی موجود در ایران ، « نشست خبری » را فقط از آن مقامات رسمی می داند که در آن این مقامات مطالبی را از پیش آماده کرده و دیکته می کنند .
در فقدان و یا کم رنگ بودن رسانه های متعلق به « حوزه ی عمومی » این رسانه های دولتی و شبه دولتی هستند که بیش تر در نقش « روابط عمومی » ظاهر شده و به قول خودشان سعی می کنند در فرآیند « جهاد تبیین » افکار عمومی جامعه را نسبت به اقدامات و فعالیت ها آگاه کنند اما از این نکته ی بسیار ساده معمولا چشم می پوشند که این دست آوردها باید برای عموم مردم قابل فهم ، لمس و مشاهده باشد تا بتواند منجر به اعتماد سازی شده و فرآیند تکوین « سرمایه اجتماعی » شکل بگیرد .
تاکنون سابقه نداشته که روسای تشکل های فرهنگیان در ایران برای بیان مطالبات و اعتراضات معلمان بخواهند فراخوانی از « رسانه ها » داشته باشند .
این تشکل ها هر موقع فشاری را از سوی « بدنه » حس کنند نهایتا اگر دولتی غیر هم با آنان بر سر کار باشد نامه ای مبنی بر « درخواست تجمع » به مرجع رسمی که وزارت کشور است می نویسند و چون می دانند که آن مقام مربوطه به این نامه ها پاسخ نمی دهد در واقع بار را از روی دوش خود برداشته و به اصطلاح « رفع تکلیف » می کنند .
و اما نکته ی بسیار مهم این که در جوامع توسعه یافته که دارای نهادهای مستقر بوده و تقسیم کار صورت گرفته است آن است که مسائل از مجرای خود خارج نشده و به حاشیه نمی روند .
خواسته ی اتحادیه ی معلمان در کشوری مانند آمریکا کاملا مشخص و شفاف است و آن هم مثلا افزایش حقوق به میزان 30 درصد است .
اما در ایران چون اساسا چنین مکانیسم هایی تعریف نشده و انباشت و تراکم مطالبات معلمان ایرانی معمولا از حد عادی گذشته و « پاسخ گویی و مسئولیت پذیری » در فرهنگ عمومی جامعه و ادبیات حاکمان جایگاهی ندارد به محض برگزاری یک تجمع سریعا مطالبات معمولی تند ( رادیکال ) شده و کلیت نظام و ساختار جاری را نشانه می گیرند .
این وضعیت فقط ویژه جوامع جهان سومی مانند ماست که هنوز با « تفکر انتقادی » و الزامات آن بیگانه ایم و تلاشی هم برای آموختن و درونی سازی هم مشاهده نمی شود .
( 1 )
دیداری تازه با تاریخ ؛ محمدحسنین هیکل ، ترجمه: حسن فرامرزی ؛ انتشارات هفته ؛ چاپ دوم ؛ تابستان 1369 – صفحه 7